متجدد و پیشرو یا از زمینه‌سازان انقلاب؟ رضا قطبی درگذشت

رضا قطبی، مشهور به «مهندس قطبی» اولین رییس سازمان رادیو و تلویزیون ملی ایران در ۸۶ سالگی درگذشت. چهره‌‌ای جنجالی که سال‌های پس از انقلاب ۵۷ را بیشتر به سکوت گذراند و به بسیاری از پرسش‌ها پاسخ نداد. موافقانش او را چهره‌ای پیشرو و مخالفانش او را از زمینه‌سازان انقلاب می‌دانند.‌

عبدالرضا قطبی متولد سال ۱۳۱۷ در لاهیجان بود و بعد از تحصیلات مقدماتی، برای ادامه تحصیل در دانشگاه به فرانسه رفت. قطبی پس از بازگشت به ایران مدتی در سازمان برنامه و بودجه شاغل بود. گفته شده او در دوران دبیرستان هوادار محمد مصدق بوده است. با وجود این، سندی برای این گفته وجود ندارد، اما حمایت او از نویسندگان و هنرمندان مخالف یا منتقد شاه مشخص است.

بیوگرافی رضا قطبی در مجلسه تلاش، مورخ فروردین ۱۳۴۶
بیوگرافی رضا قطبی در مجلسه تلاش، مورخ فروردین ۱۳۴۶

قطبی پسردایی فرح پهلوی، شهبانوی ایران پیش از انقلاب سال ۱۳۵۷ بود. او در زمان تاسیس رادیو و تلویزیون ملی ایران در سال ۱۳۴۲ و راه اندازی رسمی تلویزیون ملی در سال ۱۳۴۵، رییس این سازمان شد و تا ۲۰ شهریور ۱۳۵۷ که از سمت خود استعفا کرد در این سمت بود.

قطبی که تجربه مدیر عاملی جشن هنر شیراز را هم داشت، در دوره مدیریت خود از نظر تولیدات تلویزیونی موفقیت‌هایی کسب کرد. در دوران ریاست قطبی، مجموعه‌های تلویزیونی موفقی نظیر «سلطان صاحبقران»، «ایتالیا-ایتالیا» و «دایی جان ناپلئون» ساخته و پخش شد. علاوه بر این، شوهای تلویزیونی پرشماری در زمان مدیریت او تولید و پخش شدند.

شهریور ۱۳۵۷، چند ماه مانده به انقلاب ۱۳۵۷، رضا قطبی از ریاست رادیو و تلویزیون ملی استعفا داد
شهریور ۱۳۵۷، چند ماه مانده به انقلاب ۱۳۵۷، رضا قطبی از ریاست رادیو و تلویزیون ملی استعفا داد

با این حال قطبی تنها چهره‌ای رسانه‌ای نبود. او یکی از کسانی بود که در نوشتن سخنرانی معروف محمدرضا شاه پهلوی، در آبان ۱۳۵۷، با جمله مشهور«پیام انقلاب شما را شنیدم» دست داشت. او از سوی منتقدانش به میدان دادن به نیروهای انقلابی در زمان محمدرضا شاه پهلوی متهم است.

علینقی عالیخانی، وزیر اقتصاد و رییس دانشگاه تهران پیش از انقلاب، در صفحه ۳۱۰ از خاطرات خود، با اشاره به روحیات او می‌گوید در برخی جلسات در ماه‌های منتهی به انقلاب بهمن ۱۳۵۷، او و قطبی حضور داشتند. به گفته عالیخانی، قطبی به‌دلیل تحصیل در فرانسه اصطلاحا «سرش بوی قرمه‌ سبزی» می‌داد و حاضر نبود مسایل را آن‌طور که واقعا بود، ببیند.

عبدالرضا قطبی و فرح پهلوی در کودکی
عبدالرضا قطبی و فرح پهلوی در کودکی

قطبی در دهه ۴۰ خورشیدی، بخشی از روشنفکران جریان چپ را وارد رادیو و تلویزیون ملی ایران کرد. چهره‌های شناخته شده مخالف حکومت محمدرضا شاه پهلوی مانند احمد شاملو و خسرو گلسرخی، در دوران ریاست قطبی رسما همکار سازمان تحت مدیریت او بودند.

پرویز ثابتی، از مدیران بلند پایه ساواک، در کتاب «در دامگه حادثه» به دخالت قطبی در انتخاب شاپور بختیار، آخرین نخست‌وزیر محمدرضا شاه پهلوی، پرداخته است. به گفته ثابتی، قطبی به دلیل آشنایی خانوادگی که با بختیار داشته، نزد شهبانو فرح پهلوی از نامزدی بختیار برای تصدی پست نخست وزیری حمایت کرده است.

مشابه همین روایت را هوشنگ نهاوندیان رییس دفتر فرح پهلوی هم در کتاب خاطرات خود گنجانده است. با این حال شهبانو فرح پهلوی، در گفتگویی در مرداد ۱۳۹۰ با وب‌سایت بی‌بی‌سی فارسی، اساسا این روایت را رد و تاکید کرده است در زمان انتصاب بختیار به سمت نخست‌وزیری، در ویلای دایی خود (مادر رضا قطبی) اقامت داشته است و خویشاوندی زن دایی او (مادر رضا قطبی) با شاپور بختیار،‌ نقشی در انتخاب دکتر بختیار به‌عنوان نخست‌وزیر نداشته است.

برنامه ریزی برای تاسیس تلویزیون ملی ایران توسط تیمی از کارشناسان فرانسوی انجام شد.
برنامه ریزی برای تاسیس تلویزیون ملی ایران توسط تیمی از کارشناسان فرانسوی انجام شد.

پرویز ثابتی در کتاب خاطرات خود که سال‌ها پس از پیروزی انقلاب ۵۷ منتشر شد، می‌گوید عملکرد قطبی از سوی ساواک، به خصوص در سال‌های منتهی به انقلاب ۱۳۵۷، مورد انتقاد جدی ساواک قرار داشت.

ثابتی به طور مکرر به این اختلافات اشاره کرده است. از جمله او در خاطراتش به ماجرای بازداشت یکی از معاونان قطبی به نام فریدون مکانیک اشاره می‌کند. به گفته ثابتی پس از بازداشت مکانیک، قطبی در تماسی تلفنی به ثابتی گفته «اگر من یک کاروانسرا هم داشتم، شما باید به من اطلاع می‌دادید» و ثابتی به او پاسخ داده است: «خوشبختانه یا متاسفانه شما کاروانسرادار نیستید، شما پسردایی علیاحضرت شهبانو هستید. اگر این نسبت را نداشتید، خود شما را هم دستگیر می‌کردیم.»

با این همه، قطبی به سکوت خود ادامه داد و هرگز، دست کم به‌طور علنی به این اظهارنظرها و انتقادها پاسخی نداد.

قطبی بعد از وقوع انقلاب ۱۳۵۷، مدتی به‌طور مخفیانه در تهران زندگی کرد اما پس از آن، از ایران گریخت و سال‌های بعد از خروجش از ایران را بیشتر در سکوت گذراند. با اینکه او در اوج دوران توسعه ایران و التهابات سیاسی، در دهه ۴۰ و ۵۰ خورشیدی در یکی از بالاترین سمت‌های کشور حضور داشت، مصاحبه یا مجموعه خاطراتی از او تا به حال منتشر نشده است.