تحلیلرادیکالیسم معقول، ارمغان «زن، زندگی، آزادی»
جنبش اعتراضی جامعه در واکنش به قتل حکومتی مهساژینا امینی چنان رد عمیقی بر عرصههای مختلف سیاست رسمی و سیاستورزی مدنی در ایران گذاشت که از دریچه هر رویکردی که به آن بنگریم ناگزیر به پذیرش آثارش هستیم.
تحلیلگر سیاسی
جنبش اعتراضی جامعه در واکنش به قتل حکومتی مهساژینا امینی چنان رد عمیقی بر عرصههای مختلف سیاست رسمی و سیاستورزی مدنی در ایران گذاشت که از دریچه هر رویکردی که به آن بنگریم ناگزیر به پذیرش آثارش هستیم.
ایران در آستانه برگزاری دور دوم انتخابات ریاستجمهوری چهاردهم است. انتخاباتی که مهمترین معنای تاکنون خلقشده در آن نه محصول سازوکار درونیاش، بلکه نتیجه فرایندهای طی شده مدنی در سالیان اخیر بوده و در هیات «نه» به تمامیت وضع موجود تجلی یافته است.
انتخابات پیش از موعد برای «تعیین» رییس دولت (آنچنان که علی خامنهای گفت) نزدیک است. مخالفان حکومت پیشبینی میکنند که نمایشی کم رونق و بیفروغ در راه است و جمهوری اسلامی مطابق معمول از انتظارش برای شکلگیری یک «حماسه» میگوید.
مقامات دولتی برخی کشورها و تعدادی از نهادهای بینالمللی با پیام تسلیت و شرکت در مراسم تشییع، به مرگ ابراهیم رئیسی و همراهانش واکنش نشان دادند. دولتها و نهادها بر پایه چه استدلال معقول و مقبولی در چنین سطوحی ابراز تاسف و تاثر میکنند؟
با خواندن نامه آصف بیات، به سعید مدنی میتوان دیدگاهی را متصور شد: نظام حاکم بر ایران از شدت بیکفایتی در تامینِ کمینهای از تقاضاها، به چیزی ضد حکومت بدل شده است.
جمهوری اسلامی در میانه تمام مشکلاتش چرا با صدور حکم اعدام برای یک هنرمند محبوب، بحرانسازی میکند؟
گشتهای به اصطلاح «امنیت اخلاقی» و «ارشاد» به خیابانها گسیل شدهاند. حکومت برای اعمال قدرت خود چه توجیهاتی دارد؟
پیش و پسِ ایام نوروز شاهد اوجگیری ابراز تمایل عمومی ایرانیان نسبت به ویژگیهای فرهنگ ملی بودیم. این روند در سالیان اخیر سیر فزایندهای داشته است.