مصرف زیاد نمک خطر افسردگی و اضطراب را افزایش می‌دهد

یک مطالعه گسترده با پیگیری ۱۴ ساله نشان می‌دهد افرادی که به طور مرتب به غذای خود نمک می‌زنند، با خطر بیشتر ابتلا به افسردگی و اضطراب روبه‌رو هستند.

بر اساس گزارش دیلی میل، پژوهش‌گران دانشگاه پزشکی شین‌جیانگ چین در مطالعه‌ای گسترده روی نزدیک به نیم میلیون بزرگسال بریتانیایی، دریافتند افرادی که همیشه به غذای خود نمک اضافه می‌کنند در مقایسه با کسانی که هرگز این کار را نمی‌کنند یا به ندرت انجام می‌دهند، تا ۲۹ درصد بیشتر در معرض خطر افسردگی و ۱۷ درصد بیشتر در معرض خطر اضطراب هستند.

این مطالعه که در ژورنال آو اِفکتیو دیسردرز منتشر شده، نخستین پژوهشی است که ارتباط معناداری بین افزودن نمک به غذا و خطر ابتلا به این اختلالات روانی را گزارش می‌کند.

محققان با بررسی داده‌های ۴۴۴ هزار و ۷۸۷ بزرگسال از بانک زیستی بریتانیا که در آغاز مطالعه سابقه افسردگی یا اضطراب نداشتند، این افراد را به مدت میانگین ۱۴ سال و نیم پیگیری کردند.

در این مدت، ۱۶ هزار و ۳۱۹ مورد تازه افسردگی و ۱۸ هزار و ۹۵۹ مورد اضطراب ثبت شد که نتایج نشان داد رابطه مستقیمی بین فراوانی افزودن نمک به غذا و افزایش خطر این اختلالات وجود‌ دارد.

نمک چگونه بر مغز تاثیر می‌گذارد؟

چندین سازوکار احتمالی برای توضیح ارتباط مغز و نمک پیشنهاد شده‌ است.

یون‌های سدیم نقشی اساسی در انتقال سیناپسی و بازیافت انتقال‌دهنده‌های عصبی دارند. اختلال در تعادل یون سدیم می‌تواند بر عملکرد انتقال‌دهنده‌های عصبی مهم مانند دوپامین، نورآدرنالین و سروتونین تاثیر بگذارد که همگی با تنظیم خلق و بروز اختلالات روانی مرتبط هستند.

مصرف بالای نمک می‌تواند محور هیپوتالاموس-هیپوفیز-آدرنال (HPA) را بیش‌فعال کند و باعث تشدید پاسخ به استرس شود.

این فرآیند باعث ترشح بیش از حد هورمون‌های استرس در بدن می‌شود که به نوبه خود می‌تواند به آسیب سلول‌های عصبی، کاهش ارتباطات بین سلولی در مغز و اختلال در تولید پروتئین‌های محافظ مغزی منجر شود.

این تغییرات ساختاری و عملکردی در مغز، همان تغییراتی هستند که معمولا در افراد مبتلا به افسردگی و اضطراب دیده‌ می‌شوند.

ارتباط عملکرد روده و مغز

مصرف زیاد نمک می‌تواند تعادل باکتری‌های مفید روده را بر هم بزند.

این اختلال باعث تولید مواد التهابی در بدن می‌شود که قادرند از سد خونی-مغزی عبور کرده و به سلول‌های پشتیبان بافت عصبی آسیب برسانند.

تحقیقات نشان داده‌اند که این آسیب‌ها می‌توانند در ایجاد علائم افسردگی و اضطراب نقش مهمی داشته باشند.

محدودیت‌های پژوهش

این پژوهش اما با چند محدودیت همراه بود: نخست آن که اطلاعات مربوط به میزان مصرف نمک، ویژگی‌های فردی و شیوه زندگی شرکت‌کنندگان از طریق پرسش‌نامه جمع‌آوری شده و ممکن است دقت کافی نداشته باشد.

افزون بر این، هر چند محققان تلاش کردند افرادی را که در پنج سال گذشته رژیم غذایی خود را تغییر داده‌ بودند از مطالعه کنار بگذارند اما با توجه به دوره پیگیری طولانی حدود ۱۴ سال، احتمال تغییرات دیگر در سبک زندگی شرکت‌کنندگان وجود‌ داشته که می‌تواند بر نتایج تاثیرگذار باشد.

کاربردهای عملی این یافته‌ها

محققان بر این باورند که نتایج این پژوهش می‌تواند زمینه‌ساز راهکارهای تازه‌ای برای کاهش افسردگی و اضطراب باشد.

آن‌ها کاهش مصرف نمک را هدفی مناسب برای مداخلات پیشگیرانه می‌دانند و معتقدند برنامه‌های آگاهی‌بخشی عمومی که مردم را به کاهش مصرف نمک تشویق می‌کنند، می‌توانند گامی موثر در پیشگیری از این اختلالات روانی شایع باشند.

به عقیده این پژوهش‌گران، تغییرات ساده در عادات غذایی می‌توانند تاثیرات قابل توجهی بر سلامت روان افراد بگذارند.

با این وجود، دانشمندان تاکید می‌کنند برای اطمینان کامل از این یافته‌ها، به پژوهش‌های بیشتری نیاز است؛ به ویژه، انجام مطالعات در گروه‌های مختلف جمعیتی و کارآزمایی‌های بالینی که تاثیر کاهش مصرف نمک را بر علائم افسردگی و اضطراب به طور مستقیم بررسی کنند.

چنین پژوهش‌هایی می‌توانند شواهد محکم‌تری ارائه دهند و به توصیه‌هایی دقیق‌تر برای بهبود سلامت روان جامعه منجر شوند.