عقبنشینی تحقیرآمیز خامنهای از نگاه مردم
با وجود تلاشهای گسترده جمهوری اسلامی برای توجیه عقبنشینی علی خامنهای در برابر دولت آمریکا و پذیرش مذاکرهای که پیشتر بهشدت آن را رد کرده بود، افکار عمومی این عقبنشینی را به مثابه تحقیر نظام میبیند و بهعنوان یک شکست آشکار برای حکومت ارزیابی کرده است.
هر اندازه که مقامات جمهوری اسلامی سعی دارند با استفاده از واژگان متناقض و حتی اظهارات خلاف واقع، این تغییر موضع ناگهانی را توضیح دهند، نتیجهای جز افزایش بیاعتمادی عمومی و برجسته شدن تناقضهای آشکار در گفتار و رفتارشان نداشته است.
در ۲۴ ساعت گذشته، شهروندان بسیاری از سراسر کشور با شبکه ایران اینترنشنال تماس گرفته و از زوایای مختلف به تحلیل این عقبنشینی پرداختهاند. یکی از برجستهترین نکاتی که در پیامهای مردم دیده میشود، یادآوری سخنان اخیر علی خامنهای است که مذاکره با آمریکا را «غیرعاقلانه»، «غیراخلاقی» و «غیرشرافتمندانه» توصیف کرده بود.
اکنون که جمهوری اسلامی ناچار به پذیرش مذاکره با آمریکا شده، بسیاری از شهروندان با لحن انتقادی و تمسخرآمیز، از حکومت میپرسند: "پس آن همه شعار درباره شرافت چه شد؟"
آنچه بیش از همه جلب توجه میکند، سکوت مطلق مقامات رسمی جمهوری اسلامی و رسانههای داخلی در برابر این تناقض بزرگ است. هیچیک از مسئولان، از جمله سخنگوی دولت، جرات ورود به این بحث را ندارند، زیرا بیان واقعیت، مستقیما شرافت و اعتبار شخص رهبر جمهوری اسلامی را زیر سؤال میبرد. رسانههای رسمی نیز در فضایی از سانسور و خودسانسوری، ترجیح دادهاند از کنار این موضوع عبور کنند.
با این حال، این سکوت سنگین مانع از آن نشده که مردم، این موضوع را به روشنی و با صراحت تمام مورد انتقاد قرار دهند. بسیاری از مخاطبان ایران اینترنشنال، با زبانی ساده اما پر از نکات دقیق سیاسی، به تحلیل این رویداد پرداختهاند.
آنها این عقبنشینی را نشانهای از درماندگی حکومت و ضعف ساختاری آن میدانند و تاکید میکنند که علیرغم تمامی شعارهای تند و تهدیدهای پیشین، سرانجام حکومت مجبور شد برای بقای خود، در برابر فشارهای آمریکا تن به مذاکره بدهد.
پیامهای شهروندان، فراتر از گلایههای سطحی یا ابراز خشمهای لحظهای، بازتابدهنده تحلیلهای عمیق اجتماعی و سیاسی هستند. در این پیامها، طنز، طعنه و کنایه بهشکل طبیعی در کنار تحلیل قرار گرفته و گاه، سادهترین واژهها بهروشنی از بحران مشروعیت و اعتبار حکومت سخن میگویند.
بسیاری از مردم، از خفت و ذلت حکومت و بهویژه شخص خامنهای ابراز شادمانی میکنند و این احساس عمومی، نه صرفا یک تخلیه احساسی، بلکه نمودی از فروپاشی تدریجی وجهه حکومت در سطح جامعه است.
از دیگر نکات تکرارشونده در واکنشها، این است که مردم به وضوح متوجه شدهاند که جمهوری اسلامی حتی در اوج عقبنشینی و شکست، همچنان در پی توجیه و فرافکنی است. همانطور که خامنهای پس از کشته شدن حسن نصرالله توسط اسرائیل حاضر نشد شکست حزبالله را بپذیرد و مدعی پیروزی شد، اکنون نیز مقامات جمهوری اسلامی میکوشند پذیرش مذاکره با آمریکا را بهعنوان اقدامی در راستای «منافع ملی» جا بزنند.
یکی از مصادیق بارز این تلاش برای توجیه، مصاحبه کوتاه عباس عراقچی است. او در مصاحبهای با صداو سیما، تلاش میکند این چرخش ناگهانی سیاست خارجی را توجیه کند، اما جملاتش مملو از تناقض است.
در بخشی از این مصاحبه، عراقچی میگوید مذاکره مستقیم یا غیرمستقیم تفاوتی ندارد، اما در عین حال بر «غیرمستقیم بودن» مذاکره تاکید دارد، گویی از بیان حقیقت فراری است. حتی در سطح واژگان، هنگامی که نام نماینده ویژه ترامپ را میبرد، ابتدا واژه «تشریف میآورد» را استفاده میکند و بلافاصله، متوجه بار سنگین استفاده از این عبارت در جمهوری اسلامی میشود و آن را به «میآید» تغییر میدهد.
یکی دیگر از مواردی که باعث خشم و تمسخر مردم شده، ادعای عراقچی درباره نبود شبهه در مورد برنامه هستهای جمهوری اسلامی است. او میگوید: «هیچکس در دنیا در مورد صلحآمیز بودن برنامه هستهای ایران شبههای ندارد»، در حالی که هماکنون آژانس بینالمللی انرژی اتمی در حال تهیه گزارشی درباره ابهامات برنامه هستهای جمهوری اسلامی است. آلمان، فرانسه و بریتانیا نیز بهصراحت نسبت به عدم شفافیت ایران در این زمینه اعتراض کردهاند و در گذشته قطعنامهای علیه ایران به تصویب رساندهاند.
در مجموع، افکار عمومی نهتنها در برابر عقبنشینی جمهوری اسلامی سکوت نکرده، بلکه با دقت و صراحت، در حال نقد آن هستند. پیامهای مردمی نشان میدهند که جامعه بهشدت نسبت به تناقضهای آشکار موجود در گفتمان رسمی جمهوری اسلامی حساس است و دیگر حاضر نیست این تناقضها را نادیده بگیرد.
آنچه اکنون در فضای عمومی جریان دارد، نوعی «حسابکشی اجتماعی» از حکومت است؛ حکومتی که سالها با ادعاهای پوچ و شعارهای توخالی، سیاست خارجی خود را به بنبست کشانده و امروز ناچار است، برای حفظ موجودیت خود، در برابر همان دشمنی که روزی او را «شیطان بزرگ» میخواند، سر تعظیم فرود آورد.