خودبسندگی انیمیشن ایرانی: پاداشِ کشیدنِ دردِ تجدد
اسکار انیمیشن ایرانی «در سایهی سرو» باز بحث نسبت ما با جوایز سینمایی غرب را داغ کرد: اینکه ایرانیها شوق دیدهشدن از سوی دیگر دارند، یا تمنای ورود به مناسبات نمادین صنعت فرهنگ در غرب.
چنین میلی اما از قضا بیشتر در رفتار و سیاست حاکمان ایران دیده میشود تا در هنرمندان مستقل و مخاطبانشان.
بسیاری از آثار سینمای ایران که به هزینه نهادهای فرهنگی – امنیتی جمهوری اسلامی تهیه شدهاند، در ساحت فرم و تکنیک گرفتار الگوبرداری خام از نمونههای پرزرق و برق غربی هستند. آنچنان که میتوان گفت با این تقلید ناشیانه، ارزشهایی را که مدعی حفظ و ترویج آن هستند، به ابتذال کشیدهاند.
این آثار محصول استیلای جمهوری اسلامی بر فرهنگاند، آثاری که در محیطی انحصاری و برای جلوگیری از ورود جریانهای متفاوت و پیشرو ساخته شدهاند. در حقیقت همان نظامی که ژست مبارزه با فرهنگ «منحطِ» غربی میگیرد و مدام چماق «ابتذال» را بر سر مردم و هنرمندان مستقل ایرانی میکوبد، خود به بزرگترین منبع ابتذال و انحطاط بدل شده است.
جایزه اسکار و انباشت فرهنگی
سادهانگاری است که موفقیت «در سایه سرو» را تنها از زاویه میل به دیدهشدن ببینیم یا با نگاهی نخبهگرایانه آن را کماهمیت جلوه بدهیم. اسکار به مثابه یک نهاد در صنعت فرهنگ آمریکا، فراتر از چند کلیشه یا فرمول برای موفقیت در رقابت هنری است. کوهی از تجربه و معیار و خلاقیت هنری در آن انباشته شده است. این کوه نه تنها از حداقل استانداردهای زیباییشناختی و تکنیکی برخوردار است، که به خاطر گشودگی نسبی به آثار حاشیهای و تجربههای نو، مدام در حال رشد یا تکوین است.
اثری که به اسکار میرود، به یک حافظه تاریخی متصل و با آن شریک میشود. میتوان گفت از حدود محلی و ملی فرا میرود و به سطح آن معیارهای انباشته در زمینه خلاقیت و تولید هنری میرسد.
بر این مبنا، شیرین سوهانی و حسین ملایمی با «در سایهی سرو» انیمیشن ایرانی را در جایگاهی خودبسنده و همزمان و همافق با انیمیشن جهانی بنشانند.
تجدد به مثابه گفتگو با خود و با دیگری
اما نسبت این موفقیت با تجدد چیست؟ چرا این موفقیت انعکاس تاریخ پر فراز و نشیب تجدد ایرانیست؟
اسکار، به عنوان فرهنگ یا «زیرمتنی» مرتبط با سینما، پدیداری مدرن و جلوهای از دیگری ماست که همواره به آن خیره شدهایم و سعی کردهایم آن را بشناسیم. پدیدهای است که مال ما نیست و به در بی آنیم.
اما تجدد در نگاه خیره به دیگری و تمنای او خلاصه نمیشود. از پس هر نگاه به دیگری، نگاهی به خود اتفاق میافتد. گذشته و سنت هربار در پرتو مواجهه با دیگری واکاوی میشود و با پدیدار مدرن گفتگو میکند. در حیطه خلاقیت هنری، موفقیت عموما از دل این گفتگو بیرون میآید نه جایی که یکی بر دیگری غالب شده یا آن را حذف کرده. حذف آن دیگری متجدد به بحران در فرم و کمدانشی انجامیده و حذف سنت به بیگانگی با تجربه زیسته اجتماعی و تقلیدی شدن اثر.
در سایه سرو نمونه خوبی از تلاقی این دو است که اثری مستقل و خودبسنده آفریده. اثری که بر نشانههای بومی جنوب ایران و تجربه تاریخی و اجتماعی مردم (جنگ و تبعات آن) تکیه کرده، اما از نظر فرم پویا و سرشار از ایده است (مثلا صحنه خُرد شدن بدن پدر وقتی دختر برای جلوگیری از شلیک پدر به نهنگ، به او تنه میزند). فیلم توانسته «تلاش برای نجات»، «خانواده» و «زندگی» را دایره محلی و بومی بیرون ببرد و شمولیت معنایی پیدا کند.
نکته دیگر آنکه در سایه سرو انیمیشن کوتاه است نه فیلم داستانی بلند. انیمیشن کوتاه ژانری حاشیهایست و کمتر در رقابتهای هنری خبرساز میشود، اما همین ویژگی اهمیت موفقیت در این رشته را دوچندان میکند.
انیمیشن کوتاه یکی از مظاهر مهم تجدد ایرانیست که پایهگذاران آن هنرمندانی چون نصرت کریمی بودهاند (که منش و نگاه و کارنامهاش از نمونههای گفتگوی فرهنگ بومی و امر مدرن است). اسکار «در سایهی سرو» یادآور این گفتگوی تاریخی و ضروت آزادی برای رشد هنر مستقل است.
تجدد ایرانی، کشیدنِ درد و قرارگرفتن زیر سایهی سرو
اگر ضرورت آزادی برای رشد هنر مستقل را پیششرط هنر متجدد بدانیم، آنگاه تجدد ایرانی را باید تاریخ رنج و درد مضاعف ببینیم. دردی که در درجه اول محصول تمامیتخواهی حکومتهایی است که در یک قرن اخیر یا تجدد را آمرانه و فرمایشی آوردهاند، یا هنر را دولتی کرده و هنرمند را ابزار مشروعیتبخشی دیدهاند. ماجرای روادید و دیر رسیدن سازندگان به مراسم اسکار گویی کنایهای است به این وضعیت اسفبار.
اما درد تجدد فقط سیاسی نیست، معرفتی نیز هست. و همین درد است که کنش هنری را خلاق و متمایز میکند. این درد از یکسو محصول شور و شوق برای متجدد شدن و متجدد بودن است و میل به گسست و تجربه و آزمون، و از سوی دیگر محصول جدالهای طولانی و بغرنج با سنت و دگمهای فرهنگی و اجتماعی. هنر مدرن ایرانی مدام در حال جدال و درگیری با هر دوی اینهاست.
شاید بتوانیم بخشی از معنای استعاری عنوان انیمیشن را برای یادآوری این وجه از هنر مدرن ایرانی استفاده کنیم. سرو یکی از مهمترین نشانهها در تاریخ اسطوره و ادبیات ایران است و نماد زندگی و پایداری. ایرانی شاید هنوز به آرمیدن زیر سایه سرو نرسیده باشد، اما آرزوی آن همواره محرک شریفترین و خلاقترین کنشهای او بوده است.