تحلیل

علی خامنه‌ای؛ آیت‌الله انکار

مراد ویسی
مراد ویسی

تحلیل‌گر ارشد در ایران‌اینترنشنال

علی خامنه‌ای به جای پذیرش واقعیات جامعه ایران از جمله نارضایتی شدید مردم از حکومت و شخص او درصدد انکار این واقعیات است. او ترجیح می‌دهد با انکار واقعیت بگوید مردم ایران تحت تبلیغات فضای مجازی و رسانه ها قرار دارند.

این در حالی است که صدای مردم ایران از ظلم و ستم نظام و از بی کفایتی و دزدی و فساد مسولان به هوا است. سخنرانی روز دوشنبه خامنه‌ای، نشان‌دهنده درک او از کاهش مشروعیت حکومت در میان مردم ایران است. او مدعی است که «دشمن» با تبلیغات قصد دارد مردم را از نظام جدا کند. اما آیا واقعا تبلیغات خارجی علت این فاصله‌گیری گسترده مردم از جمهوری اسلامی است؟ یا این‌که واقعیات زندگی روزمره در ایران، فقر، فساد، سرکوب و ناکارآمدی حکومت باعث این نارضایتی گسترده شده است؟

خامنه‌ای به‌وضوح آگاه است که پایگاه اجتماعی خود را از دست داده، اما حاضر به پذیرش این حقیقت نیست و آن را به گردن تبلیغات دشمنان و رسانه‌ها و فضای مجازی می‌اندازد. در حالی که رسانه‌ها، برخلاف ادعای او، تنها بازتاب‌دهنده‌ی واقعیات جامعه هستند.

وظیفه رسانه انعکاس حقایق است، و فضای مجازی نیز چیزی جز بازتاب زندگی مردم در شرایط کنونی ایران نیست. بنابراین، اگر جمهوری اسلامی پایگاه اجتماعی خود را از دست داده، این مسئله ناشی از عملکرد خود نظام است، نه تبلیغات رسانه‌های خارجی.

اکثریت مردم ایران امروز ناراضی‌اند و این نارضایتی را به‌وضوح بیان می‌کنند، حتی شخص خامنه‌ای را مستقیما هدف انتقادات و اعتراضات خود قرار داده‌اند. این صدا، نه تبلیغات، بلکه پژواک نارضایتی عمومی است که روزانه در اشکال مختلف ابراز می‌شود اما خامنه‌ای به‌جای پذیرش این واقعیت که مردم از ظلم و فساد حاکمیت به ستوه آمده‌اند، اصرار دارد که این وضعیت را انکار کند و آن را نتیجه‌ی عملیات رسانه‌ای دشمن می‌داند. به همین دلیل، دستگاه‌های تبلیغاتی جمهوری اسلامی را به تولید محتوای جهت‌دار برای تغییر افکار عمومی مامور کرده است.

این سیاست نشان‌دهنده‌ی عدم درک خامنه‌ای از ماهیت رسانه و فضای مجازی است. در جهان امروز، کسی که حرفی برای گفتن دارد، مخاطب خود را جذب می‌کند اما جمهوری اسلامی با فیلترینگ گسترده‌ی شبکه‌های اجتماعی مانند اینستاگرام، تلگرام، توییتر و یوتیوب، به‌دنبال بستن فضای مجازی است، در حالی که همزمان از نیروهای وابسته به خود می‌خواهد در این فضا تولید محتوا کنند، که خود تناقضی آشکار است.

اگر خامنه‌ای توانایی داشت، بدون تردید اینترنت را به‌طور کامل قطع می‌کرد، اما چون این کار از نظر فنی و اقتصادی ناممکن است، به سیاست «کنترل» روی آورده است.

سیاست‌های خامنه‌ای در قبال رسانه‌ها ادامه‌ی همان رویه‌ای است که در دو دهه‌ی پیش در برابر مطبوعات منتقد اتخاذ کرد. همان‌گونه که او در سال ۱۳۷۹ در یک شب دستور توقیف ۱۶ روزنامه را صادر کرد، امروز نیز هرگاه فرصت یابد، محدودیت‌های بیشتری بر رسانه‌ها و فضای مجازی اعمال می‌کند.

هدف او همیشه جلوگیری از انعکاس واقعیت‌ها بوده است اما همان‌گونه که توقیف مطبوعات باعث نشد مردم از رسانه‌های جایگزین داخلی و خارجی استفاده نکنند، فیلترینگ فضای مجازی نیز مانع از دسترسی مردم به اخبار و اطلاعات نشده است.

رسانه‌ای که حقیقت را منعکس نکند، مرجعیت خود را از دست می‌دهد. صداوسیمای جمهوری اسلامی نمونه‌ی بارز این مسئله است؛ نهادی که با وجود در اختیار داشتن امکانات وسیع، به دلیل عدم انعکاس واقعیت‌های جامعه، اعتبار خود را از دست داده و مردم به آن اعتماد ندارند.

خامنه‌ای انتظار دارد مردم به رسانه‌های غیرحکومتی روی نیاورند، اما در عین حال، رسانه‌های حکومتی را از بیان واقعیت منع می‌کند. این تناقض، علت اصلی شکست نظام در عرصه‌ی افکار عمومی است.

از سوی دیگر پس از شکست‌های منطقه‌ای اخیر و تضعیف جایگاه جمهوری اسلامی، خامنه‌ای اکنون به یک ملی‌گرایی و ناسیونالیسم کاذب پناه آورده و تلاش می‌کند با شعارهای ملی‌گرایانه، حمایت عمومی را بازیابد. در دیدار اخیر خود با مردم تبریز نیز بر این موضوع تاکید کرد.

اما این رفتار نیز تناقضی دیگر در گفتار و سیاست‌های جمهوری اسلامی است، چراکه هیچ جریانی به اندازه‌ی جمهوری اسلامی و شخص خامنه‌ای، علیه ملی‌گرایی ایرانی موضع‌گیری نکرده و همواره به تضعیف آن پرداخته است.