تحلیل

ایران در گرگ و میش؛ مردم در تنگنا

مراد ویسی
مراد ویسی

تحلیل‌گر ارشد در ایران‌اینترنشنال

کشور در شرایطی از بلاتکلیفی و تعلیق قرار گرفته است. هیچ‌کس به‌درستی نمی‌داند که ایران به‌سوی مذاکره حرکت می‌کند یا به‌سمت جنگ، چرا که تمامی امور به تصمیم علی خامنه‌ای بستگی دارد.

این وضعیت غیرقابل پیش‌بینی باعث شده که بسیاری از فعالیت‌های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی یا متوقف شوند یا به‌شدت کند پیش بروند. تنها روندی که همچنان بدون تغییر ادامه دارد، سرکوب، محدودیت‌ها و تضییع حقوق شهروندان است.

در این میان مسعود پزشکیان، که مطیع خامنه‌ای است، عملا به نسخه‌ای شکست‌خورده‌تر از محمد خاتمی و حسن روحانی تبدیل شده است، روندی که روزبه‌روز خشم عمومی را افزایش می‌دهد. دیگر مردم ایران صرفا ناراضی نیستند؛ آن‌ها خشمگین‌اند و این خشم را می‌توان در گفت‌وگوهای روزمره مشاهده کرد.

شش ماه از آغاز به کار دولت پزشکیان گذشته است، اما هیچ تحول مثبتی در کشور رخ نداده و همه در انتظار نتیجه تقابل خامنه‌ای و دونالد ترامپ هستند.

سخنان اخیر خامنه‌ای نیز کمکی به روشن شدن مسیر جمهوری اسلامی نکرده است. برخی تحلیلگران اظهارات وی را نشانه‌ای از آمادگی برای مذاکره دانسته‌اند، درحالی‌که برخی دیگر آن را استمرار سیاست‌های ضدآمریکایی نظام تلقی کرده‌اند.

این بلاتکلیفی موجب رکود شدید در کشور شده و تنها روندی که با قوت ادامه دارد، فشار بر مردم است.

از سوی دیگر، مشخص نیست که ترامپ چه نوع مذاکره‌ای را می‌طلبد. احتمال دارد شروطی را مطرح کند که پذیرفتن آن برای جمهوری اسلامی دشوار باشد. در عین حال، سیاست‌های او در قبال ایران همچنان مبهم باقی مانده و تنها موضع صریح او جلوگیری از دستیابی جمهوری اسلامی به سلاح هسته‌ای است.

این شرایط انتظاری و تعلیق که کشور را در حالتی از رکود فرو برده، نه‌تنها امور مهم کشور را متوقف کرده، بلکه اوضاع اقتصادی و معیشتی مردم را نیز وخیم‌تر کرده است.

صادرات نفت ایران که تحت تحریم‌های شدید قرار دارد، به‌صورت مخفیانه ادامه دارد، اما انتظار می‌رود که با بازگشت ترامپ به‌تدریج کاهش یابد.

بخش عمده‌ای از درآمدهای نفت نیز از سوی فرماندهان سپاه و وابستگان حکومت به هدر می‌رود.

وضعیت بورس، سرمایه‌گذاری و تولید نیز در ابهام مطلق قرار دارد و قیمت کالاهای اساسی روزبه‌روز افزایش می‌یابد. نرخ دلار و سکه به رکوردهای جدیدی رسیده‌اند، درحالی‌که مردم با بحران تامین نیازهای اولیه خود، از جمله مواد غذایی، و حتی تامین سیب زمینی و پیاز مواجه‌اند.

در چنین فضایی، بسیاری از مردم به این نتیجه رسیده‌اند که چه مذاکره انجام شود و چه نه، جمهوری اسلامی برای آن‌ها غیرقابل تحمل است.

آنان از سال‌ها مذاکرات، توافقات و شکست‌های مکرر خسته شده‌اند و دیگر امیدی به بهبود اوضاع ندارند. تجربه دو دهه گذشته نشان داده که فارغ از نتیجه مذاکرات، زندگی مردم همواره در بحران بوده است.

مردم اکنون می‌دانند که توافق یا عدم توافق، در نهایت تفاوت چندانی در سرنوشتشان نخواهد داشت. حتی اگر تحریم‌ها کاهش یابد و ایران بتواند نفت بفروشد، این درآمدها صرف مردم نخواهد شد، بلکه یا به نیروهای نیابتی منطقه‌ای همچون حزب‌الله و حماس خواهد رسید یا از سوی مقامات حکومت در داخل خرج خرید وفاداری نیروهای سرکوبگر یا حیف‌ومیل خواهد شد.

به همین دلیل، بسیاری به این باور رسیده‌اند که اصلاح شرایط دیگر ممکن نیست و تنها راه‌حل، پایان دادن به حاکمیت جمهوری اسلامی است. این نگاه در میان مردم، چه در فضای عمومی و چه در فضای مجازی، به‌وضوح دیده می‌شود.

برای بسیاری از مردم، دیگر اهمیتی ندارد که مذاکرات ایران و آمریکا به نتیجه برسد یا خیر، زیرا تجربه گذشته ثابت کرده که جمهوری اسلامی تغییر نخواهد کرد. این حکومت در شرایط ضعف از طریق مذاکره و سازش فشارهای بین‌المللی را کاهش می‌دهد ودر موقعیت قدرت، مجددا سیاست‌های خصمانه‌اش را تشدید می‌کند.

این بی‌اعتمادی عمومی، نتیجه سال‌ها وعده‌های عمل‌نشده و سوءاستفاده‌های مقامات از بحران‌های داخلی و خارجی است.

مردم اکنون بیش از هر زمان دیگری خشمگین و ناامیدند، و این احساسات به‌طور گسترده در جامعه طنین‌انداز شده و حتی در ادبیات تندتر و گزنده‌تر مردم نسبت به شخص خامنه‌ای آشکار شده است.