تحلیل

ایران امروز؛ صداهای بلندتر مخالفان داخلی علیه خامنه‌ای

مراد ویسی
مراد ویسی

تحلیل‌گر ارشد در ایران‌اینترنشنال

روزبه‌روز صداهای بیشتری علیه علی خامنه‌ای و جمهوری اسلامی شنیده می‌شود.

در میان میلیون‌ها نفری که خواهان سرنگونی این نظام هستند، گروه‌های متنوعی دیده می‌شوند: از جمهوری‌خواهان و پادشاهی‌خواهان گرفته تا تشکل‌ها و احزاب مختلف و حتی افرادی که به‌تنهایی تاثیری معادل یک حزب یا حتی بیشتر دارند.

این مخالفان، چه در داخل کشور و چه در خارج از آن، در میان همه اقشار جامعه حضور دارند.

با وجود اهمیت اعتراضات و فعالیت‌های مخالفان خارج از کشور که بخش مهمی از حرکت عمومی ملت ایران برای گذر از جمهوری اسلامی محسوب می‌شوند، اما صداهایی بلندتر از گذشته در داخل ایران با صراحت و شجاعت علیه جمهوری اسلامی و شخص خامنه‌ای موضع می‌گیرند.

این صداها با وجود آگاهی از هزینه‌های سنگین مخالفت، با صراحت علیه نظام و رهبری صحبت می‌کنند و شخص خامنه‌ای را مسئول مستقیم وضعیت کنونی کشور می‌دانند.

این صداها از اقشار مختلف جامعه برخاسته و به‌رغم مخاطرات موجود، روزبه‌روز افزایش می‌یابند. از میان افراد شناخته‌شده مانند نرگس محمدی، برنده جایزه صلح نوبل، بهاره هدایت و مجید توکلی گرفته تا دیگر فعالان سیاسی و مدنی، این صداها با تنوع و گستردگی خاصی علیه نظام شنیده می‌شوند.

به عنوان مثال حاتم قادری، استاد دانشگاه و نظریه‌پرداز علوم سیاسی، با تحلیل‌های مستدل و صریح، به نقد حاکمیت می‌پردازد. اهمیت کار او در این است که هم نظریه‌پردازی می‌کند و هم با صراحت و شفافیت وارد چالش با نظام و رهبری می‌شود. به‌عنوان نمونه، سخنان او درباره انتخابات اخیر ریاست‌جمهوری و رد این نمایش سیاسی بسیار تاثیرگذار بود. او با یک جمله کوتاه و کنایه‌آمیز به انتقادات خود وزن بیشتری داد و گفت: «حالا یک مشت ارزن که این همه جیک‌جیک ندارد».
فاطمه سپهری نیز از موضع یک زن محجبه و عضو خانواده شهید، علیه جمهوری اسلامی و شخص خامنه‌ای ایستاده است. اقدام او، که برخلاف تبلیغات رسمی حکومت است، نشان‌دهنده شکست پروپاگاندای رژیم در استفاده از مفاهیمی چون حجاب و خانواده شهدا به‌عنوان ابزار سرکوب است.
علاوه بر این، گروهی از افرادی که قبلا به حکومت وابسته بوده‌اند و اکنون به منتقدان جدی آن تبدیل شده‌اند، توجه بیشتری را جلب کرده‌اند. نمونه برجسته این گروه، ابوالفضل قدیانی است. او که سال‌ها از جمهوری اسلامی حمایت کرده بود، اکنون به‌صراحت علی خامنه‌ای را دیکتاتور می‌خواند و خواهان سرنگونی نظام است. مهدی نصیری، مدیر سابق روزنامه کیهان، نیز از دیگر چهره‌هایی است که زمانی از منصوبان مستقیم رهبر در حوزه رسانه‌ای بود، اما اکنون از منتقدان سرسخت جمهوری اسلامی محسوب می‌شود و بارها و به‌صراحت از ضرورت عبور از این نظام سخن گفته است.
این صداها، که علیه رهبری و نظام به‌طور مستقیم موضع می‌گیرند، نقش مهمی در تضعیف مشروعیت جمهوری اسلامی دارند. هرچند برخی، بعضی از این انتقادات را پروژه‌ای حکومتی می‌دانند، اما شواهد و استدلال‌های قابل اعتمادی برای این ادعا وجود ندارد.

اگر افرادی در داخل کشور به‌صورت صریح از حکومت انتقاد می‌کنند و شخص رهبر را زیر سوال می‌برند، تا زمانی که نشانه‌ای خلاف این اظهارات از آنان مشاهده نشده، نمی‌توان ادعا کرد این انتقادات پروژه خود حکومت است. تنها در صورتی که شواهدی برخلاف گفته‌های آنان پیدا شود، می‌توان در مورد آنها اظهار نظر کرد .
از طرف دیگر، این دیدگاه که برخی هرگونه انتقادی علیه حکومت را پروژه‌ای حکومتی می‌دانند، اغلب ریشه در این تصور دارد که نظام و شخص رهبر قدرت مطلقی دارند که همه‌چیز را کنترل می‌کنند؛ در حالی که چنین نیست و ضعف‌های بسیار رهبر و نظام آشکار شده است.

تردیدی نیست که جمهوری اسلامی همواره تلاش کرده مخالفان غیرواقعی ایجاد یا به صفوف اپوزیسیون نفوذ کند تا میان مخالفان تفرقه ایجاد کند، اما این بدان معنا نیست که هر کسی که از حکومت انتقاد می‌کند، بخشی از این پروژه است؛ به‌ویژه افرادی که به‌صراحت خواهان سرنگونی نظام هستند و شخص رهبر را دیکتاتور می‌خوانند.

نمونه دیگری از این نگاه را می‌توان در واکنش به کنسرت اخیر پرستو احمدی، مشهور به «کنسرت فرضی»، مشاهده کرد. این هنرمند در اقدامی شجاعانه هم حجاب اجباری را زیر سوال برد و هم بر حق زنان برای خوانندگی تاکید کرد. با وجود این حرکت شجاعانه، عده‌ای بدون ارائه سند، آن را پروژه حکومت دانستند.
چنین رویکردی نه‌تنها عامدانه ارزش اقدامات شجاعانه‌ای چون کنسرت پرستو احمدی را کم‌رنگ می‌کند، بلکه از این ذهنیت سرچشمه می‌گیرد که حکومت را قدرتمند و مردم معترض را ضعیف جلوه می‌دهد. این نگاه، به‌جای حمایت از حرکات اعتراضی و شجاعانه، بی‌اعتمادی عمومی به هر اقدام علیه حکومت را هدف قرار می‌دهد.
نمونه دیگری از این رویکرد را می‌توان در واکنش به وضعیت محمد نوری‌زاد مشاهده کرد؛ کسی که زمانی حامی حکومت بود اما سال‌ها است با شجاعت از نظام انتقاد می‌کند و بر لزوم سرنگونی آن تاکید دارد و هم اکنون در زندان در وضعیت وخیمی است. با وجود این، همچنان عده‌ای او را مخالفی واقعی نمی‌دانند.

برخی افراد معتقدند که فلان شخص نمی‌تواند یک مخالف واقعی نظام باشد. اما واقعا این «مخالف واقعی نظام» چه ویژگی‌هایی دارد؟ چه کسی باید مرجع تشخیص باشد و گواهینامه‌ای صادر کند که مثلا این فرد می‌تواند مخالف نظام باشد و آن دیگری نمی‌تواند؟
این نگاه نه تنها مبهم و غیرمنصفانه است، بلکه روندی نادرست و آسیب‌زننده به فضای معترض جامعه به شمار می‌آید.

باید توجه داشت که نقدها و ارزیابی‌ها باید مستند و مبتنی بر شواهد باشند. هرگونه قضاوت بی‌اساس درباره افرادی که با شجاعت و صراحت از نظام انتقاد می‌کنند، می‌تواند موجب کاهش اعتبار فعالیت‌های آنان و بی‌اعتمادی عمومی نسبت به حرکت‌های موثر ضدحکومتی شود.
نباید به این دیدگاه دامن زد که تنها افراد خاصی شایسته‌ عنوان «مخالف نظام» هستند. به جای چنین قضاوت‌هایی، باید از عمومی شدن انتقاد از نظام و مخالفت با خامنه‌ای استقبال کرد.
نمی‌توان بدون ارائه مدرک معتبر، افرادی شجاع را که با صراحت علیه نظام صحبت می‌کنند، زیر سؤال برد. آنچه در نهایت منجر به گذار از جمهوری اسلامی و دستیابی به حکومتی شایسته خواهد شد، افزایش تعداد معترضان و کاهش وفاداران به حکومت است .نهایت آنکه افزایش صراحت و تنوع صداهای مخالف در درون کشور، گویای ضعف و کاهش کنترل علی خامنه‌ای و نظام او بر فضای داخلی کشور است.