طرحهای سیاسی یا احساسات و عواطف؛ امریکاییها به چه چیزی رای میدهند؟
شماری از تحلیلگران در تحلیل شکست هیلاری کلینتون در برابر دونالد ترامپ در انتخابات سال ۲۰۱۶، میگویند یکی از دلایل این شکست، تمرکز بیش از حد کلینتون بر جزئیات طرحهایش بود در حالیکه ترامپ با کاربرد عناوین جذاب و شعارهای ساده، با احساسات و عواطف رایدهندگان ارتباط برقرار میکرد.
در سال ۲۰۱۶، شکست هیلاری کلینتون در برابر دونالد ترامپ برای بسیاری از امریکاییها غافلگیرکننده بود. بیشتر پیشبینیها نشان میداد که خانم کلینتون برنده خواهد شد، اما اینگونه نشد.
در تحلیل علت شکست او، یک نکته قابل توجه بود: کلینتون نه به خاطر عدم ارائه طرح انتخاباتی، بلکه به دلیل ارائه طرحهای زیاد و تمرکز بیش از حد بر جزئیات آنها شکست خورد.
کلینتون بعدا در کتابش با عنوان «آنچه اتفاق افتاد» به این موضوع اعتراف کرد و نتیجهگیری کرد که او نتوانسته تعادل میان ارائه راهحلها و برقراری ارتباط احساسی با رایدهندگان را حفظ کند.
این تضاد در رویکردها در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۴ امریکا میان کاملا هریس و دونالد ترامپ نیز مشهود است. ترامپ با رفتارهای عامهپسندانه مانند رفتن به رستوران زنجیرهای مکدونالد، سعی دارد احساسات مردم را برانگیزد، در حالیکه هریس در تلاش است تا به نقد رسمی برنامههای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ترامپ بپردازد.
کاراکتر یا برنامه؛ مردم به چه چیزی رای میدهند؟
حزب جمهوریخواه بهطور معمول بهعنوان نماینده سرمایهداران و طبقه متوسط رو به بالا شناخته میشود، در حالی که حزب دموکرات به عنوان حامی طبقه کارگر و اقشار کمدرآمد جامعه امریکا شناخته میشود. اما در سالهای اخیر، این وضعیت تغییر کرده و تعداد بیشتری از کارگران و اعضای طبقه متوسط به حزب جمهوریخواه گرایش پیدا کردهاند. این تغییر باعث نگرانی استراتژیستهای دموکرات شده است.
یکی از مباحث مهم در گفتوگوهای درونحزبی دموکراتها این است که باید به ارائه طرحهای اقتصادی متفاوت، سختگیری در سیاستهای مهاجرتی و انعطافپذیری در داشتن اسلحه، توجه بیشتری داشته باشند. اما سوال اصلی این است که مردم به چه چیزی رای میدهند؟ آیا طرحهای جامع اقتصادی کلید جلب رضایت رایدهندگان است، یا اینکه ویژگیهای نامزدها، شیوههای پیامرسانی و کاراکتر آنها نقش بیشتری دارند؟
یافتههای علمی نشان میدهند که رایدهندگان بیشتر به شخصیت و ویژگیهای نامزدها رای میدهند تا به خود سیاستها. برخی از پژوهشگران روانشناسی و علوم شناختی بر این باورند که «افراد به برنامهها و سیاستهایی رای میدهند که سیاستمداران محبوب آنها ارائه میدهند.»
گابریل لنز، استاد دانشگاه کالیفرنیا در برکلی و پژوهشگر این حوزه، بر این نکته تاکید میکند که موفقیت یک برنامه سیاسی به نامزد ارائهدهنده آن بستگی دارد. اگر طرحی توسط سیاستمداری محبوب معرفی شود، احتمالا مورد استقبال قرار میگیرد، اما اگر این برنامه از سوی سیاستمداری غیرمحبوب ارائه شود، حتی اگر کیفیت بالایی داشته باشد، مردم به آن رای نخواهند داد.
سیاستمدار محبوب چگونه انتخاب میشود؟
محققانی که به بررسی انگیزههای رایدهندگان میپردازند، بر این باورند که انتخاب «سیاستمدار محبوب» بیشتر یک تصمیم عاطفی و احساسی است تا اینکه صرفا منطقی و مبتنی بر دادههای علمی باشد. این انتخاب به نحوه رفتار و کنشهای سیاستمداران و همخوانی آنها با عواطف و ویژگیهای اجتماعی رایدهندگان بستگی دارد.
در سالهای اخیر، بسیاری از امریکاییها، بهویژه سفیدپوستان طبقه متوسط و طبقه کارگر، احساس میکنند واشنگتن ارتباط معناداری با آنها ندارد. طبقه نخبه، که در دانشگاههای معتبر تحصیل کردهاند، سیاست میکنند و تصمیمات را بهنفع ایدهآلهای خود اتخاذ میکنند، نه به نفع طبقه کارگر. این رایدهندگان، واشنگتن را بریده از خود میدانند و تصور میکنند که لیبرالهای تحصیلکرده و نخبه، خارج از دسترساند. افزایش این سرخوردگی، جامعه امریکا را دو قطبی کرده و ظهور دونالد ترامپ نیز به همین مسئله مرتبط است.
بسیاری از هواداران ترامپ او را یکی از خود میدانند. ترامپ به زبان ساده صحبت میکند، به نگرانیهای داخلی توجه دارد و مهمتر از همه، یکی از سیاستمداران کارکشته واشنگتن نیست.
این موضوع باعث شده که حتی گذشته جنجالی ترامپ، مانند محکومیتهای قضایی و اظهارات «نژادپرستانه»اش، تاثیر چندانی بر محبوبیت او نداشته باشد.
چند روز مانده به روز انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۴، به نظر میرسد انتقادات و هشدارها از سوی چهرههای کلیدی سیاست امریکا، حتی کسانی که زمانی در کابینه ترامپ بودند، مانند جان کلی، رئيس دفتر سابق او، تاثیر زیادی بر تصمیمگیری رایدهندگان نداشته است. بر اساس نظرسنجیها، رقابت میان کامالا هریس و دونالد ترامپ تنگاتنگ است.
جاناتان هایت، روانشناس و نویسنده امریکایی، که تحقیقات زیادی درباره انگیزههای رایدهندگان انجام داده، معتقد است که مردم دیدگاههای سیاسی و سیاستمدار محبوب خود را بر اساس «تعلقات و وابستگیهای قبیلهای خود انتخاب میکنند، نه عقلانیت طرحها و سیاستها.»
به عبارت دیگر، هواداران ترامپ چندان نگران دقیق بودن سیاستها و اظهارات او نیستند، آنها ترامپ را یکی از خود میدانند و رفتارهای او به تقویت این احساس کمک میکند. این دسته از رایدهندگان به جامع بودن طرحها توجهی ندارند، بلکه مسئله این است که آنها خانم هریس را یکی دیگر از نخبههای واشنگتن میشناسند که با امریکاییهای عادی، بهویژه سفیدپوستان کمدرآمد و کمتحصیل، همخوانی ندارد.
«مردم آدمهای پولدار را میپسندند»
کاملا هریس در روزهای اخیر ادبیات خود را کمی تغییر داده و سعی دارد با لحن تندتری به ترامپ حمله کند تا از نظر احساسی مردم را بسیج کند. برای مثال، او برای اولین بار ترامپ را یک «فاشیست» خواند و یا با ظاهر شدن در کنار هنرمندانی مثل بیانسه تلاش کرد رایدهندگان جوان را به سمت خود جلب کند. اما به نظر میرسد او کار بسیار دشواری پیش رو دارد. با وجود اینکه خانم هریس از دونالد ترامپ جوانتر است، اما در رسانههای اجتماعی مثل تیکتاک، صحبتها و رفتارهای ترامپ بیشتر جوانان را درگیر میکند.
علاوه براین، آنگونه که جوان ویلیامز، نویسنده امریکایی، میگوید ترامپ در میان طبقه کارگر امریکایی جذابیت خاصی دارد، زیرا او پولداری است که رفتارهای عوامفریبانه میکند. ویلیامز میگوید که «افراد طبقه کارگر امریکایی عاشق ثروتمندان هستند و کسانی که ثروت خود را به رخ میکشند، میپسندند.»
از اینرو، موفقیت در انتخابات آینده امریکا به میزان زیادی به توانایی نامزدها در ایجاد ارتباط عاطفی با رایدهندگان بستگی دارد. در حالیکه طرحها و سیاستها مهم هستند، عواطف و احساسات مردم نقش حیاتی در تصمیمگیریهای سیاسی ایفا میکنند. نامزدی که بتواند این احساسات را درک کند و به آنها پاسخ دهد، شانس بیشتری برای جلب حمایت و اعتماد رایدهندگان خواهد داشت.