پارادوکس تلاش؛ چرا از فعالیتهای سودمند اجتناب میکنیم
تلاش و سختکوشی همواره به عنوان کلید دستیابی به موفقیت شناخته میشود. با این حال بسیاری از ما به طور ناخودآگاه از آن گریزانیم.
به گزارش نیوساینتیست، پارادوکس تلاش، مفهومی است که از سوی مایکل اینزلیخت، روانشناس دانشگاه تورنتو مطرح شده است.
اینزلیخت این نکته را مطرح میکند که از یک سو تلاش کردن مستلزم صرف هزینه است و از سوی دیگر، انسانها به طور معمول برای چیزهایی که برایشان تلاش کردهاند ارزش بیشتری قائل میشوند.
او و همکارانش در مقالهای مهم که در سال ۲۰۱۸ منتشر شد، این تضاد آشکار را «پارادوکس تلاش» نامگذاری کردند.
قانون کمترین تلاش
طبق قانون «کمترین تلاش»، که یکی از معدود قوانین قطعی در روانشناسی است، انسانها همواره به دنبال راههای کمزحمتتر هستند.
در گذشته تصور میشد این گرایش برای صرفهجویی در منابع متابولیک تکامل یافته است زیرا در دوران شکار و گردآوری خوراک، هدر دادن انرژی میتوانست به قیمت جان تمام شود اما پژوهشهای اخیر این فرضیه را تایید نکردهاند.
دکتر شنهاو، عصبشناس دانشگاه برکلی و از نویسندگان مقاله پارادوکس تلاش میگوید: «برداشت اولیه ما چندان دقیق نبود.»
انسان گاهی نه به خاطر محدودیتهای فیزیکی، بلکه تنها به دلیل احساس سختی، کاری را دشوار میپندارد.
به عنوان مثال، مطالعات نشان دادهاند ورزشکاران در شرایط خستگی ذهنی (و نه جسمی) عملکرد ضعیفتری دارند که نشان میدهد رابطه پیچیدهتری میان تلاش و عملکرد وجود دارد.
اثر ایکیا و ارزشگذاری تلاش
یکی از جنبههای جالب پارادوکس تلاش در «اثر ایکیا» نمود مییابد: افراد برای محصولاتی که خودشان مونتاژ میکنند، ارزش بیشتری قائل میشوند، حتی اگر کیفیت آنها از محصولات مشابه آماده، پایینتر باشد.
این پدیده نشان میدهد تلاش شخصی میتواند به محصول نهایی ارزش افزوده ببخشد. این موضوع در حوزههای مختلف زندگی، از تحصیل گرفته تا کار و روابط شخصی، قابل مشاهده است.
ما نه تنها برای تلاشهای خودمان، بلکه برای تلاش دیگران هم ارزش قائلیم.
یک پژوهش نشان داده است وقتی به مردم میگویند ساختن یک اثر هنری مثل شعر یا یک نقاشی زمان زیادی برده، ارزش بیشتری برای آن قائل میشوند.
این پدیده که کیفیت یک اثر را با میزان تلاش صرف شده برای خلق آن میسنجیم، «قاعده تلاش» نامیده میشود.
به طور معمول نیز هرچه بیشتر برای کاری وقت و انرژی گذاشته میشود، نتیجهاش بهتر میشود. به همین خاطر مغز ما این رابطه را به صورت یک میانبُر ذهنی درمیآورد و هر چیزی را که حاصل تلاش زیاد میداند، خودبهخود بهتر ارزیابی میکند؛ چه واقعا بهتر باشد، چه نباشد.
تفاوتهای فردی در تجربه تلاش
ما نه تنها برای تلاش ارزش قائلیم بلکه گاهی به عمد راه سختتر را انتخاب میکنیم.
دکتر اینزلیخت و همکارانش در ۱۲ آزمایش نشان دادند که بیشتر مردم ترجیح میدهند خودشان کاری را انجام دهند تا این که تماشاچی انجام آن به وسیله کامپیوتر باشند.
به گفته اینزلیخت، یکی از دلایل این امر فرار از حس کسالت است: «چطور ممکن است مردم همیشه دنبال کار آسان باشند ولی از کسل شدن هم متنفر باشند؟ این نشان میدهد که ما فقط دنبال راه ساده نیستیم بلکه میخواهیم ذهنمان درگیر باشد.»
پژوهشهای عصبشناختی نشان میدهند افراد مختلف، سطوح متفاوتی از تلاش را تجربه میکنند.
این تفاوتها حتی در سطح مغزی نیز قابل مشاهده است.
اسکنهای اِمآرآی نشان دادهاند که گانگلیونهای پایه، نقش مهمی در ایجاد انگیزه برای تلاشهای ذهنی و فیزیکی دارند.
این یافتهها توضیح میدهند که چرا برخی افراد به راحتی چالشهای سخت را میپذیرند، در حالی که دیگران از آنها اجتناب میکنند.
مشکل مطلوب
پژوهشها نشان دادهاند «تلاش هوشمندانه» به یادگیری بهتر میانجامد.
در یک آزمایش آموزشی، مقایسه دو گروه دانشآموز نتیجه جالبی داشت: گروهی که متنی را یک بار مطالعه کردند، پس از یک هفته نسبت به گروهی که آن را دو بار خوانده بودند، مطالب را بهتر به یاد آوردند. دلیل این برتری، به احتمال فراوان به تلاش ذهنی بیشتر گروه اول برمیگردد.
رابرت بیورک، روانشناس شناختی، این پدیده را «مشکل مطلوب» مینامد زیرا چالش بیشتر در بازیابی اطلاعات، به یادگیری عمیقتر منجر میشود.
پشتکار اکتسابی
رابرت آیزنبرگر، روانشناس، در سال ۱۹۹۲ مفهوم «پشتکار اکتسابی» را معرفی کرد. طبق این نظریه، اگر به جای نتیجه کار، به تلاش افراد پاداش دهیم، آنها یاد میگیرند سختتر کار کنند.
تحقیقات او و همکارانش در کالج سیهنا نشان داد دانشآموزانی که برای کارهای سخت ذهنی پاداش میگرفتند، در فعالیتهای نامرتبط دیگر هم پشتکار بیشتری نشان میدادند.
اینزلیخت با آزمایشهای مدرنتر روی بازیهای رایانهای این نظریه را تایید کرد.
او مثال میزند که وقتی کودکی در نواختن پیانو پشتکار میآموزد، میتواند این ویژگی را در انجام تکالیف مدرسه یا فعالیتهای ورزشی هم به کار گیرد.
متخصصان تاکید میکنند باید از سنین پایین به کودکان آموخت سختی یک کار نشانه نادرست بودن آن نیست و شکست در اولین تلاش، نباید دلیلی برای رها کردن آن فعالیت باشد.
پژوهشها نشان میدهند درک ما از مفهوم تلاش میتواند فراتر از آموزش، بر روابط انسانی نیز اثر بگذارد.
همدلی نمونهای از این تاثیر است؛ اگرچه نیازمند کوشش است و همین باعث میشود گاهی از آن پرهیز کنیم اما پذیرش این تلاش میتواند به تقویت روابط ما کمک کند.
اینزلیخت این مفهوم را با واژه یونانی یودومونیا، «شکوفایی انسان» پیوند میزند و معتقد است لحظات معنادار زندگی با تلاش هدفمند شکل میگیرند.
او پیشنهاد میکند به جای سرگرمیهای غیرفعال، به فعالیتهای هدفمندی مانند درست کردن کاردستی، ورزش، حل معما و مشارکت اجتماعی روی آوریم.
به باور او، انسانها ظرفیتهایی فراتر از تصور خود دارند که با پذیرش تلاش میتوانند به آنها دست یابند.