دانه انجیر معابد؛ روایت گویای «زن، زندگی،‌آزادی»

امید کشتکار
امید کشتکار

دبیر ارشد خبر در ایران‌اینترنشنال

تازه‌ترین فیلم محمد رسول‌اف که به‌صورت مخفیانه و بدون رعایت قوانین حجاب اجباری در ایران ساخته‌شد، پس از موفقیت‌های بین‌المللی در فستیوال‌های مختلف از جمله کسب جایزه‌ ویژه‌ هیات داوران از جشنواره‌ فیلم کن و اکران موفق در فرانسه، این هفته در جشنواره‌ فیلم لندن به‌روی پرده رفت.

نخستین جملات فیلم «دانه‌ انجیر معابد» توصیفی است از این درخت. درختی که دانه‌های آن از طریق فضله‌ی پرندگان بر روی تنه‌ی درختان دیگر سقوط می‌کنند، روی این تنه‌ها جوانه زده، رشد کرده و ریشه‌هایشان را رو به‌ زمین می‌فرستند. شاخه‌های این گیاه تنه‌ درخت میزبان را در برگرفته و به‌تدریج آن را خفه می‌کنند. هرچه پس از آن در فیلم اتفاق می‌افتد ادامه‌ای بر همین داستان تمثیلی است. نظامی پوسیده که هرکس که داخلش باشد را به نابودی می‌کشد.

«ایمان» (با بازی میثاق زارع) مردی جاه‌طلب است که پس از سال‌ها تلاش، بازپرس دادگاه انقلاب شده. به این امید که بتواند خانه‌ای سه‌خوابه، حقوقی بالاتر و اعتباری بیشتر کسب کند و در سال‌های بعد بر کرسی قضاوت بنشیند. در ابتدای فیلم او تلاش می‌کند وجدان قضایی داشته باشد اما خیلی زود تن به سیستمی می‌دهد که از او فقط اطاعت و صدور حکم اعدام می‌خواهد. در پشت این زندگی کاری، در خانه‌ ایمان، همسر و دو دخترش قرار دارند. سه زن از سه نسل مختلف که هر کدام قرار است نقش یک نسل تاریخی را بازی کنند. در این میان دو ماجرا اتفاق می‌افتد که قصه را ‌پیش می‌برد. اول اسلحه‌ای که برای حفاظت به ایمان داده شده و دوم شروع انقلاب مهسا و اعتراضات «زن، زندگی، آزادی». اسلحه‌ی ایمان در نیمه‌ی فیلم ناپدید می‌شود و این آغازی‌ است بر درامی که سرنوشتش با زندگی و خانواده‌ او گره خورده است. در لابه‌لای فیلم، رسول‌اف از تصاویر واقعی اعتراضات «زن، زندگی،‌آزادی» استفاده کرده. همچنین سکانسی بسیار تکان‌دهنده از دختری دارد که چشمش با گلوله‌های ساچمه‌ای نیروهای امنیتی آسیب دیده است.

فیلم «دانه انجیر معابد» قرار است حکایت تغییر مردی باشد که از «انسان» به «حیوان» و از «بازپرس» به «قاتل» تبدیل می‌شود. سه زن زندگی ایمان، نجمه همسرش (با بازی سهیلا گلستانی) و دو دخترش (با نقش‌آفرینی مهسا رستمی و ستاره ملکی) هرکدام به‌روش خود می‌کوشند در برابر این دگماتیسم روبه‌رشد بایستند. همسر ایمان زنی‌ست سنتی که از موجودی تسلیم که فقط آرامش می‌خواهد و خواسته‌ مهمش ماشین ظرفشویی است، به‌مرور و به‌کندی تغییر می‌کند. دختر بزرگتر جوانی است باهوش و تحصیل‌کرده که می‌کوشد نسل پیش از خود را با زبان گفتار و منطق متوجه اشتباهاتش کند. اما دختر کوچکتر که ۱۶سال دارد، از نسل زد، فرصت این بازی‌ها را ندارد. او با شجاعت بر مردسالاری نهادینه‌شده می‌شورد و برای غلبه بر پدر از همان اسلحه‌ای استفاده می‌کند که در ابتدای فیلم با نشانه‌هایی جنسی وارد داستان شده و نمادی از مردسالاری است.

ما ایمان را هرگز در برابر متهمانش نمی‌بینیم، اما در خلال فیلم می‌فهمیم که او نقشی مهم در سرکوب معترضان «زن، زندگی،‌ آزادی» ایفا کرده است. تا به آن‌جا که نامش در شبکه‌های اجتماعی افشا می‌شود. یکی از سکانس‌های درخشان فیلم همان وقتی است که ایمان هراسان از افشای نامش به خانه بازمی‌گردد و در طول مسیر حتی از سایه‌ی خودش هم می‌ترسد. با این‌حال ایمان دقیقا مانند جمهوری اسلامی عمل می‌کند. هر لحظه بیشتر و بیشتر از واقعیت جامعه و از جمله خانواده‌اش دور می‌شود، به خرابه و ساختارهای سنتی نابودشده پناه می‌برد و دست آخر وقتی اقتدارش را از دست می‌دهد، برای نشان‌دادن قدرتش، به خشونت، بازجویی و زندانی کردن همسر و دخترانش دست می‌زند. اما مانند جمهوری اسلامی هیچ‌کدام از این‌ها نمی‌تواند او را از ورطه‌ی نابودی نجات دهد.

رسول‌اف مانند فیلم‌های پیشین خود از نمادگرایی به‌عنوان عنصری پیش‌برنده استفاده می‌کند. هرچند اگر این نمادها لزوما برای مخاطب غربی قابل درک نباشند، اما رسول‌اف اصرار دارد تا با بردن مخاطب به فرامتن، او را در جایگاهی بنشاند که نه لزوما بیننده‌ اثر، بلکه تکمیل‌کننده‌ آن باشد. نمادها در سرتاسر داستان پراکنده‌اند. از اسم شخصیت اصلی فیلم «ایمان» گرفته تا تصاویر دست انتهای فیلم که یادآوری دست قطع‌شده‌ قاسم سلیمانی است. پیش‌تر هم در سکانس‌هایی از فیلم که در راهروهای دادسرا می‌گذرد، تصاویر مقوایی سلیمانی را دیده بودیم که یادآور همان «امام مقوایی» معروف مراسم دهه‌ فجر است. نشانه‌ای دیگر از باسمه‌ای بودن حکومتی که بر پروپاگاندا بنا شده است. این نمادپردازی‌ها گاهی افراطی می‌شوند، از جمله وقتی پدر خانواده برای بازداشتی‌هایش به‌سبک زندان‌های آلمان نازی کنسرو لوبیا باز می‌کند. با این‌حال فیلم «دانه انجیر معابد» مجموعا توانسته از گردنه‌ی خطرناک شعار بگذرد. گردنه‌ای که خصوصا در فیلم‌های سیاسی روز به‌راحتی قربانی می‌گیرند.

فیلم «دانه انجیر معابد» شاید بهترین فیلم رسول‌اف نباشد. خصوصا برای کارگردانی که آثاری مانند «جزیره‌ی آهنی»، «به امید دیدار»، «لرد» و «شیطان وجود ندارد» را در کارنامه دارد. با این‌حال «دانه انجیر معابد» فیلمی بسیار ارزشمند در تاریخ سینمای ایران است. از آن‌رو که زبان گویای بی‌پروای تاریخ معاصر است. زبانی بدون سانسور و بدون افتادن در دام ایهام‌گرایی‌های شبه‌هنری. رسول‌اف در این فیلم با زبانی روشن و بدون لکنت، قصه‌ای کاملا امروزی را با بهترین روش ممکن (با توجه به محدودیت‌های فیلم‌سازی مخفی در ایران) روایت می‌کند.

فیلم‌هایی مانند «دانه درخت انجیر معابد» و «کیک محبوب من» نشانه‌هایی هستند از سینمایی که دیگر تن به قوانین قرون وسطایی سانسور و ممیزی نمی‌دهند. سینمایی پیشرو که تصویری واقعی‌تر از ایران را نمایش می‌دهند. تصویری از جامعه‌ای که نمی‌خواهد تن به ساختارهای سنتی بدهد.