دو سال بعد؛ حکومتی که تمایلی به تغییر رفتار ندارد
جنبشی که جرقه آن پس از قتل مهساژینا امینی در شهریور ۱۴۰۱زده شد، به یکی از مهمترین و گستردهترین اعتراضهای اجتماعی در تاریخ معاصر ایران تبدیل شد.
این جنبش نهتنها به دلیل قتل مهسا امینی که در بازداشت گشت ارشاد جان باخت، بلکه به دلیل نمادین شدن او به عنوان قربانی نظامی که محدودیتهای شدیدی بر زنان اعمال میکند، توجه بسیاری را به خود جلب کرد.
جنبش مهسا با شعار «زن، زندگی، آزادی» خواستههای بسیاری از زنان و دیگر اقشار جامعه را مطرح کرد و موجب شد که موضوع حقوق زنان و رفتار حکومت با آنها بهصورت گستردهتری مورد بحث قرار گیرد.
اعتراضات این جنبش در واکنش به قوانین سختگیرانه حجاب و محدودیتهای اجتماعی بر زنان آغاز شد. این جنبش خواستار حقوق برابر برای زنان، پایان دادن به قوانین محدودکننده و بهبود شرایط اجتماعی و سیاسی برای همه افراد جامعه بود.
شعارهای محوری مانند «زن، زندگی، آزادی» بهسرعت به نمادی برای این حرکت تبدیل شد و نشاندهنده خواستهای گستردهتر برای تغییرات اجتماعی و سیاسی در ایران بود.
اکنون که دو سال از آغاز این جنبش میگذرد، شواهد نشان میدهد تغییرات عمده و مثبتی در رویکرد و رفتار حکومت نسبت به زنان رخ نداده است.
جمهوری اسلامی همچنان سیاستهای سختگیرانه خود در زمینه حجاب و رفتارهای اجتماعی را ادامه داده و حتی در برخی موارد، محدودیتها و فشارها را افزایش داده است.
برای مثال، تلاشهایی برای تشدید قوانین مربوط به حجاب اجباری و افزایش نظارتها و برخوردهای امنیتی با مخالفان این قوانین صورت گرفته است.
از سوی دیگر، تعداد زنان زندانی رو به افزایش است و فشار بر زنان حتی در زندان نیز روزافزون شده است؛ تعداد زنانی که به اتهامهای مربوط به حجاب اجباری هدف برخورد قرار میگیرند و یا زندانی میشوند هر روز بیشتر شده است. گزارشها نیز حاکی از افزایش فشار بر زنانیان سیاسی زن است.
در ماههای پس از آغاز اعتراضها، حکومت سعی کرد تا قوانین حجاب اجباری را با شدت بیشتری اجرا کند. حضور گستردهتر نیروهای «گشت ارشاد» در خیابانها، افزایش جریمهها و حتی ممنوعیتهای بیشتر برای زنان بدون حجاب، نشاندهنده تلاش و انگیزه حکومت برای کنترل بیشتر است. در عین حال، برخورد با معترضان و مخالفان نیز شدیدتر شده است.
در ماههای اخیر، نه تنها نرمشی در برخوردها دیده نمیشود، بلکه فشارهای امنیتی و اجتماعی بر زنان و فعالان حقوق زنان افزایش یافته است. قتل مهساژینا امینی به دلیل خشونت اعمال شده بود و به رغم واکنش جهانی، همچنان مواردی از خشونت فیزیکی و بازداشتهای گستردهتر گزارش شده است.
این رویکرد نشان میدهد که مقامهای حکومت همچنان در تلاش هستند تا با ایجاد ترس و فشار، زنان را به تبعیت از قوانین خود وادار کند.
با این حال، جنبش مهساژینا تغییرات مهمی در جامعه ایران ایجاد کرده است. این اعتراضات بهطور گستردهای آگاهی عمومی را نسبت به مسائل حقوق زنان افزایش داده و بسیاری از زنان و مردان را به مخالفت با وضعیت موجود ترغیب کرده است.
بسیاری از افراد جامعه که پیشتر شاید کمتر به این موضوعات توجه داشتند، اکنون بیشتر درگیر مسائل حقوق بشر و حقوق زنان شدهاند. این تغییر در آگاهی و نگرش عمومی قطعا در درازمدت تاثیرات عمدهتری خواهد داشت.
جنبش «زن، زندگی، آزادی» و سرکوب اعتراضها توجه گستردهای در سطح بینالمللی به خود جلب کرده است. بسیاری از دولتها، سازمانهای حقوق بشری و افراد برجسته در سراسر جهان به این موضوع واکنش نشان دادهاند و حمایت خود را از معترضان اعلام کردهاند. این حمایتها فشار مضاعفی بر حکومت ایران وارد کرده است، بهویژه در مجامع بینالمللی. جمهوری اسلامی در تلاش است تا با توجیهات مختلف و استفاده از رسانههای دولتی، این اعتراضها را کماهمیت جلوه دهد و مخالفان را تضعیف کند.
جنبش مهسا نشان داد که مقاومت مردمی در برابر محدودیتهای اجتماعی و فرهنگی ادامه دارد و حتی با وجود سرکوب شدید، صدای اعتراض خاموش نشده است.
ادامه مبارزه در رسانههای اجتماعی
در طول دو سال گذشته، زنان ایرانی با استفاده از رسانههای اجتماعی و دیگر روشهای مدنی به مقاومت خود ادامه میدهند.
این مقاومتها بهتدریج به تغییرات فرهنگی و اجتماعی کمک کرده، بهطوریکه زنان ایرانی بزرگترین جنبش نافرمانی مدنی در خاورمیانه و یکی از طولانیترین دورههای مقاومت مدنی در جهان را رقم زدند.
با وجود افزایش مقاومت زنان و حمایتهای مردمی از حقوق زنان، نمیتوان گفت که گفتمان و رفتار جمهوری اسلامی در حوزه زنان بهطور قابلتوجهی نرمتر شده است. بسیاری از زنان بهطور علنی در مقابل قوانین حجاب اجباری مقاومت میکنند و به مخالفت خود ادامه میدهند. این مقاومتها موجب شده تا برخی مقامهای حکومتی، از فرماندهان نظامی تا امامان جمعه و مقامهای محلی دولتی، مجبور شوند به این مطالبات واکنش نشان دهند، اما بهطور کلی این واکنشها با نرمش واقعی یا اصلاحات همراه نبوده است.
در سطح گفتمانی، گاهی اوقات برخی از مقامهای جمهوری اسلامی سعی کردهاند با استفاده از عباراتی که ممکن است به نظر بیاید که نرمتر هستند، درباره حقوق زنان صحبت کنند، اما این تغییرات بیشتر در سطح تاکتیکی هستند و نه نشاندهنده یک تغییر استراتژیک یا واقعی در رویکرد به حقوق زنان. این تغییرات برای کاهش فشارهای بینالمللی و حفظ چهره عمومی بوده است، نه یک تغییر واقعی و پایدار در سیاستها. بهعنوان مثال، صحبتهایی درباره «رعایت کرامت انسانی» زنان یا «احترام به حقوق زنان» معمولا با اقداماتی مانند تشدید قوانین و فشارهای اجتماعی همراه بوده است.
میتوان گفت که این جنبش موجب تغییرات فوری و آشکار در رویکرد حکومت نشده، اما فشارها و مطالبات جامعه را در این زمینه برجستهتر کرده و مساله تبعیض را به موضوع بحث در جامعه تبدیل کرده است.