وعده بازگشت دانشجویان و اساتید اخراجی؛ سابقه فریب حکومت
مسعود پزشکیان، رییس دولت چهاردهم در مراسم معارفه وزیر جدید علوم، خواستار بازگشت دانشجویان معترض اخراجشده از دانشگاهها و بازنگری در پرونده استادان اخراجی شد؛ سخنانی در راستای وعدههای او و اصلاحطلبان در انتخابات اما از لحاظ عملی به غایت سخت و دور از امکان.
ساعاتی پس از این اظهارات پزشکیان بود که مصطفی رستمی، رییس نهاد نمایندگی رهبر جمهوری اسلامی در دانشگاهها، واکنش نشان داد و تلویحا این پیام را ارسال کرد که چنین خواستهای از سوی نهادهای هسته سخت قدرت پذیرفته نخواهد شد؛ در روزهای بعد از این سخنان هم احکام محرومیت از تحصیل دو دانشجوی دیگر صادر شد.
اما سوال اینجاست که آیا مسعود پزشکیان به دنبال اجرای عدالت در دانشگاه است و آیا در صورت عزم به بازگشت اساتید و دانشجویان اخراجی، توانایی چنین کاری دارد.
پزشکیان و وفاق خیالی در دانشگاه
یکی از بحرانهایی که دولت پزشکیان با آن مواجه بوده و خواهد بود شکاف میان دانشگاه و حکومت جمهوری اسلامی است.
پزشکیان بدون در نظر گرفتن واقعیت فضای دانشگاه و مشکلات عدیده سیاسی و صنفی دانشگاهیان، مدیریت وزارت علوم را به دست حسین سیمایی صراف، استاد صادراتی حوزه علمیه و شخص مورد اعتماد علی خامنهای سپرد و حالا خواستار بازنگری در پرونده اساتید و دانشجویان اخراجی شده است. وزیر علوم نه چهرهای انتقادی به وضعیت موجود دارد و نه کارنامهاش حاکی از ایستادگی برای آزادی بیان یا حمایت از منتقدان است.
گذشته از این، سوابق پزشکیان در دوران مسئولیت دانشگاهی نیز نشان میدهد او خود سالها به خالصسازی در دانشگاهها پرداخته و سیاستهای خامنهای برای اسلامی کردن دانشگاهها را دنبال کرده است.
از طرفی پس از سخنان او و آغاز به کار وزیر علوم جدید، دو دانشجوی دختر با احکام سنگین انضباطی مواجه شدهاند. شیدا آقاحمیدی، دانشجوی رشته انسانشناسی دانشگاه تهران دو ترم از تحصیل محروم شد و حکم اخراج صحرا رضایی، دانشجوی روزنامهنگاری دانشگاه علامه نیز در دیوان عدالت اداری تایید شد.
بنا بر گزارشها تنها در همین یک ماه اخیر بیش از ۱۲ دانشجو از تحصیل محروم شدهاند. گزارشهای رسانههای خبری دانشگاهها حاکی از آن است که پس از خیزش «زن، زندگی،آزادی» بیش از سه هزار و ۷۰۰ دانشجو از طریق شیوههای مختلف مختلف مورد سرکوب قرار گرفتند. بیش از ۸۰۴ دانشجو دستگیر و با احکام قضایی محکوم شدهاند و همچنین بیش از ۵۸ استاد دانشگاهحکم اخراج دریافت کردهاند.
بعد از دو دهه تشدید سیاستهای ایدئولوژیک و امنیتی، اکنون دانشگاههای کشور کاملا در محاصره نیروهای متعدد امنیتی، فضای پادگانی پیدا کردهاند و شکاف میان دانشگاهها و حکومت هر روز عمیقتر از پیش میشود. در این میان تشکلهای مستقل دانشجویی نیز یا تعلیق و بسته شدهاند یا با موازیسازی تشکلهای جعلی حکومتی فضای فعالیت دانشجویی را به دست گرفتهاند.
فارغ از این فضا، مدت زیادی از آغاز به کار دولت پزشکیان نگذشته و هنوز تمامی دانشگاههای کشور چه آزاد چه پیام نور چه دولتی تحت ریاست نیروهای وابسته به دولت رئیسی و چهرههای امنیتی هستند. مشخص نیست با چه منطقی پزشکیان انتظار دارد روسا و مسئولان دانشگاهی که خود ماهها حکم اخراج دانشجو و استاد امضا کردهاند با دستور او اکنون حکم به بازگشت معترضان بدهند.
رییس دولت چهاردهم اگر به عدالت و آزادی در دانشگاه فکر میکرد، میبایست سیستم مدیریت دانشگاه را تغییر میداد، نه اینکه در وفاق با علی خامنهای سرنوشت دانشگاهها به دست شخص مورد نظر و معتمد او بدهد.
رییس نهاد نمایندگی خامنهای در دانشگاهها با علم به اینکه اظهارات پزشکیان به حوزه مدیریت او و نهادهای امنیتی در دانشگاهها مربوط است، در مطلبی با اشاره به اخراج مقام دانشگاه علامه پس از توهین به مهساژینا امینی، خواسته او را تلویحا رد کرد. رستمی نوشت: «یکی میگوید نفله؛ عذرخواهی هم میکند، به دانشگاه دستور عزلش میرسد. یکی به مقدسات جامعه اهانت میکند، اصرار هم میکند، از دانشگاه مدارا و عدم برخورد خواسته میشود.»
با روند مدیریت واحد دانشگاههای کشور زیر سایه ایدئولوژی و نگاه بسته علی خامنهای، احتمال تغییر در دانشگاهها عملا وجود ندارد؛ چهآنکه پزشکیان خود در دوران انتخابات در دانشگاه تهران رو در روی دانشجویان معترض تاکید کرد که «ذوب در خامنهای» است. اکنون نیز اظهارات نمایشی پزشکیان، بدون هرگونه اراده و توانایی در انجام آن، تنها بر زخم دانشگاهیان نمک میریزد.
تنها احتمال ممکن آن است که شاید این دولت موفق شود تنها چند دانشجو و استاد را به دانشگاه بازگرداند و بعد روی آن مانور و موج تبلیغاتی برای کارنامهسازی ایجاد کند.
فریبکاری سابقهدار
پزشکیان در حالی خواستار بازنگری در پرونده دانشجویان و اساتید اخراجی شده که پیشتر هم چنین فریبکاری از حکومت جمهوری اسلامی سر زده است.
در سال ۱۳۹۲، دولت حسن روحانی با انگیزه تغییر و شعار «تدبیر» بر سر کار آمد. روحانی برخلاف پزشکیان، سراغ استاد صادراتی حوزه نرفت، بلکه رضا فرجیدانا، استاد شناختهشدهتر و چهره باسابقهتر دانشگاهی را به عنوان وزیر علوم معرفی کرد.
فرجیدانا هم از وزیر علوم دولت پزشکیان چهرهای قاطعتر به حساب میآید و هم در میان دانشگاهیان فردی مقبولتر و معقولتر از سیمایی صراف بود. او نیز وعده بازگشت دانشجویان محروم از تحصیل را داد اما وقتی دانشجویان محروم خواستند به دانشگاه بازگردند، نهادهای امنیتی مانع شدند و تا توبهنامه یا تعهد کتبی نگرفتند به کسی اجازه بازگشت به دانشگاه ندادند.
مصطفی معین، وزیر علوم در دولت خاتمی، با اشاره به همین مدیریت دانشگاه از سوی نهادهای تحت نظر خامنهای و فقدان توانایی در تغییر وضعیت، در نامه استعفایش به «دخالتها و تعرضهای نهادها و شوراهای غیرمسئول یا غیرپاسخگو» اشاره کرده بود.
با در نظر گرفتن این موضوع، در خوشبینانهترین حالت چنین وعدهای از سوی پزشکیان را باید ناشی از جهل و غفلت او از وضعیت فعلی دانشگاه و حکومت دانست و در حالت کمی واقعگرایانهتر باید یادآوری کرد جای تردیدی در فریبکاری طرح پزشکیان برای اجرای عدالت در دانشگاهها و شکست آن وجود ندارد.
ادامه خالصسازی و سرکوب در دانشگاهها
مدیریت دانشگاه از سوی نهادهای فرادستی مانند نهاد نمایندگی خامنهای، بسیج یا حراست سالهاست برای خالصسازی فضای دانشگاه و اسلامیکردن آن برنامه ریزی کرده است. تمام افرادی که حکم اخراج به دستشان دادهاند با افرادی معتقد به ایدئولوژی جمهوری اسلامی جایگزین شدند و اکنون امکان بازگشت اساتید اخراجی به دانشگاه چه از لحاظ رویههای اداری چه ظرفیت امنیتی وجود ندارد.
در نهایت در چنین شرایطی با این درخواست پزشکیان، شاید در خصوص پرونده چند استاد مانند علی شریفیزارچی در دانشگاه شریف، آن هم با تعهدات لازم به نهادهای امنیتی، موافقت شود؛ ولی قطعا نه با این اقدامات نمایشی وفاقی حاصل میشود و نه دستکم بخشی از آنچه بر سر دانشگاه آوردند، جبران خواهد شد.
دانشجویان پس از خیزش سراسری مهساژینا، در اعتراضات گسترده خود و در صدها بیانیه و اعتراض، نشان دادند هیچ وفاقی با حکومت ندارند و نخواهند داشت.
دانشجویان در یکی از آخرین بیانیههایشان تاکید کرده بودند که «میان ما و شما دریایی از خون فاصله است.» دانشگاه فریب دوگانهسازی حکومت در انتخابات را نخورد و بر ادامه مسیر «زن، زندگی، آزادی» تاکید کرد و همچنان در مقابل قوانین ناعادلانهای مانند حجاب اجباری ایستاده است و امیدی به همراهی از درون حکومت ندارد.