کابینه پزشکیان؛ فرهنگ، هنر و آموزش در چنگال حوزههای علمیه و لابیهای قدرت
با نگاهی به فهرست کابینه پیشنهادی مسعود پزشکیان، روشن میشود وزرایی که قرار است در دولت چهاردهم مدیریت حوزههای مرتبط با فرهنگ و آموزش را به عهده بگیرند کاملا با آنچه پزشکیان در مناظرههای انتخاباتی با قرآنخوانی و توسل به نهجالبلاغه و متون اسلامی از خود نشان داد، سازگارند.
وزیرانی در حوزههای فرهنگ و آموزش پیشنهاد شدهاند که مهمترین ویژگیشان گذار از مسیرهای سنتی و بهشدت مذهبی و بالا رفتن از مدارج ترقی در راهروی تنگ سیاست در ایران است. دیواری که مصالحش را معمولا حوزههای علمیه، سپاه، آستان قدس رضوی و سایر نهادهای مذهبی و ایدئولوژیک حکومت میسازند.
در آن مناظرهها منطق استدلالی پزشکیان و همه استنادش در بحث روز جامعه ایران، که پر از پیچیدگیهای سیاسی و فرهنگی است، به ۱۴۰۰ سال پیش و سیره پیامبر اسلام، مالک اشتر و آیههای قرآن، برمیگشت. این موضوع نشان میداد او نه فردی امروزی است و نه توانایی سیاسی تعیین چشمانداز فردا را دارد. پزشکیان مرد گذشته است، نه امروز و آینده.
با این مقدمه و نگاهی به فهرست وزرای پیشنهادی او میتوان دریافت که دستکم در حوزه فرهنگ چیزی برای شگفتزده شدن وجود ندارد. سه وزیر پیشنهادی حوزه فرهنگ یعنی عباس صالحی برای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، حسین سیمایی برای وزارت علوم، تحقیقات فنآوری و علیرضا کاظمی برای وزارت آموزش و پرورش هر سه دارای تحصیلات حوزوی هستند، گرچه بعدا به دانشگاه نیز راه یافتهاند.
سوال این است که دلیل انتخاب چهرههایی با پیشینه تحصیلات دینی و مذهبی برای اداره فرهنگ، هنر، آموزش و دانشگاه چیست و این چه تناسبی با جامعه امروز ایران دارد. جامعهای که نشانههای یک دگرگونی بزرگ فکری و ایدئولوژیک و فاصله گرفتن از سیاست دینمحور در آن غیر قابل انکار است.
چگونه قرار است جامعهای که ساریناها، یلداها، مجیدرضاها و نیکاها را پرورانده با سنت مالک اشتر و ابوذر و امثال آنها اداره شود؟
دولت «وفاق ملی» و ناامیدی جبهه اصلاحات
بسیاری از حامیان پزشکیان که در تبلیغات انتخاباتی او وعده دگرگونی و تحول میدادند و تا حد کمی هم موفق شدند جمعیت خاکستری مردد را به حضور در انتخابات و ادامه دادن در چارچوب جمهوری اسلامی نزدیک کنند، در ساعتهای اخیر با کلیدواژه «دولت وفاق ملی» ناامیدی خود را از رییسجمهوری منتخب اقلیت مردم ایران اعلام و از او پاسخ طلب میکنند. پاسخی که در واقع هرگز پرسشی پشت آن مطرح نبوده است، زیرا عیار این دولت از پیش، نزد زرگران اصلی این سرزمین یعنی مردم معین بود.
اما اشاره این منتقدان به وعدههای انتخاباتی و «دولت وفاق ملی» نشان از آن دارد که نامهایی در فهرست وزرا جابهجا شده و پزشکیان یارای ایستادگی در برابر این تغییر نامها را نداشته است. اما اینکه چه کسانی این نامها را در فهرست گنجانده بودند و چه کسانی امروز معترضند نشان میدهد که بیشترین ناراضیان، همان مشوقان مشارکت در انتخابات از جبهه اصلاحطلبان هستند که تشکیل دولت «وفاق ملی» را فرصتی برای بازگشت خود و همتیمانشان به قدرت اجرایی و مدیریتی کشور میپنداشتند. این طیف امروز این رویا را بر باد شده میبیند.
توییت محمود صادقی، نماینده پیشین مجلس شورای اسلامی یک روز پیش از اعلام فهرست نهایی اعضای کابینه، به وضوح از تحمیل وزرا سخن گفته است. او خطاب به پزشکیان نوشت «پیشنهاد میکنم موقع اعلام فهرست نهایی هیات دولت، فهرست گزینههای موردنظر خود را هم شفاف اعلام کند و فرایندهایی را که منجر به حذف آنها شد، برای مردم تشریح کند تا هرکس فردی را به رییسجمهور تحمیل کرده مسئولیت عملکرد او را نیز بپذیرد.»
از سویی نیز آذر منصوری که ریاست جبهه اصلاحات را به عهده دارد و در طول دوران تبلیغات انتخاباتی نیز تلاش زیادی برای حمایت از پزشکیان و بالا بردن مشارکت مردم در انتخابات کرد، پیشنهاد تعیین سرپرست به جای وزیر داد زیرا کابینه پیشنهادی را در خور وعده دولت وفاق ملی نمیداند.
پاس دادن توپ به زمین رییسجمهوری که خودش را از آغاز «ذوب در ولایت» معرفی کرده و پیرویی از رهبر جمهوری اسلامی را راهگشای برنامه خود در دولت معرفی کرده بود، شانه خالی کردن جبهه اصلاحات و کارگزاران از مسئولیتی است که قدرت مردم و همبستگی آنان در نه گفتن به یک سیستم فاسد را نادیده گرفت.
این جریان نسبت به زندانیان سیاسی و خانوادههای دادخواه پشت کرد و با دادن وعدههای پوچ امید برای مردم مردد، ناچار و درمانده در یک سیستم بیمار سیاسی چکی کشید که پشت آن سرمایهای برای وصول وجود نداشت.
با راهی شدن نامهای پیشنهادی پزشکیان به سوی مجلس، اکثریت مردمی که به او و چارچوب جمهوری اسلامی با زبانی روشن و صدایی بلند «نه» گفتند، نه شگفتزده شدند و نه ناامید. این اکثریت معترض جامعه میدانند که از این کوزه همانی برون تراویده که در اوست.