منظور اصلاحطلبان جمهوری اسلامی از «تامین حقوق جامعه رنگین کمانی» چیست؟
اصلاحطلبان در میثاقنامه خود برای انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۳اعلام کردند نامزدشان به «تامین حقوق کلیه شهروندان جامعه رنگین کمانی ایران» «فارغ از جنسیت» متعهد است. آنها باید به طور دقیق شفافسازی کنند که حقوق انسانی جامعه کوییر ایران کجای این طیف قرار میگیرد.
جبهه اصلاحات میثاقنامه خود را روز پنجشنبه ۱۷ خرداد ماه منتشر کرد. در بند چهارم این میثاقنامه تصریح شده نامزد این گروه در انتخابات «به منظور اجرای فصل سوم قانون اساسی و با در نظر گرفتن بیانیه ۱۵بندی آقای خاتمی یعنی تامین حقوق کلیه شهروندان جامعه رنگین کمانی ایران من جمله: حق حاکمیت ملی، حق آزادی بیان، حق استفاده از فرصتهای برابر فارغ از جنسیت، قومیت و مذهب، گرایش سیاسی و اصلاح ساختارها، سیاستها و عملکردها همه توان خود را» به کار گیرد.
راه فرار باز ماند
سال تحصیلی ۱۳۸۶-۱۳۸۷ مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی گزارشی منتشر کرد از تحقيق درباره بیش از ۱۴۱ هزار دانشآموز. طبق نتایج این تحقیق، ۱۷.۵ درصد دانشآموزان خود را همجنسگرا هویتیابی کرده بودند. آیا اصلاحطلبان این جمعیت از جامعه را نیز در زمره «کلیه شهروندان جامعه رنگین کمانی ایران» به شمار میآورند؟
مراجع شرعی، از روحالله خمینی گرفته تا سایر فقها، احکام زنده سوزاندن، گردن زدن با شمشیر، پرتاب از ارتفاع، شلاق و سایر روشهای قرون وسطایی قصاص را علیه افراد کوییر صادر میکنند و با بودجه عمومی به نشر میرسانند.
قوانین نظام حاکم و مقاماتی که خود را از همین قانون فراتر میدانند، نه تنها از جامعه رنگینکمانی در برابر تهدیدها و اقدامات کوییرستیزانه و جرایم مبتنی بر نفرت علیه این شهروندان، از جمله قتلهای ناموسی و آزارهای جنسی، فیزیکی و کلامی محافظت نمیکنند، بلکه به این خشونتها توجیه شرعی و قانونی نیز میدهند.
روشهای منسوخ رواندرمانی همچون تبدیل درمانی، شوکدرمانی و سایر روشهایی که در جهان منسوخ شده، در ایران همچنان ادامه دارد و هر ساله افراد کوییر بسیاری را به کام خودکشی و سایر معضلات بیبازگشت روانی و جسمی میکشاند.
حقوق مسلمی همچون حق ازدواج و تشکیل خانواده که برای دو گانه زن-مرد تضمین شده، در قوانین جمهوری اسلامی به جامعه کوییر تعمیم نمییابد.
زوجهای همجنسی که در ایران زندگی مشترک خود را عمری در خفا و ترس ساختهاند، مدام نگران این هستند که پس از فوت یکی از زوجین، همان خانوادههایی که آنها را به سبب گرایش جنسی و هویت جنسیتیشان طرد کردهاند، وارث تمام دسترنج عمر آنها شوند و فرد کوییری که زوجش را از دست داده، از زندگی مشترک خود سهمالارثی نبرد.
تحت حاکمیت کنونی که در آن زیست جامعه کوییر در حد مجازات اعدام جرمانگاری شده، لغو قصاص و اعدام از روابط کوییر اعم از روابط همجنسگرایانه، چندجنسگرایانه و ترنس چگونه امکانپذیر است؟
افراد کوییر در ایران همچنین نمیتوانند صاحب فرزند شوند و یا کودکی را به فرزندی قبول کنند.
آموزش مسائل جنسیتی در مراکز آموزشی که یکی از اهداف آن جلوگیری از آسیب رسیدن به کودکان و نوجوانان کوییر در نتیجه ناآگاهیها و تعصبات اجتماعی است، در نظام آموزشی جمهوری اسلامی محلی از اعراب ندارد. مقامهای حکومت حتی آموزش محدود مسائل جنسیتی را نیز که در سند ۲۰۳۰ یونسکو برای کشورها الزامی شده، تاب نیاوردهاند و با واکنشهای غضبناک خود علنا و موکدا با اجرای این طرح مخالفت کردهاند.
در چنین ساختار حکومتی، افراد کوییر که در محیطهای اجتماعی به سبب بیان جنسیتی متفاوت خود هدف آزار و تبعیض مداوم هستند، برای عبور از این وضعیت چشماندازی نمیبینند.
تحت قوانین شرع شیعه، افراد ترنس (تراجنسیتی) که نمیخواهند عمل جراحی تطبیق جنسیت انجام دهند، نمیتوانند مدارک هویتی منطبق با جنسیت دلخواه خود را داشته باشند. افراد ترنس نانباینری (با جنسیت غیردوگانه) نیز نمیتوانند با هویتی غیر از دوگانه زن-مرد در محیطهای آموزشی و شغلی فعالیت کنند و زندگی امن اجتماعی داشته باشند.
افراد ترنسی که قصد دارند روند گذار جنسیتی خود را به هورموندرمانی یا تغییر سبک زندگی محدود کنند نیز نمیتوانند اطمینان حاصل کنند که حاکمیت برای تغییر خصوصیترین قسمت بدن، یعنی عضو جنسی آنها از طریق عمل جراحی تصمیمگیری نخواهد کرد. این افراد نمیتوانند بدون نیاز به عمل جراحی، از خدمات درمانی مرتبط با هورموندرمانی بهرمند شوند.
برای آن دسته از افراد ترنس و میانجنسی نیز که نیاز به عمل جراحی تطبیق جنسیت دارند، این جراحیها با کیفیتی قابل قبول انجام نمیشود و بسیاری از افرادی که در ایران تحت این جراحی قرار گرفتهاند، تا پایان عمر از مشکلات ناشی از عملهای غیراستاندارد و پرآسیب رنج میبرند.
در چنین شرایطی، اصلاح طلبان برای رفع تبعیضهای متقاطع تاریخی از افراد کوییر چه برنامهها و طرحهای انصافمدارانه و عدالتمحوری را پیشبینی کردهاند؟
صرفنظر از مسائل معیشتی و اجتماعی افراد کوییر، فضای فرهنگی نیز برای این شهروندان، عرصهای تاریک است. فضای فرهنگی جمهوری اسلامی برای ظهور دوباره چهرههای فرهنگی کوییر و هنرمندانی همچون فریدون فرخزاد، بیژن صفاری و سهراب محوی هیچ گونه ظرفیتی ندارد و درگآرتیستهای کوییر نمیتوانند در فضایی امن به ارائه هنر خود بپردازند.
سواری بر موج رنگینکمان
اما مقصود واقعی اصلاحطلبان از بهکارگیری توامان عبارتهای «جامعه رنگینکمانی» و «فارغ از جنسیت» ممکن است تلاش برای کشاندن جامعه کوییر به صندوقهای رای و پاسخگو نبودن در قبال آن پس از پیروزی در انتخابات، از طریق پنهان شدن پشت مفهوم دوپهلوی «جامعه رنگین کمانی» باشد.
به بیان دیگر، آنان میتوانند پس از کسب آرای اعضای این جامعه مدعی شوند منظورشان از «جامعه رنگینکمانی» اصلا جامعه کوییر نبوده، بلکه طیفهایی از جامعه بوده که در آن جامعه کوییر همچنان به رسمیت شناخته نمیشود.
جنبش لزبینها، گیها، بایسکشوالها، ترنسها و سایر افراد کوییر، موسوم به الجیبیتیپلاس، در دهههای گذشته با انتخاب رنگینکمان (rainbow) به عنوان نماد خود، تلاش کرده تا از این مفهوم در نشان دادن لزوم احترام به تنوع و گوناگونی افراد استفاده کند؛ زبان مشترکی که به همه افراد کوییر در سراسر جهان کمک کرده تا با اتحاد مطالبات خود را در همه جوامع پیش ببرند.
تلاشهای جنبش کوییر بر پایه عبارتها و نمادهای جهانی و مشترکشان باعث شده، زیست جامعه الجیبیتیپلاس که روزگاری تبعیضآمیزترین لایههای آپارتاید جنستی را در جوامع تجربه میکرد، در گذر دههها به یکی از نمادهای ترقیخواهانه در جوامع پیشرفته تبدیل شود.
کنشگران ایرانی فعال در این حوزه، علاوه بر جامعه رنگین کمانی، معادلهای دیگری را نیز برای این جامعه به کار میبرند، عبارتهایی چون جامعه کوییر یا الجیبیتیپلاس که در برگیرنده لزبینها (زنان همجنسگرا)، گیها (مردان همجنسگرا)، بایسکشوالها (افراد دوجنسگرا)، ترنسها و سایر افراد با گرایشهای جنسی و هویتهای جنسیتی متفاوت میشود.
اصلاحطلبان که از دوم خرداد ١٣٧۶ توانستند با شعارهای ترقیخواهانه جامعه دلزده ایران را به امید اصلاح امور به پای صندوقهای رای بکشانند و در بزنگاههای مختلف از این طریق بقای جمهوری اسلامی را تضمین کنند، در به کارگیری ابهامآمیز و بازی با کلمات و عبارتها ید طولایی دارند.
اما با عوض شدن قواعد بازی از دی ماه ۹۶ که معترضان در خیابانها شعار «اصلاحطلب اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» را فریاد زدند و موج اعتراضات خود را به آبان ۹۸ و خیزش «زن، زندگی، آزادی» گسترش دادند، آیا اصلاحطلبان همچنان گمان میکنند که میتوان با بازی با کلمات، بازار صندوقهای رای را دوباره گرم کرد؟
حتی به فرض آنکه اصلاحطلبان در میثاقنامه خود به «تامین حقوق جامعه رنگینکمانی» قائل باشند، آنها موظفند به تفصیل شفافسازی کنند در حاکمیتی شرعی که روحالله خمینی پایههایش را بنیانگذاری کرده و علی خامنهای به مدد سپاه، نهادهای اطلاعاتی و جریانهای بنیادگرای افراطی طی سه و نیم دهه معماری ساختارهای عریض و طویل آن را ادامه داده، تامین این حقوق بر پایه کدام ضمانت قابل پیگیری و اجراست.
واقعیت این روزهای جامعه ایران به گونهایست که زنان و مردان به دلیل انتخاب پوشش دلخواه و روابط آزاد تحقیر، جریمه یا بازداشت میشوند و مشخص نیست در این میان اصلاحطلبان دقیقا چگونه میخواهند برای «تامین حقوق کلیه شهروندان جامعه رنگین کمانی ایران» تلاش کنند.
قطاری که خاتمی در دوم خرداد وعده داده بود همه را بر آن سوار کند، اکنون مدتهاست که خود اصلاحطلبان را نیز در میانه راه پیاده کرده است. در چنین فضایی بازی با کلمات و عبارتها دیگر کارکرد قدیم را ندارد. آنچه که گوشها خریدار شنیدنش هستند، پاسخگویی شفاف به پرسشهایی است که ۴۵ سال است همچنان از سوی اصلاحطلب و اصولگرا بیپاسخ مانده است.