۳۲ سال پس از سرکوب بهار شیراز؛ در ایران ۶/۲ میلیون حاشیهنشین زندگی میکنند
۳۲ سال پیش و در خرداد ۱۳۷۱، در چنین روزی ابراهیم رئیسی، سرپرست هیات اجرای فرمان «سختگیری» علی خامنهای شد. ماموریت: اعدام معترضان حاشیهنشین شیراز، اراک و مشهد. آنها گمنام اعدام شدند و امروز شش میلیون حاشیهنشین در کشور زندگی میکنند؛ مثل آتش زیر خاکستر.
سه دهه پس از شورشهای حاشیهنشینان در بهار ۱۳۷۱، حالا گزارش مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی میگوید حدود شش میلیون و ۲۰۰ هزار نفر در محلات «حاشیهنشین» شهرهای مختلف زندگی میکنند.
نهم خرداد، یادآور بلند شدن صدای اولین اعتراضات در دوران حکومت علی خامنهای است.
بهار خونین ۱۳۷۱
در بهار ۱۳۷۱، سه اتفاق مهم در سه نقطه ایران رخ داد:
۲۶ فروردین مردم شیراز در اعتراض به گرانی به خیابان آمدند.
ایستگاه بعدی اراک بود.
در جریان تخریب خانههای ساخته شده بدون مجوز، یک کودک خردسال اراکی کشته و اعتراضات اراک آغاز شد.
اخبار و چگونگی رخ دادن این وقایع جایی به شکل دقیق ثبت نشده است. تنها چیزی که وجود دارد، اشاره مطبوعات پس از رخ دادن این وقایع است.
روزنامه جمهوری اسلامی در صفحه چهار شماره شنبه ۲۹ فروردین ۱۳۷۱، در خبری اعلام کرد: «به دنبال تحرکات جمعی از عناصر آشوبگر در شیراز، عصر روز پنجشنبه هزاران نفر از مردم این شهر در مخالفت با اغتشاشات این عده قلیل، در یک راهپیمایی باشکوه و منسجم شرکت کردند.»
قطار اعتراضات بهار ۱۳۷۱ وقتی به ایستگاه مشهد رسید، مقامهای جمهوری اسلامی را نگران کرد.
روز نهم خرداد در مشهد، اتفاقی شبیه اراک رخ داد: ماموران برای تخریب خانههای بدون پروانه در انتهای خیابان طبرسی رفته بودند که با مقاومت اهالی روبهرو شدند.
در جریان درگیری درست مثل اراک، یک کودک کشته میشود و این جرقهای است در انبار باروت.
اهالی خشمگین کلانتریهای سه و چهار را تصرف و چند بانک و مرکز دولتی را هم تخریب میکنند. اعتراضاتی که به «کوی طلاب» مشهور شد و یک مستند هم تحت عنوان «شورش علیه سازندگی»، به وسیله جریانهای اصولگرا درباره این واقعه ساخته شده است.
دستور «سختگیری» دادند
هر چند گزارشهای سالهای اخیر کوشیدهاند سرکوب شورشهای سال ۱۳۷۱ را به عملکرد اکبر هاشمی رفسنجانی و برنامههای توسعه او منحصر کنند، اما اشاره هاشمی رفسنجانی که در آن زمان رییسجمهوری بود، نشان میدهد علی خامنهای، رهبر تازهکار سال ۱۳۷۱، شخصا در سرکوبها مشارکت داشته است.
او حتی وزیران دولت را احضار میکرده و به آنها دستور میداده است سختگیری کنند.
شورشیان در بهار ۱۳۷۱ وقتی به خیابان آمدند که انتخابات مجلس چهارم شورای اسلامی هم برگزار شده بود.
خامنهای که همزمان با سومین سالروز آغاز حکومتش در دیدار با نمایندگان مجلس، معترضان را به «دشمن» ربط داد، وقتی روز ۲۰ خرداد ۱۳۷۱در جمع نمایندگان مجلس چهارم سخنرانی کرد، گفت: «غائله مشهد نشاندهنده بیدار بودن دشمن است.»
مجری سختگیر
ابراهیم رئیسی را بیشتر به خاطر عضویت در «هیات مرگ»، اعدامهای دهه ۶۰ و سال ۶۷ میشناسند اما او نقشهای دیگری هم در سرکوبهای سخت داشته است.
امروز رئیسی مرده. مردی که در خرداد ۱۴۰۲ طوری سوخت که قابل شستوشو هم نبوده است، در خرداد ۱۳۷۱ به عنوان دادستان انقلاب اسلامی، سرپرست هیاتی بود که از سوی محمد یزدی، رییس وقت قوه قضاییه، مسئول رسیدگی به پرونده معترضان حاشیهنشین شده بود.
مقامات دیروز چه گفتند؟
با وجود سانسور اصل وقایع، موضوع اعتراضات مشهد پس از اعتراضات شیراز و اراک که با انتخابات مجلس همزمان شده بودند، واکنشهای زیادی در پی داشت.
واکنشهایی از سوی مقامات سیاسی، نظامی و امنیتی که بعدها به اصولگرا، اصلاحطلب و اعتدالگرا مشهور شدند.
علی جنتی، استاندار استان خراسان و فرزند احمد جنتی که امروز به عنوان چهرهای اصلاحطلب شناخته میشود، دو روز بعد از اعتراضات و در تاریخ ۱۱ خرداد ۱۳۷۱ میگوید معترضان عدهای «اوباش و عناصر خودفروخته ضدانقلاب» بودند و حرکت آنها «توسط ایادی دشمن طراحی شده» بوده است.
عبدالله نوری که امروز از بزرگان اصلاحطلبی به شمار میرود، در آن زمان وزیر کشور بود. روز ۱۱ خرداد، او معترضان را «اراذل و اوباش» میخواند و میگوید که به شدت با آنها برخورد خواهد شد.
حسین موسوی تبریزی امروز نزدیک به اصلاحطلبان و از منتقدان حجاب اجباری است.
اتفاقا او به عنوان کسی که اولین حکم رئیسی را هم صادر کرده، منتقد ریاستجمهوری او بود. موسوی تبریزی در بهار سال ۱۳۷۱، دادستان کل کشور بود. او ۱۳ خرداد ۱۳۷۱ درباره معترضان اراک، شیراز و مشهد میگوید: «هنگام رسیدگی به پروندهها برخی از آنها سلطنتطلب بودند اما اکثر آنها افراد شرور و اراذل و اوباش و فرصتطلب هستند که خوشبختانه در مشهد چهار نفر و در شیراز ۹ نفر به اعدام محکوم شدند و سایر بازداشتشدگان هم احکام زندان بین چهار ماه تا ۱۰ سال گرفتند.»
حسن روحانی، رییسجمهوری اعتدالگرای سالهای ۱۳۹۲ تا ۱۴۰۰ و چهره اصلاحطلب این روزها، در بهار سال ۱۳۷۱ نایب رییس مجلس بود. روزنامههای رسالت و کیهان، ۱۶ و ۱۷ خرداد ۱۳۷۱ از قول او مینویسند که اعتراضات مشهد «توطئه استکبار جهانی» برای ناامن جلوه دادن مشهد بوده است تا جلوی سرمایهگذاری روی پروژه سرخس-مشهد گرفته شود.
روحانی «اشد مجازات» را برای عاملان شورش مشهد خواستار میشود.
علی اکبر ناطق نوری که در آن زمان رییس مجلس بود، در این بین تنها کسی است که در گفتوگویی با روزنامه رسالت، مورخ ۱۹ خرداد ۱۳۷۱، میگوید اعتراضات مشهد منشا سیاسی نداشته است.
او میگوید: «حوادث مشهد از جمله حوادثی است که به طور طبیعی در کشورها رخ میدهد. برخی از رأفت بیش از حد مسئولان نظام سوءاستفاده کردند.»
اتهام: کفش کتانی
فروردین سال ۱۳۹۸، مصطفی ایزدی، معاون سیاسی-امنیتی استانداری خراسان در زمان وقوع شورش، درباره واقعه کوی طلاب توضیحی برای روزنامه شرق ارسال کرد.
این یکی از معدود مواردی است که هم نگاه جمهوری اسلامی را به آن اعتراضات نشان میدهد و هم خاستگاه اعتراضات را:
«... به خاطر دارم فردای روز شورش، برای ديدن دستگيرشدگان حادثه، به اتفاق معاون مدير كل اطلاعات، به بازداشتگاه رفتم. حدود ۸۰۰ نفر را دستگير کرده بودند که اکثر آنان را در حياط بازداشتگاه، پهلوی هم نشانده بودند. او به من گفت اينها را "منافقين" (عنوانی که جمهوری اسلامی برای سازمان مجاهدین خلق به کار میبرد) سازماندهی کردهاند. پرسيدم دلیلتان چيست؟ گفت بيشتر اينها کفش کتانی به پایشان دارند. گفتم میدانيد که کفش کتانی، ارزانترين کفش است. پس اين دليل، نشاندهنده فقر و تهیدستی آنها است نه اينکه علامت سازماندهی آنان. چند روز بعد که آمار کمی و کيفی دستگيرشدگان رسيد، معلوم شد در میان اين ۸۰۰ نفر فقط يک نفر ديپلمه بوده که او هم معتاد بود. همه آنها يا کارگر نقاش و صافکار و شاگرد بنا و عمله بودند يا محصل دبيرستان يا بیکار و ولگرد. هيچکدام نتوانسته بودند درسشان را بخوانند و حداقل ديپلم بگيرند؛ همه ساکن همان محلههای فقيرنشين بودند. در ميان دستگيرشدگان حتی یک نفر را هم پيدا نکرده بودند که در خانواده خودش يا در فاميل درجه دو و سه او، فردی وابسته به منافقين بوده باشد اما برادر شهيد و فرزند رزمنده و فرزند شهيد در ميان آنان وجود داشت. ضمنا غير از اين ۸۰۰ نفر که از افراد کوچه و بازار بودند، چند صد نفر هم از میان نيروهای انتظامی دستگير شده بودند که اطلاعاتی از آنها نداشتم ....»
اعدامیان گمنام
به لطف مستند «شورش علیه سازندگی» و گزارشهای یادبودی که در سالهای اخیر برای شورش کوی طلاب تهیه شده امروز ما اسامی چهار اعدام شده واقعه مشهد را میدانیم: جواد گنج خانلو، غلامحسین پورشیرزاد، علی صادقی و حمید جاوید.
اما در هیچ گزارشی، اشارهای به اعدامیان وقایع روز ۲۶ فروردین شیراز نشده است. چهار نفر به اسامی مسعود غلامی، نصرالله سادات شریفی، ناصر کنجانی اولیاء و علیرضا کریمزاده، به اتهاماتی مثل آتش زدن خودرو و سر دادن شعارهای ضد انقلابی و درگیر شدن با نیروهای حزبالله، در روز ۲۲ خرداد ۱۳۷۱ به دار آویخته شدند.
۳۲ سال بعد
امروز نهم خرداد ۱۴۰۳، ۳۲ سال از وقایع کوی طلاب مشهد، حاشیه اراک و شیراز گذشته است. اعتراضاتی که یک ریشه مشترک داشتند: فقر و حاشیهنشینی.
حاشیهنشینی ممکن است لزوما به معنی زاغهنشینی و زیستن در حاشیه شهرها نباشد. سکونتگاههایی در داخل شهرها -مثل محله اسلامآباد در حوالی پل مدیریت تهران و حاشیه بزرگراه چمران- نیز میتوانند حاشیهنشین توصیف شوند.
دفتر مطالعات اجتماعی مرکز پژوهشهای مجلس در آذر ماه سال ۱۴۰۱ گزارشی زیر عنوان «حاشیهنشینی (اسکان غیررسمی) در ایران، رویکردها، سیاستها و اقدامات» منتشر کرد. این گزارش روشن میکند در سال ۱۴۰۰، در کل کشور شش میلیون و ۱۸۷ هزار و ۱۰۵ نفر حاشیهنشین وجود داشته است.
این عدد با توجه به نرخ رشد حاشیهنشینی در ایران زیاد هم غیرقابل پیشبینی نبوده است.
با اینکه یکی از شعارهای اصلی روحالله خمینی در سال ۱۳۵۷، بهبود وضعیت حاشیهنشینان بود که او آنها را «پابرهنه»، «مستضعف» و «زاغهنشین» توصیف میکرد، آمار نشان میدهد میانگین رشد حاشیهنشینی در سالهای ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۰ حدود هفت درصد بوده است.
هر چه از عمر جمهوری اسلامی بیشتر گذشته، میزان حاشیهنشینی نیز افزایش داشته است.
جمعیت حاشیهنشینان در سالهای ۱۳۶۰ تا ۱۳۷۵، مصادف با دولتهای میرحسین موسوی و دولت اول اکبر هاشمی رفسنجانی، به طور متوسط ۱۱ درصد بوده است.
رشد حاشیهنشینی در سالهای ۱۳۷۵ تا ۱۳۸۵، سالهای مصادف با دو دولت اصلاحات محمد خاتمی به ۱۹ درصد رسید.
در دو دولت محمود احمدینژاد و دولت اول حسن روحانی یعنی بین سالهای ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۷، رشد حاشیهنشینی در کشور حدود ۲۳ درصد بوده است اما در دولت دوم روحانی، میانگین رشد حاشیهنشینی در کشور به ۲۵ درصد رسید.
نتیجه سیاستهای این سالها به وجود آمدن جمعیت حدود ۶/۲ میلیون نفری حاشیهنشین است.
تغییر عوامل حاشیهنشینی
گزارش مرکز پژوهشهای مجلس در بخش دیگری به بررسی عوامل بروز حاشیهنشینی در ایران پرداخته است.
این پدیده خاص ایران نیست و در بسیاری از کشورهایی که امروز توسعه یافته محسوب میشوند، در فرایند صنعتی شدن رخ داده است.
برای مثال طبیعتا در دهه ۴۰ و ۵۰ شمسی و پس از صنعتی شدن کشاورزی، تعداد زیادی از روستانشینان مشاغل خود را از دست داده و برای کار به شهرها مهاجرت میکردند اما برای سکونت، محلات حاشیهای ارزانقیمتتر را انتخاب میکردند.
افزایش حاشیهنشینی در سالهای دهه ۶۰ شمسی علت دیگری هم داشته است: جنگ.
بر اساس این پژوهش، در دوره سالهای ۱۳۶۰ تا ۱۳۷۵ بروز جنگ و رشد توقعات مادی و فرهنگی مردم - احتمالا مربوط به سالهای دولت اول هاشمی رفسنجانی - عوامل اصلی افزایش حاشیهنشینی بودند.
اما در دولت دوم روحانی و بین سالهای ۱۳۹۷ تا ۱۴۰۰، یک اتفاق بیسابقه افتاد. در این دوره، علت افزایش حاشیهنشینی، تورم غیرمتعارف بخش مسکن بود.
مهاجرت ساکنان شهرها به مناطق حاشیهای را حتی احمد وحیدی، وزیر کشور نیز تایید کرده است.
فروردین سال ۱۴۰۲، بیتالله ستاریان، عضو هیات علمی دانشگاه تهران، در گفتوگویی به موضوع مهاجرت از شهرها به مناطق حاشیه شهرها و سکونتگاههای غیررسمی اشاره کرد.
او گفت: «در شهرهای بزرگ به دلیل فشاری که در بازار مسکن وجود دارد، افرادی که در محلهای ساکن هستند دیگر نمیتوانند سال بعد به سکونت خود در همان جا ادامه دهند و مجبورند به فضای کوچکتر یا حاشیه شهر رانده شوند و در مواردی نیز به سکونتهای غیررسمی روی میآورند»
گزارش ماهانه بانک مرکزی از وضعیت بازار مسکن در تهران نشان میدهد میانگین قیمت آپارتمان در تهران در فروردین ۱۴۰۳ نسبت به فروردین پنج سال قبل، یعنی ۱۳۹۷، نزدیک به ۱۴ برابر و دقیقا یکهزار و ۳۷۶ درصد افزایش داشته است. در حالی که در این مدت، حداقل حقوق حدود ۶۸۰ درصد افزایش یافته است.
در واقع قیمت مسکن در تهران تقریبا دو برابر حقوقها افزایش یافته که در این شرایط مهاجرت به مناطق حاشیهای به نظر تنها راه چاره برای شهروندان بوده است.
در مناطق حاشیهای نیز قیمت مسکن همپای مناطق دیگر شهری مثل تهران در حال افزایش است و علت آن هم همین مهاجرت شهروندان تهرانی به مناطق حاشیهای است.
جمهوری اسلامی این روزها در حالی با بحرانهایی مثل مرگ رئیسی، تحریمهای بینالمللی و مقاومت مدنی شهروندان در برابر حجاب اجباری روبهروست که جمعیتی شش میلیون و ۲۰۰ هزار نفری به عنوان حاشیهنشین، مثل آتشی زیر خاکستر در ایران زندگی میکنند. آتشی که اگر زبانه بکشد، ممکن است امروز با وجود توسعه ارتباطات و زمینههای نارضایتی قبلی، دیگر نتوان آن را مثل سال ۱۳۷۱ در نطفه خفه کرد.