در تشییع جنازه رئیسی خبری از هق‌هق‌های بی‌امان خامنه‌ای نبود

علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، خلاف احساسات شدیدی که پس از کشته شدن قاسم سلیمانی نشان داد، در مراسم نماز میت و یادبود ابراهیم رئیسی کمتر متاثر به نظر می‌رسید.

به گزارش اکونومیست حتی مقامات رسمی تفاوت آشکار رفتار خامنه‌ای در برخورد با کشته‌شدن ابراهیم رئیسی و حسین امیرعبداللهیان را با هق‌هق‌های غیرقابل کنترل او پس از ترور قاسم سلیمانی مطرح می‌کنند.

برخی معتقدند خامنه‌ای از روی عمد سعی در کم‌اهمیت جلوه دادن این حادثه داشته‌است. با وجود این حادثه، فعالیت‌های عادی در ایران چندان دچار وقفه نشد و ارزش پول ملی نیز پس از یک افت موقت، مجددا ثبات یافت که نشان از پایداری نسبی اوضاع داشت.

اکونومیست نوشته خامنه‌ای که اکنون پیر شده، نگران جانشینی خود به عنوان رهبر انقلاب است. او برای اثبات کنترل کامل خود بر اوضاع، سریع محمد مخبر را به عنوان کفیل ریاست جمهوری و علی باقری را به عنوان سرپرست وزارت امور خارجه معرفی کرد.

جمعیت تقریبا ۹۰ میلیونی ایران که در سال‌های اخیر با بحران‌های متعددی از جمله تحریم‌های بین‌المللی، سقوط ارزش پول ملی، اعتراضات گسترده و حملات موشکی روبه‌رو شده‌اند، تنها خواهان ثبات در کشور هستند.

اما در پس پرده این ظاهر آرام، تحولات جدیدی در حال شکل‌گیری است. رئیسی که در طول چهار دهه گذشته از سوی خامنه‌ای به عنوان «مرد بله قربان گو» در هسته مرکزی قدرت پرورش یافته‌بود، هر چند کاریزما و خرد نداشت اما در سال‌های اخیر تلاش کرده‌بود تا از چارچوب‌های از پیش تعیین شده فراتر رود.

یک کارشناس مسائل سیاسی از ایرانیان در تبعید به اکونومیست گفته: «از نظر خامنه‌ای، رئیسی همه ویژگی‌های مد نظر را داشت. او یک سیاستمدار مطیع، روحانی و سیدی از نسل پیامبر بود. پسری نداشت که سلسله رقیب خود را تاسیس کند. دادستان و قاضی‌ای بود که هزاران نفر از دشمنان رژیم را به اعدام محکوم کرده‌بود. رئیسی، ویترین ایده‌آل خامنه‌ای بود اما در واقع، اداره امور کشور را به بیت خود به رهبری پسرش مجتبی واگذار کرده‌بود.»

اما اتفاقات طبق برنامه پیش نرفت. رئیسی صلاحیت علمی کافی نداشت، اما خود را آیت‌الله می‌نامید که یکی از شرایط لازم برای مقام رهبری است. از این رو بود که خامنه‌ای در سخنان خود در مراسم تشییع جنازه او از اشاره به این عنوان خودداری کرد.

حامیان رئیسی از همسر او به عنوان «بانوی اول» یاد می‌کردند، عنوانی که تاکنون در جمهوری اسلامی به کار گرفته نشده‌است. او از حمایت پدر همسرش احمد علم الهدی، قدرتمندترین روحانی شرق ایران نیز برخوردار بود و با محمد باقر قالیباف، رییس باسابقه مجلس و یکی از نزدیکان خامنه‌ای که روابط پنهان اقتصادی با بیت دارد، رویارویی علنی داشت.

این کارشناس در ادامه توضیح داده که این اواخر، چهره بین‌المللی رئیسی برجسته شده بود. او با سفر به عربستان سعودی و آذربایجان (سفری که در بازگشت منجر به کشته‌شدن او شد)، تلاش‌های زیادی برای بهبود روابط ایران با همسایگان خود کرد. او هیات‌هایی را به سازمان ملل در نیویورک و به پکن فرستاد و به قول یک ضرب‌المثل فارسی: «دم درآورده بود.»

چنین فعالیت‌هایی می‌توانست یک جناح رقیب را برای خاندان خامنه‌ای ایجاد کند.

اکنون حکومت ایران ابزارهای زیادی برای مقابله با هرگونه بی‌ثباتی پس از مرگ رئیسی در اختیار دارد. طبق قانون اساسی، حکومت ۵۰ روز فرصت دارد انتخابات ریاست جمهوری را برگزار کند.

خامنه‌ای در تعیین نتایج انتخابات مهارت دارد. او برای این کار شورای نگهبان، نهادی که فقط به نامزدهای مورد نظر او او اجازه حضور در انتخابات را می‌دهد، در اختیار دارد. در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰، همه کاندیداها به جز هفت نامزد مد نظر خامنه‌ای از سوی این نهاد رد صلاحیت شدند. از سوی دیگر دادگاه‌های انقلاب هم با مخالفان رهبر در حوزه‌های علمیه و مخالفان گرایش روزافزون حکومت به خودکامگی برخورد می‌کنند.

به نظر می‌رسد خامنه‌ای نگرانی چندانی از مشارکت پایین مردم در انتخابات اخیر نداشته‌است. قدرت الهی ولایت فقیه و عدم پاسخگویی‌اش، بر نهادهای منتخب ارجحیت دارد.

به نوشته اکونومیست، اکنون بدیهی‌ترین مسیر برای جمهوری اسلامی این است که رییس‌جمهوری جدیدی روی کار بیاید که وابسته به تندروهای نظامی ضامن بقای رژیم وفادار باشد و مجتبی خامنه‌ای به عنوان رهبر در نهایت جانشین پدرش شود. اگرچه مجتبی بدون حمایت مردمی در مقابل تندروهای نظام قرار خواهد‌گرفت و اگر در بازارهای جهانی حضور نداشته باشد، رژیم و اقتصاد تحت کنترل آن در مسیر زوال پیش خواهند رفت.

با این حال، راه دیگری هم وجود دارد. شاید جانشین رهبر فعلی بتواند تغییراتی در سیستم فعلی ایران ایجاد کند.

به گفته یکی از مقامات سابق رژیم که مجتبی را به خوبی می‌شناسد، او شیفته الگوی محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی شده‌است. این شخص به اکونومیست گفته اگر او راه شاهزاده سعودی را دنبال کند، ممکن است قوانین مذهبی ایران را تعدیل کند، زندانیان سیاسی را آزاد کند و به دنبال رابطه جدیدی با آمریکا و شاید حتی اسرائیل باشد. به عقیده او، اگر در ازای تضمین تداوم دیکتاتوری‌اش، چنین وضعیتی به ایرانیان پیشنهاد شود، دو سوم مردم آن را می‌پذیرند.

این ایده جذاب است، اما خلاف عربستان سعودی، ایران بیش از یک قرن مبارزات مردمی برای دموکراسی را تجربه کرده‌است. تلاش برای مدرنیزه کردن کشور از طریق اعمال قدرت مطلق، همانطور که در سال ۱۳۵۷ موجب سقوط محمدرضا پهلوی شد می‌تواند به از بین رفتن ولایت فقیه و سرنگونی نظام کنونی نیز منجر شود.

به نظر می‌رسد دوران پس از خامنه‌ای، مرحله حساس و سرنوشت‌سازی برای آینده جمهوری اسلامی و مردم خواهد‌بود. تحولات آتی کشور، نه تنها برای ایرانیان بلکه برای کل منطقه خاورمیانه و روابط بین‌الملل اهمیت به‌سزایی دارد.