شوخ طبعی، وقتشناسی جمعی و تبدیل تراژدی حکومتی به کمدی
گوشی موبایل این روزها همه چیز ما شده، از ساعت شماطهدار تا تلویزیون و تلکس خبرگزاری و محل انعکاس دعواهای روزانه آنلاین ما.
وقتی دیشب ساعت موبایلم را تنظیم میکردم تا پیش از طلوع خورشید بیدارم کند و کار فیلمبرداری از طبیعت را قبل از خروسخوان شروع کنم، به خیالم هم نمیرسید که شبکههای اجتماعی در روز یکشنبه ۳۰ اردیبهشت تبدیل به یکی از مراکز تولید طنز و فکاهه و هزل و هجو در باره رئیس جمهوری اسلامی شود.
وقتی ساعت زنگ زد و از سر تنبلی نگاهی به خبرها انداختم، متوجه خبر ناپدید شدن هلیکوپتر ابراهیم رئیسی شدم. ناگهان دهها ایده طنزآمیز جلوی چشمانم رژه رفتند، اما چون برخلاف سالهای گذشته دیگر کارتون نمیکشم، به خودم گفتم که بعد از پایان فیلمبرداری چند خطی بنویسم و روی X یا همان توئیتر سابق درج کنم، تا کمی بخندم و بخندیم، اما دیدم از همان لحظات اول، فضای مجازی تبدیل به محفلی چند هزار نفره برای انتقام نرم از حکومتی شده که بابت هر نقدی، برخوردی سخت میکند.
در تاریخ معاصر، بارها دیدهایم که مردمی که از پس حکومت سرکوبگر بر نمیآیند، حرف و نقد خود را بهشکل جوک و لطیفه بیان میکنند. اگر سرعت انتقال و جابجایی جوک در بهار سال ۷۶ بههنگام رقابتهای انتخاباتی میان ناطق نوری و خاتمی، ۱۰ تا ۱۵ کیلومتر در ساعت بود، و آن هم بر پایه مسافتی که راننده تاکسی که لطیفهای را مثلا از مسافری در میدان آزادی شنیده بود و برای چند نفر در میدان انقلاب و میدان امام حسین تعریف میکرد، امروزه به خاطر فضای فعال آنلاین، من میتوانستم شوخی یک مستعارنویس طناز در تهران را چند ثانیه بعدش در کوهستانهای کالیفرنیا بخوانم.
از خوبی یا بد حادثه، حتی موقع فیلمبرداری از طبیعت، گوشی موبایل از دست من نیافتاد تا ایدههای خندهدار و البته پر نیش مردم را بخوانم. همان موقع بود که تلفن زنگ زد و از من خواستند که در باره وضعیت محیط زیستی منطقهای که ابراهیم رئیسی بازدید کرده برای مخاطبان برنامه «تیتر اول» ایران اینترنشنال توضیح بدهم. آنقدر در فضای طنز غوطهور بودم که وقتی ساعاتی بعد جلوی دوربین آمدم، ناخودآگاه برای حیات وحش محل برخورد هلیکوپتر رئیس جمهوری آرزوی سلامتی کردم!
سرکوب حاکم سرکوبگر با سلاح شوخطبعی
سرجا پوپوویچ، یکی از رهبران جنبش دانشجویی یوگسلاوی در اواخر دهه ۹۰ میلادی که به عنوان کارشناس سرنگونی دیکتاتورها از طریق انقلابهای بدون خشونت شناخته میشود، معتقد است که شوخطبعی عاملی برای تضعیف دیکتاتورها است. به عقیده او، مردم از طریق شوخی و کارتون، اعتبار و صلابت حاکمان زورگو را میشکنند. حساسیت ویژه حاکمان نسبت به برخی از جوکها به همین دلیل است. این شوخیها با آنچه با تایید حاکمان در جامعه پخش میشود(طنز حکومتی) و یا حکومت با آنها مشکلی ندارد، فرق میکنند.
بشار اسد زمانی خود را مردمی و مهربان معرفی میکرد و با طنزپردازان سوری، از جمله علی فرزات، معروفترین کارتونیست سوریه رفیق شد. این دوستی چند سالی ادامه داشت تا وقتی جنگ داخلی سوریه، فرزات و خیلیهای دیگر را مقابل رهبر سوریه قرار داد. یک روز سربازان تحت امر بشار اسد، علی فرزات را ربودند و انگشتانش را یک به یک شکستند و وقتی خیال کردند کارتونیست بزرگ سوریه بیجان شده، وسط خیابان پرتش کردند. علی فرزات اما زنده ماند، و تحقیر دیکتاتوری سوریه از طریق شوخطبعی نوشتاری و بصری چند برابر شد.
شکستن ابهت قدرتمندان اگر از حدی قویتر باشد، طنز حکومتی را شکست میدهد. غیرمنتظره بودن این آثار حکومت را نگران میکند و نیروهای سرکوبگر توان مهار گفتمان غالب جدید را از دست میدهند. طنز قدرتمند فعالان عالم مجازی هم حکومت و هم حامیان حکومت را آزار میداد. در فضای مجازی، حامیان رهبر جمهوری اسلامی و اصولگرایان به شدت در موقعیتی ضعیف قرار گرفتند، شرایطی که به آن عادت نداشتند
کسانی که قربانی کردن مخالفان حکومت را امری عادی میدانند، خود فضای جدیدی را تجربه میکردند، پر از نگرانی و تشویش. شادی گروه بزرگی از زخم خوردههای حاکمیت در فضای مجازی، به فضای واقعی هم سرایت کرد و تصاویر آتشبازی و رقص و پایکوبی خوشحالان از ناپدید شدن و منتظران مرگ رئیسی، با سرعتی بسیار زیاد فراگیر شد. تشکر ویژه بعضی از تبعیدیها از ابر و باد و مه خورشید و فلک، به آذربایجان هم کشید و از جنگلها و کوهستانهای آذربایجان هم برای تمام کردن کار ابراهیم رئیسی تشکر کردند.
شوخیهایی برای همه فصول
حمله به یکی از مهمترین عوامل دیکتاتوری که عمری مردم را در موقعیت ضعف قرار داده بود و بعد از انتشار خبر گم شدن هلیکوپتر، خود در موقعیت ضعف قرار گرفته بود، با هشتگ #سقوط_جلاد نیز همراه شد.تا زمانی که خبر مرگ رئیسی نهایی نشده بود، شوخی با او بر روی سوابقش در دهه ۶۰، گافهای مکرر در دوران ریاست جمهوری چرخ میزد. به عنوان مثال، حرفهای چند سال پیش در مورد «ناهار دادن» مورد استفاده «لیبرال آرتیست» قرار گرفت:
امیر عبداللهیان، وزیر خارجه کابینه که جزو آخرین همسفران رئیسی بود نیز در امان نماند. خیلیها حرفهای دیپلمات ارشد جمهوری را در فضای مجازی از نو منتشر کردند، از جمله ادعای او در مورد اولویت رئیسی در قبال جلب رضایت ایرانیان خارج از کشور، که بسیاری از فضای مجازی، از گم شدن و مرگ احتمالی قاضی پیشین دادگاههای مرگ در دهه ۶۰ به شدت اظهار رضایت میکردند.
شوخیهای تند با حکومت، رئیسی، همراهانش، و دلواپسان جمهوری اسلامی تا مدتی ادامه پیدا خواهد کرد. منتقدان طناز رژیم نشان دادهاند که به شدت خواهان جلو بردن مرز شوخی تا دروازههای بیت رهبری هستند. احتمالا آن روز چندان دور نخواهد بود.