چه چیزی باعث وفاداری موش اولدفیلد و رفتار بیبند و بار خویشاوندانش میشود؟
براساس یک مطالعه جدید که در مجله معتبر نیچر منتشر شدهاست، محققان دریافتند که سلولهای جدید در غده فوق کلیوی موشهای اولدفیلد، هورمونی را تولید میکنند که بر رفتارهای فرزندپروری و حمایتگری این موشها تاثیر میگذارند.
این مطالعه نشان میدهد که چگونه تکامل یک نوع سلول جدید در یک غده خارج از مغز میتواند بر رفتارهای اجتماعی تاثیر بگذارد.
نوروساینس نیوز نوشت تحقیقات انجام شده از سوی دانشمندان موسسه زوکرمن وابسته به دانشگاه کلمبیا در نیویورک، نشان میدهد که این سلولهای جدید، ژن «Akr1c18» را توصیف میکنند. این ژن، هورمون پروژسترون را به «20α-هیدروکسی پروژسترون» تبدیل میکند. این هورمون رفتارهای حمایتی را تقویت میکند و وجود ارتباط با تکهمسری را نشان میدهد.
آندرس بندیسکی، محقق اصلی این مطالعه، توضیح میدهد که هورمون 20α-هیدروکسی پروژسترون قبلا در انسانها شناسایی شده بود، اما عملکرد آن ناشناخته بود.
در این مطالعه، دو گونه موش مورد بررسی قرار گرفتند: «موش آهوی بیبند و بار و موش اولدفیلد تکهمسر.» تحقیقات قبلی روی این دو گونه نشان داده بود که آنها از نظر ژنتیکی و آناتومیکی شباهتهای زیادی به یکدیگر دارند، اما رفتارهای متفاوتی از خود نشان میدهند. در حالی که موش آهو بیبند و بار است، موش اولدفیلد تکهمسر است و تا آخر عمر فقط یک همسر میگیرد.
محققان دریافتند که غده فوق کلیوی موشهای اولدفیلد بزرگتر از موشهای آهو است و دارای یک ناحیه چهارم است که آن را «زون ایناودیتا» (Zone inaudita) نامیدند. این ناحیه که به معنی «منطقه ناشناخته» است، سلولهای جدیدی را شامل میشود که قبلا در هیچ حیوان دیگری مشاهده نشدهبود.
در سلولهای زون ایناودیتا، 194 ژن از جمله Akr1c18 بسیار فعالتر از سایر سلولها در غده فوق کلیوی هستند. آنزیمی که این ژن رمزگذاری میکند به تولید هورمون 20α-هیدروکسی پروژسترون کمک میکند که در انسان و سایر پستانداران نیز یافت میشود.
آزمایشهای انجام شده روی موشها نشان داد که افزایش هورمون 20α-هیدروکسی پروژسترون، رفتار مراقبتی در والدین را در هر دو گونه موش افزایش میدهد. به عنوان مثال، ۱۷ درصد از موشهای آهو که رفتار بیبند و باری داشتند، پس از دریافت این هورمون، تولههای خود را آراسته و به لانههایشان بازگرداندند. در حالی که در شرایط عادی و بدون دریافت این هورمون، هیچ یک از موشهای آهو چنین رفتار حمایتی از خود نشان نمیدادند.
دکتر بندیسکی میگوید: «این اولین باری است که ما چیزی پیدا کردیم که میتواند مراقبت والدین را در گروه بیبند و بار افزایش دهد.» او همچنین تخمین میزند که این نوع سلولهای جدید طی ۲۰۰ هزار سال گذشته در موشهای اولدفیلد تکامل یافتهاند.
محققان معتقدند که تکهمسری میتواند شانس همکاری والدین برای مراقبت از فرزندان را افزایش دهد، زیرا پدران بیشتر مطمئن هستند که فرزندان از آنها هستند. این همکاری میتواند شانس زنده ماندن فرزندان را بهبود بخشد، به ویژه زمانی که منابع محدود است. بنابراین، سلولهای جدید آدرنال که رفتار مراقبتی والدین را افزایش میدهند، میتوانند به تکامل رفتار تکهمسری در موشهای اولدفیلد کمک کردهباشند.
یکی از نویسندگان این مطالعه، معتقد است که یافتههای جدید میتواند بینشهایی را در مورد رفتار والدین و چالشهای مرتبط با آن در انسانها نیز ارائه دهد. مولکول 20α-هیدروکسی پروژسترون در موشها، شباهت زیادی به مولکول «آلوپرگنانولون» دارد که به طور طبیعی در انسانها وجود دارد و به عنوان دارویی برای کمک به درمان افسردگی پس از زایمان مورد استفاده قرار میگیرد.
در نهایت، دکتر مریت، نویسنده اول این مطالعه، امیدوار است که این پژوهش انگیزهای برای تحقیقات بیشتر در مورد ارتباط بین هورمون 20α-هیدروکسی پروژسترون و رفتار مراقبتی در والدین انسانی باشد.
نکته جالب توجه این است که گونه نزدیک به موش اولدفیلد، یعنی موش آهو، فاقد این نوع سلولهای خاص است و رفتارهای تکهمسری و مراقبت والدینی را از خود نشان نمیدهد. با این حال، زمانی که به موشهای آهو همان هورمون تولید شده توسط سلولهای جدید در موش اولدفیلد داده شد، آنها نیز رفتارهای مراقبت از تولهها را از خود نشان دادند.
این یافتهها نشان میدهد که تکامل یک نوع سلول جدید در غده فوق کلیوی موشهای اولدفیلد، احتمالا نقش مهمی در تکامل رفتارهای تکهمسری و مراقبت والدینی در این گونه موش داشته است. همچنین، این مطالعه میتواند درک ما را از مکانیسمهای زیستشناختی پشت رفتارهای مراقبت والدینی در انسانها نیز افزایش دهد.
در مجموع، این مطالعه نشان میدهد که چگونه تکامل میتواند راههایی جدید برای تنظیم رفتار از طریق ایجاد انواع سلولهای جدید در ارگانهایی مانند غدد آدرنال ایجاد کند. این یافتهها درک ما را از زیستشناسی رفتاری و تکامل آن گسترش میدهد.