گئورگ بازیلیتز؛ اعتراف به گناه یک نقاش
لندن بار دیگر میزبان نمایشگاهی است از گئورگ بازیلیتز، هنرمند طراز اول آلمانی که پس از هشت سال نمایشگاه تازهای را در گالری «وایت کیوب» افتتاح کرده است.
این نمایشگاه «اعتراف به گناهانم» نام دارد و شامل برخی آثار تازه او در ابعاد بسیار بزرگ است که با طراحیهای مختلفی که او طی ۶۵ سال گذشته روی کاغذ انجام داده در کنار هم قرار گرفتهاند. بازیلیتز که هم به عنوان نقاش و هم مجسمهساز شهره است، اکنون ۸۶ سال دارد و آثارش متأثر از هنر شوروی، منریستها و همین طور مجسمههای آفریقایی خوانده شده است. او از دهه ۶۰ با آثار فیگوراتیو خود در جهان شناخته شد، اما از سال ۱۹۶۹ سوژههایش را در نقاشیها وارونه کرد.
نمایشگاه تازه او هم ادامهای است بر همین جهان نقاش که با آدمهای وارونه سعی دارد اعتراض خود را به جهان اطرافش ثبت کند. تمام آدمهای این آثار به شکل برعکس قرار دارند و گاه صندلیای که روی آن نشستهاند هم به شکل وارونه نقاشی شده، در نتیجه امضای او طی چندین دهه، اینجا هم خودنمایی میکند و هنرمندی را به نمایش میگذارد که از همه چیزهای تثبیت شده اطرافش خسته شده و میخواهد جهان دیگری خلق کند که در آن همه چیز وارونه باشد، شاید از دل آن جهانی خلق شود که وارونگیها و بی عدالتیهای جهان معاصر در آن کم رنگ یا بیاثر شوند و به تعبیری با این وارونگی، همه چیز به سر جای خود بازگردد.
بازیلتز که در دوره جنگ جهانی دوم به دنیا آمده، کودکیاش را با مفهوم جنگ و شکست آلمان در آن سپری کرده است، درنتیجه میتوان رد آدمهای معکوساش را در کودکی او جستوجو کرد، جایی که او با ویرانی ناشی از جنگ روبهرو میشود:«من با یک بینظمی به دنیا آمدم، با چشماندازهای ویران، مردم ویران و جامعه ویران. و خب من نمیخواستم نظمی برقرار کنم: به اندازه کافی چیزی را که نظم خوانده میشد دیده بودم. چارهای نداشتم جز اینکه همه چیز را به زیر سوال ببرم و مجبور بودم اینقدر سادهدل باشم که بخواهم همه چیز را دوباره شروع کنم.»
حالا این فیگورهای وارونه نه تنها خاتمه نیافتهاند بلکه در نقاشیهای بزرگ این سالهای هنرمند که حالا کنار هم به نمایش درآمدهاند، بیشتر و موکدتر خودنمایی میکنند. در بسیاری از این آثار نقاش از خودش و همسرش که چند دهه با او زندگی کرده، به عنوان سوژه استفاده میکند. به همین جهت با آثاری شخصی روبهرو هستیم که به نظر میرسد در آن هنرمند جایگاه وارونه خود را در برابر یک اجتماع ترسیم میکند و این سؤال را مطرح میکند که آیا او وارونه است، یا جهان اطرافش؟
شاید به همین جهت است که عنوان نمایشگاه «اعتراف به گناهانم» است: نوعی تأکید بر وجه شخصی این آثار و در عین حال بازگشت به گذشته و مرور آن؛ گذشتهای که برای هنرمند با «گناه» آمیخته است و حالا دارد درباره این گناهان اعتراف میکند:«من طراحیهای اوایل دوران کودکیام را دارم، طرح عقاب، گوزن، سگ و چیزهایی از این دست. هر وقت به آنها نگاه میکنم، از خودم میپرسم آن موقع زمان خوبی بود؟ یا زمان بدی بود؟»
این سؤال حالا در تمامی آثار گسترده شده و به شکلی به مایه اصلی آنها تبدیل میشود. بازیلیتز میگوید: «من همیشه به طور ويژهای با گذشته خودم درگیرم. او یک نقاش متفاوت بود که آن کارهای اولیه را انجام داد. البته من بودم، قطعا من بودم، اما با روحیهای دیگر و نیتهایی متفاوت.»
نمایشگاه تازه بازیلیتز در واقع کنکاشی است در گذشته و حال و رابطه آنها با یکدیگر و جستوجویی برای یافتن رستگاری در دهه نهم زندگی هنرمندی که همیشه خلاف جریان حرکت کرد.
در یکی از مهمترین آثار این نمایشگاه، او و همسرش در دو سوی کادر به شکل وارونه نشستهاند و فضای پشت آنها چیزی نیست جز سیاهی. در برخی آثار دیگر این سیاهی جایش را به رنگ آبی میدهد که آسمان را به خاطر میآورد، اما کماکان نقاش و همسرش به نظر میرسد که در میانه زمین و آسمان و در میان تیرگی و روشنایی گیر افتادهاند.
در تعدادی از آثار اتاق آخر، حیوانات جای انسانها را میگیرند. اسبها حضوری پر رنگ دارند و همین طور سگها، اما باز همه آنها به شکل وارونه ترسیم شدهاند. به نظر میرسد در جهان نقاش، حیوانات هم در جای مناسب خود قرار ندارند: «وقتی که در باغ وحش هستی و مقابل یک قفس داری به یک شامپانزه یا میمون نگاه میکنی، شباهتهایی میتوانی پیدا کنی. اما چیزی که باید واقعاً کشف کنی "هویت" است.»
در جهان بازیلتز حیوانات هم هویت مییابند تا نقاشی که به عنوان نئواکسپرسیونیست شناخته شده، گنجینهای از هنر آلمان را با دیدهها و علایق دیگرش ترکیب کند و به این ترتیب میتوان ادای دین او مثلا به هنری پیکاسو و ویلم دو کونینگ را هم دید و البته این بار استفاده از چیزهای تازهای مثل نایلون، که به نظر میرسد ادای دین او به هانا هوش، هنرمند دادائیست آلمانی باشد.