انتقام از ایران با صدور حکم اعدام برای توماج صالحی
جمهوری اسلامی در میانه تمام مشکلاتش چرا با صدور حکم اعدام برای یک هنرمند محبوب، بحرانسازی میکند؟
مونتسکیو باور داشت که استبداد بر عنصر «ترس» استوار است. دستگاه استبدادی برای تداوم بقا نیاز به ایجاد رعب و وحشت در میان مردم دارد. این هراسافکنی ناشی از وجود ترسی ابتدایی در بطن استبداد است. با افزایش عوامل ایجاد ترس برای دستگاه، تکاپوی آن برای ایجاد ترسِ بیشتر در جامعه نیز گسترش پیدا میکند. این شکلِ کلیِ استبداد است؛ اما این پدیده وقتی لباس ایدئولوژی بر تن کند و به ابزار مدرن نیز مسلح شود، ابعاد ویرانگرتری مییابد.
شواهد بسیاری در دست است و دیدگاه شمار زیادی از شهروندان تایید میکند که تصویر بالا قابل انطباق با جمهوری اسلامی است. این حکومت، توماج صالحی، خواننده معترض را زندانی کرد. او را به مجازات مرگ محکوم کرد و از آنجا که حتی بر اساس قوانین خودِ حکومت، توجیهات قانع کنندهای برای صدور چنین حکمی وجود نداشت، دیوان عالی آن را رد کرد. اما اکنون در میانه بحرانهای فراگیرِ داخلی و خارجی، که جامعه ایران را در بر گرفته است، حکومت با یک زمینهسازیِ رسانهایِ چند روزه، ناگهان مجددا حکم به تایید مجازات اعدام برای او داده است.
بر مبنای فرض مطرح شده در بالا، نفس صدور چنین حکمی برای توماج، فارغ از اینکه ارادهای برای اجرای آن وجود داشته باشد یا خیر، ناشی از ترسی است که در دل حکومت افتاده است. حکومت با انعکاس این ترس بر توماج و جامعه، تلاش در گسترش سیاستهای ارعابی خود دارد.
اما چه چیز موجب هراس حکومت از توماج میشود و حکومت با هراسافکنی در این مورد به دنبال چیست؟
۱- توماج صالحی یک خواننده رپ است. این سبک به طور کلی خصلت اعتراضی دارد. از طرفی حکومت جمهوری اسلامی از بدو تاسیس واجد نوعی بیانیه هنری بوده است. یعنی نه تنها مثل هر حکومت اقتدارگرایی با مضامین سیاسی و اعتراضی سرِ ستیز داشته، بلکه در سطح فرم هنری نیز برای خود شأن صاحبنظری و مداخلهگری قائل است. به جز مواردی که موفق شده تا فرمهای مدرن را در خدمت پروپاگاندای حاکم درآورد و در واقع آنها را از ریخت بیندازد، مزاجی ناسازگار با آن دارد.
۲- از سوی دیگر آثار توماج، محتوای رادیکال سیاسی و اجتماعی دارد. او در آثار خود نه تنها به ظلم، فساد، خودکامگی و نبود آزادی میتازد، بلکه سعی در افشای دستهای پنهانی دارد که به استمرار وضع موجود خدمت میکنند. او چهرههای سرشناسی چون هنرمندان، روزنامهنگاران، فعالان سیاسی و حتی مردم عادی که با بیاعتنایی و یا همراهی خود موجب فربه شدن نظام و یا توفیق آن در خونشویی میشوند، را به باد تندترین انتقادات میگیرد.
۳- توماج صالحی متعلق به نسلهای جدید است. عموم مخاطبان او نیز جوانها و نوجوانان ایرانی هستند. این نسلها پیشقراولان جنبشهای اعتراضی امروز ایراناند. متولدین سالهای پس از انقلاب ۵۷ و مخصوصا سه دهه اخیر، دارای روحیه سرکش و درکی متفاوت از گذشتگان خود نسبت به مسائل هستند. حکومت جمهوری اسلامی علیرغم همه اقدامات نمایشی و تبلیغات پرهزینهای که در جهت نشان دادن قرابت میان نسلهای جدید با ایدهها و ارزشهای خود میکند، نسبت به وجود گسلهای عمیق در این مناسبات کاملا آگاه است. میتوان این مساله را چنین صورتبندی کرد که رژیم خصومتی خونین را با این نسلها رهبری و نمودهای آن را ظاهرا مدیریت میکند؛ رهبری و مدیریتی که عمیقا به چالش کشیده شده و ضرورت چنگ و دندان نشان دادن به این نسلها را ایجاب کرده است.
۴- خیزش «زن، زندگی، آزادی» و فوران یکباره تمام تضادها، مطالبات سرکوبشده و امیال آزادیخواهانه مردم ایران و در راس آن زنان، سرفصل جدیدی در تاریخ ایران رقم زد. زنان، بهمثابه نقطه تلاقی سرکوبها و ترسهای تحمیلشده علیه تمامیت یک ملت و جمهوری اسلامی، به سانِ نقطه تجمیع شکلهای گوناگون سروری و استبداد در تاریخ ایران، رویاروی هم قرار گرفتند. این نزاع به مدت چند ماه در سطح خیابان جریان یافت. در همین مدت، جنبش اعتراضی نه تنها پهنه عمومی را درنوردید، بلکه به هر پستویی هم رخنه کرد. مرئی شدن دگردیسیهای شگرف اجتماعی، چنان خیرهکننده بود که اکثر قریب به اتفاق ناظران را به این نتیجه رساند که دیگر چیزی به قبل باز نمیگردد.
هرچند سرکوبهای خشن و چندلایه موفق شد که خیابان را از تصرف معترضین درآورد، ولی تجربه زیست آزادانه شهروندان در میان آتش و خون، مانع ادامه تن دادن به چارچوبهای حاکم شد. یکی دیگر از درخششهای توماج صالحی در بستر همین اعتراضات بود. او نه تنها با هنرش، بلکه با جسارتی مثالزدنی به یکی از نمادهای این خیزش تبدیل شد. امری که دستگاه امنیتی رژیم را بر آن داشت که در بحبوحه اعتراضات، مشغول سناریوسازی علیه او شود.
۶- با فروکش کردن ظاهری اعتراضات و آغاز دوران نهفتگی جنبش، توماج، پس از گذراندن بیش از یک سال حبس که ۲۵۲ روز آن در انفرادی بوده، با قید وثیقه از زندان دستگرد اصفهان آزاد شد. بهدنبال این آزادی او با انتشار فیلمی، از شکنجههای خود در زمان بازداشت سخن گفت. او در این ویدئو با دفاع از عملکرد خود و معترضان ایرانی اعلام کرد که با دستگاه اطلاعاتی رژیم همکاری نکرده است. توماج همچنین با پرهیز از بیان جزئیات یا پررنگ کردن شکنجهها و آسیبهای وارد آمده به خود، سعی کرد تا جامعه را از ترسهای کرختکننده دور کند. بهنظر میرسد این صحبتها در حکم پنبه کردن هرآنچیزی بود که دستگاه اطلاعاتی-امنیتی جمهوری اسلامی رشته است. بازیِ توماج در به هم زدن بازیِ حکومت، باعث بروز واکنش عصبی نظام شده و موجبات بازداشت مجدد او را فراهم آورد.
با در نظر گرفتن این توضیحات، میتوان به فهم نیت حکومت جمهوری اسلامی در اقدام اخیر علیه این خواننده معترض نزدیک شد. میتوان مدعی شد که توماج صالحی یکی از نمادهای شکست پروژه یکدستسازی حکومت اسلامی در ایران و ناکام گذاشتن خدای دهه ۶۰ است. در برههای که تمام توان حکومت در مسیر زدودنِ میراث جنبش «زن، زندگی، آزادی» بسیج شده، صدور چنین حکمی مصداق انتقامگیری از روح جمعی و وجدان جمعی ایرانیان است. در شرایطی که نظام، ترسهای خود را در پشت مانورهای خشونت علیه زنان در خیابان پنهان میسازد، اعلام مجازات مرگ برای توماج، تهدید همه آحاد جامعه است. این حکم، یکی از نمودهای به اوج رسیدن فواره خشونت استبداد است؛ نقطه اوجی که همزمان میتواند نشانهای از نزدیکی لحظه ریزش نیز باشد.