منطق تصمیمگیری جمهوری اسلامی در مواجهه با اسرائیل چیست؟
تصمیمگیری امنیتی و نظامی در اسرائیل و ایران هر دو پیچیده است، اما درباره منطق تصمیمگیریهای امنیتی و نظامی جمهوری اسلامی و عوامل تعیینکننده داخلی و خارجیِ رفتار منطقهای آن ابهامهای جدیتری وجود دارد.
حمله پهپادی و موشکی ایران به اسرائیل نگرانیهای عمیقی را برانگیخته است. برخی این حمله را مقدمهای برای رویارویی مستقیم نظامی میان ایران و اسرائیل ارزیابی میکنند، و در مقابل، کارشناسان دیگری امیدوارند جامعه بینالمللی بتواند هر دو کشور را از تشدید تنش بازدارد و راه را بر یک جنگ تمامعیار در منطقه خاورمیانه ناهموار سازد.
نوع خصومت ایران و اسرائیل با یکدیگر از یک جنس نیستند. دشمنی جمهوری اسلامی با موجودیت اسرائیل است، نه با سیاستها یا تصمیمگیریهای مشخص آن. رهبران جمهوری اسلامی نه تنها از نابودی اسرائیل به مثابه آرمان مقدس خود یاد میکنند، که با هر گونه تلاشی برای برقراری صلح میان اسرائیل و فلسطینیان مخالفت میکنند، و رهبران فلسطینی یا عربی را که در این راستا کوشیدهاند «خائن» مینامند.
برنامه هستهای، برنامه موشکی، توسعه و تقویت سپاه قدس، سازماندهی و پشتیبانی نیروهای شبهنظامی در خاورمیانه، و گسترش ارتباطات با گروهها و هستههای تروریستی در کشورهای اسلامی و غربی، مجموعه عظیمی از سرمایهگذاریهای امنیتی- نظامی جمهوری اسلامی در ۴۵ سال گذشته است که هدف اصلی و نهایی آن دستیابی به هژمونی یا قدرت برتر در خاورمیانه با «محو کردن اسرائیل از صفحه روزگار» است.
بنابراین، دشمنی ایران با اسرائیل نه از تضاد منافعِ واقعی برمیخیزد، نه بر منطق محاسبه هزینه- فایده تکیه دارد. به عبارت دیگر، اسرائیلستیزی نه تنها به تامین منافع ملی ایران کمکی نمیکند، که اقتصاد و امنیت کشور را قربانی اهدافی کاذب میسازد.
در ایران تصمیمگیرنده اصلی، رهبر جمهوری اسلامی است؛ ولی تصمیمهای او در هیچ زمینهای قابل پیشبینی نیست، زیرا او بیش از هر چیز خود را موظف به «حفظ مصلحت نظام» میداند، حتی اگر برای این هدف ناگزیر از نقض قوانین کشور و احکام شرع باشد. به تعبیر آیتالله خمینی جان مسلمانان، حتی جان امام دوازدهم شیعیان نیز در برابر حفظ حکومت ارزشی ندارد.
نه تنها سیاست اسرائیلستیزی جمهوری اسلامی که تصمیمگیریهای نظامی- امنیتی آیتالله خامنهای هم از منطق محاسبات هزینه- فایده پیروی نمیکند، و بسته به «مصلحتبینی» وقت، میتواند غافلگیرکننده باشد. نکته کلیدی فاصله رهبری از واقعیت است که به طور فزاینده، قوه ادراک واقعیت وی را به تحلیل میبرد و او را با منطق عقل سلیم بیگانه میگرداند.
به هر روی، فرایند تصمیمگیری امنیتی و نظامی در اسرائیل و ایران هر دو پیچیده است، ولی به نظر میرسد درباره منطق تصمیمگیریهای امنیتی و نظامی جمهوری اسلامی و عوامل تعیینکننده داخلی و خارجیِ رفتار منطقهای آن ابهامهای جدیتری وجود دارد.
برای نمونه، رابطه اسرائیل و امریکا به نحوی است که به سختی میتوان انتظار داشت اسرائیل در هر اقدام مهم نظامی خود ایالات متحده را کاملا نادیده بگیرد. اما در مورد ایران به سختی میتوان از متحد استراتژیک قدرتمندی نام برد که بتواند ایران را از دامنزدن به بحرانهای بزرگ بازدارد.
ایران خلاف اسرائیل، متحدان خود را نه در میان دولتهای قدرتمند، بلکه در میان بازیگران غیر دولتی جستوجو میکند، از سازمانهای حماس و جهاد اسلامی و حزبالله لبنان گرفته، تا حشدالشعبی عراق و حوثیهای یمن.