فمینیسم دیجیتال و ضرورت حمایت از زنان ستمدیده
به بهانه ویدیوی یکتا ناصر و پردهبرداری او از خشونت ۱۰ساله.
«فمینیسم دیجیتال» و «سایبرفمینیسم» نیروهایی قدرتمند هستند که به زنان و جامعه الجیبیتیکیو+آ در مسیر توانمند شدن و مبارزه با تبعیض و خشونت جنسیتی یاری میرسانند.
در دهه اخیر، فعالیت در فضاهای دیجیتال از جمله شبکههای اجتماعی به ابزاری مهم برای دفاع از حقوق زنان و جامعه الجیبیتیکیو+آ و نیز تقویت صدای آنها تبدیل شده است. ایجاد کمپینهای آنلاین کمهزینه، سریع، فراگیر و گسترده در زمینه مبارزه با خشونتهای جنسی و جنسیتی و استفاده از پلتفرمهای دیجیتال برای به تصویر کشیدن تنوع و تکثر مطالبات فمینیستی، از مهمترین ابعاد فمینیسم دیجیتال در سالهای اخیر هستند.
در قلب این فعالیتها، افزایش مشارکت اجتماعی زنان و جامعه الجیبیتیکیو+آ نهفته است و فرصتهایی تا آنها با یکدیگر ارتباط برقرار کنند و این ارتباط را توسعه دهند. همچنین فمینیسم دیجیتال به دلیل شکستن سدهایی که محدودیتهای فیزیکی و حرکتی ممکن است ایجاد کنند، امکان مشارکت در فعالیتهای فمینیستی را برای گروههای متنوعتر و متکثرتری از زنان فراهم ساخته است؛ از جمله زنان معلول، زنانی که در مناطق به حاشیه رانده شده زندگی میکنند و زنانی که به دلیل کنترلگری خانواده از امکان کمتری برای حضور در جامعه برخوردارند.
به بیان دیگر، فمینیسم دیجیتال یعنی استفاده از قدرت فناوری برای پیشبرد حقوق زنان، تقویت همبستگی و ایجاد تغییرات معنادار در زمینه مبارزه با تبعیض و ستم جنسی- جنسیتی. این البته به فمینیستها و فعلان حقوق زنان و کوییر اختصاص ندارد و سالهاست شبکههای اجتماعی به عنوان رسانههای جایگزین، به بستری برای به اشتراک گذاشتن تجربهها و شکل مبارزه افراد و گروههای به حاشیهرانده تبدیل شدهاند. برای مثال، هشتگ «جان سیاهان مهم است» یک تلاش سیاسی بود که در شبکههای اجتماعی قدرت گرفت. اما هرچه مبارزات علیه ساختارهای مردسالار رشد کرده، فمینیستها نیز از راههای جدید برای بالا بردن مشارکت در مبارزه با نابرابری جنسیتی استفاده کردهاند.
اگرچه کمپین جهانی میتو و انتشار روایتهای زنان از آزارهای جنسی از مهمترین و شناختهشدهترین نمونههایی است که در آن فعالان حقوق زنان از قدرت فمینیسم دیجیتال بهره گرفتهاند اما فضاهای مجازی از جمله شبکههای اجتماعی به شکلهای مختلف برای بالا بردن صدای بهحاشیهراندهشدگان مهم ارزیابی میشوند و حتی برخی آنها را راهحلی جایگزین برای توانمندسازی زنان و سایر گروههای تحتستم میدانند. مثلا زنان بسیاری در سالهای اخیر به انتشار تجربه زیسته خود در اینستاگرام دست میزنند و در میان آنها زنان دارای معلولیت، زنان مبتلا به بیماریهای سخت همچون سرطان، زنان دارای مشاغل خانگی و حتی زنانی وجود دارند که فقط به روایت زندگی روزمره خود مشغولند.
فضای مجازی به ویژه در جوامعی همچون ایران با ارزشهای قوی مردسالار و حاکمیت آپارتاید جنسیتی، به کمک زنان آمده تا برای آنها مشارکت اجتماعی جایگزین ایجاد کند؛ زنانی که از نظر ورود به بازار کار شدیدترین تبعیضها را تجربه میکنند، در زمینه حقوق ازدواج، حق حضانت فرزند و ... زیر ستم جنسیتی هستند و در فضای عمومی با سرکوبهای جنسیتی متعدد از جمله حجاب اجباری و فشار گشت ارشاد روبهرو میشوند، در فضاهای مجازی مجالی برای عبور از «حالت بقا» پیدا میکنند و به فعالیت دست میزنند.
این فعالیتها حتی اگر به نام فمینیسم و حقوق زنان هم نباشد، راهی است برای افزایش قدرت زنان؛ چرا که روایت کردن یک شیوه و ابزار برای توانمندسازی زنان و گروههای آسیبپذیر به شمار میرود.
زنان در شبکههای دیجیتال: از اعتراضات گروهی تا عصیان فردی
در سال ۱۴۰۱، تعداد قابلتوجهی از سینماگران زن در ایران مجموعهی اعتراضاتی را نسبت به آزار جنسی در سینمای ایران شکل دادند و بیش از ۵۰۰ نفر از زنان سینماگر از جمله صدها بازیگر و کارگردان زن شناخته شده در بیانیهای بیسابقه، با تایید وجود خشونت سیستماتیک علیه زنان در سینمای ایران، خواستار برخورد قانونی جدی با متخلفان شدند. این اعتراضات که در ادامه جنبش جهانی میتو شکل گرفته بود، با واکنشهای همدلانه بسیاری از سوی جامعه مواجه شد در عینحال که واکنشهای انتقادی و حتی سرکوبگرانهای را نیز از سوی برخی سینماگران مرد ایران به همراه داشت.
گروهی بودن اعتراضات زنان و نیز تاکید بر گسترده و فراگیر بودن خشوتهای جنسی- جنسیتی به آنها در تابآوری واکنشهای منفی و حملههای احتمالی کمک میکند؛ آنچنانکه اثر این حرکت اعتراضی همواره بر فضای سینمای ایران طنین خواهد داشت و توانسته است در زمینه خشونت علیه زنان در سینمای ایران آگاهیها و حساسیتهایی ایجاد کند.
دو سال بعد از این اتفاق، یکتا ناصر، هنرپیشه سینما و تلویزیون در اقدامی ناگهانی در اینستاگرام خود از خشونت فیزیکی ۱۰ساله از سوی همسر سابقش، منوچهر هادی پرده برداشت. او در حالت استیصال شدید با انتشار ویدیویی از «دزدیده شدن دخترش توسط همسر سابقش» حرف زد و از مردم برای بازپس گرفتن دخترش کمک خواست. واکنشها متفاوت بود. برخی او را به خاطر علنی کردن «امر خصوصی» سرزنش کردند، او را مادری ناشایست دانستند که «آبروی» دخترش برایش مهم نبوده، به حال او برچسب «حالت غیرعادی» زدند، و بر این مساله تاکید کردند که باید مشکل پیش آمده را در فضایی به جز فضای مجازی و عمومی حل کند.
واکنش برخی دیگر اما همدلانه بود و او را محق میدانستند که در لحظه سال تحویل فرزندش را در کنار خود داشته باشد. از نظر آنها خانواده مقدس است و مادر مقدستر. بنابراین همسر سابق یکتا ناصر به سبب مادر بودن او باید رفتار ملاحظهکارانهتری با او داشته باشد. هردوی این واکنشها گویای این هستند که مساله خشونت علیه زنان هنوز برای بخش بزرگی از جامعه به یک حساسیت ضروری تبدیل نشده است.
مساله یکتا ناصر حتی اگر خودش هم از آن آگاه نباشد فراتر از موقعیت مادری و ملاقات نکردن فرزند بود و موجی که این سینماگر زن ایجاد کرد دامنه وسیعتری دارد. نخست اینکه در روایت او باید مساله «خشونت فیزیکی» را بسیار جدی گرفت. این روایتگری که یکتا ناصر احتمالا تاوان سنگینی هم به خاطر این کار پرداخته باشد، یک فرصت مهم است برای افزایش حساسیت جامعه نسبت به خشونت خانگی علیه زنان. مبارزه با تبعیض و ستم و آزار جنسی -جنسیتی در فضاهای دیجیتال و در شبکههای اجتماعی میتواند به افزایش آگاهی دراینباره کمک کند.
با اینکه تاثیر فضاهای دیجیتال بر ترویج ایدهها و ارزشهای فمینیستی و تاثیر آن را بر سیاست نمیتوان نادیده گرفت اما این فعالیتها به تنهایی نمیتوانند به تغییر شرایط منجر شوند. جنبشهای اجتماعی آنلاین و از جمله کنشگری فمینیستی به حمایتهایی از جمله تظاهرات خیابانی، پوشش گسترده خبری در رسانهها و حمایت فعالان حقوق بشر و فعالان حقوق زنان نیاز دارند تا بتوانند بر ایجاد حساسیت بیشتر در جامعه، افزایش آگاهی مردم و احتمالا تغییر قوانین منجر شوند.
صداهای زنانهای که به تنهایی بلند شدهاند از جمله صدای یکتا ناصر، بدون پیشداوری درباره نیت و انگیزه فرد، باید به عنوان فرصتی برای ایجاد بحث در زمینه تبعیض و ستم جنسیتی از سوی فعالان فمینیست مورد توجه قرار بگیرند. سلبریتی و شناختهشده بودن یک فرد، حتی موقعیت فرادست اقتصادی و اجتماعی او به این معنا نیست که ما در برابر خشونتی که او تجربه کرده بیتفاوت باشیم.
فمینیسم اینترسکشنال(تقاطعی) به درستی بر تبعیضهای مضاعف و چندگانه تاکید دارد زیرا وقتی یک فرد از ابعاد مختلف تحت تبعیض باشد احتمال اینکه خشونت بیشتری به او شود بیشتر است، یا احتمال اینکه بتواند خودش را از شرایط تبعیضآمیز و خشونتبار خارج کند کمتر خواهد بود. به همین دلیل از لنز فمینیسم اینترسکشنال، برای مثال زنان دارای معلولیت یا زنان گروههای اتنیکی تحتستم بیشتر ممکن است به حاشیه رانده شوند، از مشارکت اجتماعی آنها کاسته شود و بیشتر ممکن است مورد خشونت قرار بگیرند اما به این معنا نیست که ما نسبت به مساله خشونت علیه زنان دارای امتیاز بیتفاوت باشیم. زن متعلق به طبقه اقتصادی مرفه هم در ساختار جنسیت، هنوز در برابر مرد متعلق به طبقه اقتصادی مرفه یک «فرودست» است. زنانی مانند یکتا ناصر هم ممکن است از سوی همسر و سایر مردان مورد خشونت قرار بگیرند اما به دلیل موقعیت اقتصادی بالا – یعنی دسترسی به یک منبع قدرت مهم – احتمال اینکه خودشان را از موقعیت تبعیض و خشونت بیرون بیاورند بیشتر است. ممکن است پروسه طلاق برای او مثل بقیه زنان سخت نبوده نباشد، یا حتی در برخی زمینههای دیگر بتواند حقوق از دست رفتهاش را بازپس بگیرد اما دیدیم که صدای اعتراض او در فضای رسمی در نهایت به جایی نرسید و او به ناچار از شبکه اینستاگرام برای بالا بردن صدای خود استفاده کرد. و این نقطه مهمی است که نشان میدهد زنان برای نشان دادن خواستهها، مطالبات و نارضایتیهایشان پلتفرم و فضای دیگری هم یافتهاند.
این فضا البته میتواند امکان تازهای را برای سرکوبگران هم فراهم کند، نمونههای فراوان کامنتهایی که بار خشن روانی و کلامی دارند، تهدید سایبری و سایر برخوردهای خشونتآمیز با فعالان حقوق زنان و جامعه الجیبیتیکیو+آ از جمله این سرکوبها و حملات هستند. با اینهمه، امکان تازه را باید غنیمت شمرد و با ایجاد پشتیبانی در فضاهای غیرمجازی، حساسیت جامعه را نسبت به مساله تبعیض و خشونت جنسی-جنسیتی افزایش داد.
پینوشت: سایبرفمینیسم اصطلاحی چتری است که برای اشاره به ارتباط متقاطع جنسیت و اینترنت به کار میرود و شامل طیفی از رویکردها برای تحلیل رابطه میان تکنولوژیهای اطلاعاتی و ارتباطی و جنسیت میشود.