گروه رستاک در لندن؛ موسیقی محلی با چاشنی رقص

محمد عبدی
محمد عبدی

نویسنده و منتقد فیلم

گروه رستاک که موسیقی قومیت‌های مختلف را با هم همراه می‌کند، شب نسبتا گرمی را برای مخاطبان لندنی فراهم کرد، هرچند یکی از اعضای اصلی‌اش در کنسرت این شب حضور نداشت.

کنسرت گروه رستاک در باربیکن لندن، غالب علاقه‌مندان این گروه را با خود همراه کرد؛ هرچند در روز اجرا اعلام شد یکی از اعضای اصلی گروه (فرزاد مرادی، که هم یکی از دو خواننده اصلی گروه است و هم انبوهی از سازها را می‌نوازد: تنبور، دیوان و سه تار تا دو‌تار و عود) به دلیل مشکل ویزا نتوانسته گروه را همراهی کند. در نتیجه یکی از هفت نفر اعضای گروه در اجرای این شب غایب بود و غیبت او به شدت احساس می‌شد، به ویژه زمانی که گروه قطعات مشهور خود را اجرا می‌کردند و تفاوت اجراها مشهود بود.

اما گروه سعی داشت با روحیه و انرژی اعضایش که نوازندگان ماهری هستند، این کمبود را جبران کند. دینا دوستی که کمانچه و قیچک می‌زد، اعلام کرد فرزاد مرادی از آ‌ن‌ها خواسته با عشق و انرژی بالا اجرا را به ثمر برسانند. به نظر می‌رسید به رغم کمبودها (از جمله مشکل تنظیم صدا که در نتیجه آن صدای خواننده واضح نبود و لابلای سازها گم می‌شد)، در مجموع هواخواهان این گروه که تالار بزرگ باربیکن را پر کرده بودند گروه را مبا انرژی همراهی کردند. به ویژه که نوع موسیقی رستاک نوعی مشارکت تماشاگر را می‌طلبد که نه تنها با موسیقی آن‌ها همراه شود، بلکه به یک بده بستان با نوازندگان برسد؛ به شکلی که تماشاگر در تمام طول اجرا می‌توانست با دست زدن در موسیقی همراه شود و این چیزی بود که نوازندگان از تماشاگران درخواست هم می‌کردند. موفقیت موسیقی رستاک با این بده بستان دائم در ارتباط است و هر چه این بده بستان عمیق‌تر و جدی‌تر صورت بگیرد، کنسرت آنها می‌تواند حال و هوای بهتری به خود بگیرد.

این بده بستان تنها به دست زدن تماشاگر ختم نمی‌شود: موسیقی رستاک رقص می‌طلبد. نوع اجرا و حال و هوای قطعات، پیوندی ناگسستنی با رقص دارد و در نتیجه تماشاگر کنسرت می‌تواند با رقص در اجرا سهیم شود. هرچند تالار باربیکن که اساساً برای موسیقی کلاسیک ساخته شده، محل مناسبی برای رقصیدن تماشاگران نیست، اما برخی از تماشاگران که به وجد آمده بودند، در بسیاری از قطعات با حالت ایستاده به رقص پرداختند. نکته جالب‌تر و جذاب‌تر، بخش پایانی اجرا بود که سرانجام دو تن از نوازندگان- بهزاد مرادی و دینا دوستی- سازهای خود را زمین گذاشتند و با ترانه‌ای کردی که مالامال از رقص است، رقصیدند؛ بدون غش و ادا، با رقص سنتی جذابی که تماشاگران را به وجد آورد و بهترین بخش کنسرت را رقم زد.

سیامک سپهری نوازندگی تار را به عهده داشت، بهزاد مرادی خوانندگی و نوازدگی دف و پرکاشن، دینا دوستی کمانچه و قیچک، اکبر اسماعیلی پور عود، تار و سه تار، مجید پوستی پرکاشن و سحر رشیدی قانون.

ویژگی کار رستاک که طی بیش از ۲۰ سال، گروه آن‌ها را تثبیت و محبوب کرده، استفاده از موسیقی محلی بخش‌های گوناگون ایران است که در کار آن‌ها در یک نقطه به هم می‌رسند. قطعات کردی با ترانه‌های گیلکی، جنوبی، بختیاری و آذربایجانی همه مجموعه متفاوتی را شکل می‌دهند که کم‌تر نمونه‌ای در میان گروه‌های موسیقی ایرانی دارد. رستاک از انواع موسیقی محلی، انواع زبان‌ها و گویش‌های مختلف مردم ایران سود می‌جوید و به پیوندی جذاب بین همه آن‌ها می‌رسد که می‌تواندتماشاگران مختلف از اقوام گوناگون را یک جا گرد بیاورد. در نتیجه ترانه‌های کردی، کردها را به وجد می‌آورد و ترانه ترکی، آذربایجانی‌ها را؛ و جالب این که کرد زبان و ترک زبان، با ترانه‌ای که به زبان خودش نیست و احتمالاً چیزی از آن را درک نمی‌کند هم به وجد می‌آید. در نتیجه مهمترین ویژگی رستاک پیوند زدن مخاطبانش از هر قوم و زبانی است که می‌توانند حالا در جایی چون لندن- فرسنگ‌ها دور از ایران- زیر یک پرچم رنگارنگ زیبا گرد بیایند: پرچم موسیقی.

کنسرت آن‌ها با «بیا که نوروزه» آغاز شد تا به «رعنا» برسد، ترانه‌ای گیلکی در وصف زنی به نام رعنا که ۱۰۰ سال پیش‌تر سروده شده؛ در وصف زنی که سنت‌ها را زیر پا گذاشت. از این رو بیراه نبود که پس از شعار «زن، زندگی، آزادی»، ترانه پر شور رعنا در وصف یک زن، تماشاگران را به وجد بیاورد.

گروه سعی داشت اجرای قطعات شناخته شده و مشهورش را با قطعات تازه همراه کند و در واقع به ترکیبی از هر دو برسد. قطعه بعدی آن‌ها «اوینا» (برقص) به زبان ترکی بود که با همنوایی همه اعضا آغاز شد و بعدتر به ترانه «بارون»، مشهورترین اثرشان رسید که در آن سعی دارند با ریتم باران موسیقی متفاوتی خلق کنند که ریشه در آب و هوا و خاک دارد و به شکلی در کار زنده کردن آن‌ها در گوش شنونده‌اش است.

گروه در طول اجرا اشاره کردند که برخی از آثارشان به دلایلی هیچ‌وقت اجازه انتشار نیافته و از جمله آن‌ها اثر ترکیبی‌شان از چند ترانه مشهور جنوبی - «سیاه زنگی»، «هوار هوار» و...- بود که اجرای آن‌ها تماشاگران را با نوازندگان همراه می‌کرد. جلوتر، گروه به خانواده کامکارها و «۵۰ سال خدمات ارزشمندشان به موسیقی ایرانی و کردی» ادای احترام کردند و چند اثر شناخته شده آن‌ها را اجرا کردند.

«گل پامچال» هم با تنظیمی غمگین‌تر از همیشه اجرا شد، اما قطعه کردی آخر که با یک تک‌نوازی طولانی آغاز و با یک رقص تمام شد، پایان مناسبی بود برای یک کنسرت نوروزی با حال و هوای ایران و قومیت‌های مختلقش. کنسرت فرسنگ‌ها دورتر برای مردمی  اجرا می‌شد که احتمالاً سال‌هاست پا روی خاک کشورشان نگذاشته‌اند؛ با نوازندگانی که در خاک خود نمی‌توانند این‌چنین با زلفی افشان و زیبا به خنیاگری بپردازند و در پایان با رقصی پر از مهر تماشاگران را به خانه بفرستند.