تکثیر یک رویا؛ جنبش مهسا چه تاثیری بر زنان مسلمان جهان گذاشته است؟
یک سال پس از خیزش انقلابی مردم ایران علیه جمهوری اسلامی، بیبیسی جهانی با سه زن مسلمان گفتوگو کرده است که موفق به انتخاب آزادانه نوع پوشش خود شدهاند. این گزارش همچنین به بررسی تاثیر جنبش «زن، زندگی، آزادی» بر این زنان و دیگر زنان مسلمان جهان پرداخته است.
بیبیسی در این گزارش خاطرنشان کرده است که برای برخی زنان مسلمان، انتخاب «استفاده نکردن از حجاب یا روسری» میتواند تصمیم دشواری باشد. آنها ممکن است با واکنش منفی از جانب خانواده خود مواجه یا حتی از سوی جامعه طرد شوند. در برخی کشورها اما قوانین نیز بر این فشارها میافزایند.
در ایران به تازگی مجلس شورای اسلامی اجرای آزمایشی لایحهای بحثبرانگیز را درباره حجاب اجباری تصویب کرده است که بهطور قابل توجهی مجازات زندان و جریمه را برای زنانی افزایش میدهد که قوانین پوشش سختگیرانه را زیر پا میگذارند.
این لایحه که برای تبدیل شدن به قانون نیاز به تایید شورای نگهبان دارد، در پی اعتراضات گستردهای طرح شد که در آن زنان به خیابانها آمده و حجاب اجباری را از سر برداشتند.
جرقه این اعتراضات، یک سال پیش با قتل حکومتی مهسا ژینا امینی در بازداشتگاه گشت ارشاد زده شد.
او شهریور سال گذشته به اتهام دیده شدن مقداری از موی سرش از زیر حجاب اجباری در تهران دستگیر شده بود.
شاید برای بسیاری از حدود یک میلیارد زن مسلمان در سراسر جهان، پوشیدن حجاب «انتخاب» باشد اما برای کسانی که میخواهند آزادانه پوشش خود را انتخاب کنند، ممکن است سالها طول بکشد تا بر فشارهای خانواده و جامعه غلبه کرده و این تصمیم را اجرایی کنند.
ریبل دختر ۲۳ ساله ایرانی؛ رویای حتی یک روز آزادی
«رِیبل» دختری جوان از ایران است که این نام را خودش بعدها بهجای اسم قبلیاش انتخاب کرده.
او به بیبیسی میگوید: «رویای من این بود که یک روز در هفته فقط زنان بتوانند به خیابانها بروند تا بتوانیم هر چه میخواهیم بپوشیم.»
او ۹ ساله بوده که خانوادهاش مجبورش میکنند به پوشیدن چادر. چادر محافظهکارانهترین نوع حجاب [در ایران] و «یک شنل سیاه رنگ و بلند» است که اغلب با روسری کوچکتری زیر آن پوشیده میشود.
والدین ریبل او را از شش سالگی برای پوشیدن این نوع از حجاب آماده کرده بودند.
او در مصاحبه با بیبیسی میگوید: «والدینم مدام به من میگفتند باید حجاب داشته باشم. این وظیفه من در برابر خداست و اگر امتناع کنم، بعد از مرگم گرفتار مجازات ابدی خواهم شد. ناگفته نماند که در صورت نافرمانی، پدر و مادرم را بدنام و ناراحت میکردم.»
با اینحال این دختر ۲۳ ساله در کودکی آرزوی پوشیدن شلوارک و تیشرت داشته است.
ریبل مدتی است تهران را ترک کرده و به ترکیه پناهنده شده است. او که با شغل «تتو» زندگی خود را اداره میکند، در ادامه میگوید: «من با احساس گناه دائمی زندگی میکردم. نمیدانستم این احساس از کجا میآمد اما همیشه همراه من بود.»
ریبل به یاد دارد که به دختران با حجاب کمتر حسادت میکرده است.
داشتن حجاب در اماکن عمومی در ایران برای دختران ۹ سال به بالا اجباری است اما در خانه و در مجالس خصوصی، بسیاری از زنان ترجیح میدهند سر خود را نپوشانند.
ریبل میگوید: «مادرم به من میگفت دستها یا پاهایم را حتی در مقابل برادرانم که نوجوان بودند نشان ندهم زیرا ممکن است باعث گناه آنها شود.»
وقتی ریبل ۱۷ ساله شد، والدینش او را در یک مدرسه دینی زنانه (حوزه علمیه) ثبتنام کردند.
او میگوید: «یا باید رفتن به این مدرسه را قبول میکردم یا ازدواج میکردم.»
در حالی که ریبل از حوزه علمیه متنفر بود، برنامههای درسی این مدرسه که با تبعیض علیه زنان طرحریزی شده بود به کلی اعتقاد او را به حجاب از بین برد.
روزی که او تصمیم گرفت مدرسه علمیه را ترک کند، کتی تا بالای زانو با یک شال آزاد پوشید که مقداری از موهای قرمز شعلهور تازه رنگ شدهاش را نشان میداد.
ریبل میگوید مدیر حوزه علمیه با پدر و مادرش تماس گرفته و به آنها گفته که اجازه ندهند دختران مانند یک فاحشه در خیابانها راه بروند.
مادربزرگ او هم به خانهشان زنگ زده و آرزو کرده که پدر و مادرش پاهای را بشکنند تا نتواند از خانه بیرون برود.
ریبل در ادامه میگوید مادرش به او گفته آرزو میکند خدا جان او را بگیرد تا خانوادهشان این همه رنج نکشد.
با ادامه آزار و اذیتها، ریبل سعی کرده است خودکشی کند اما پس از تلاشی ناموفق، در حالی که پدرش بالای تخت بیمارستان ایستاده بوده و بر سر او فریاد میزده، به هوش آمده است.
او در نهایت تصمیم گرفته ایران را ترک کند و به ترکیه برود؛ جایی که حجاب اجباری نیست و اکنون میتواند آزادانه زندگی کند.
ریبل به بیبیسی میگوید که دیگر با خانوادهاش ارتباط ندارد.
مونا الطحاوی مصری-آمریکایی؛ «زن، زندگی، آزادی» جنبشی ورای تغییرات سیاسی
بیبیسی در داستانی دیگر از تجربیات مونا الطحاوی بهعنوان یک زن مسلمان نوشته است.
مونا الطحاوی نویسندهای است که مطالب زیادی در مورد استقلال بدن زنان نوشته و اگرچه خانوادهاش به اندازه ریبل سختگیر نبودهاند اما همچنان برای او به عنوان یک فعال فمینیست مصری-آمریکایی، برداشتن حجاب دشوار بوده است.
او میگوید که پس از نقل مکان به عربستان سعودی در سن ۱۶ سالگی، به مدت ۹ سال حجاب داشته و «هشت سال تلاش کرده تا بتواند حجاب از سر بردارد».
مونا با خنده اضافه میکند: «بالاخره جرات پیدا کردم با نیمچه حجابی از خانه بیرون بروم.»
با این حال او برای مدتی طولانی، بدون حجاب احساس راحتی نمیکرده: «چند سال طول کشید تا بتوانم به مردم بگویم قبلا حجاب داشتم؛ چون از اینکه حجابم را برداشته بودم خجالت میکشیدم.»
مونا که کتابی درباره حق زنان بر بدن، نحوه پوشش و پرده بکارت (هایمن) نوشته، اعتراضات اخیر ایران را از نزدیک دنبال کرده است.
او میگوید زنان ایرانی را دیده که حجاب خود را درآوردند و در حالی که شعار «زن، زندگی، آزادی» سر دادند، آن را سوزاندند یا در هوا تاب دادند.
مونا یادآور میشود آنچه اکنون در ایران رخ میدهد فراتر از یک فراخوان برای تغییرات سیاسی است: «درست است که دولت به زن و مرد ظلم میکند اما خیابان، دولت و خانه، همه با هم به زنان و الجیبیتیکیوپلاسها ظلم میکنند. مبارزه زنان ایرانی با حجاب اجباری، مبارزه با این سه گروه است».
بلا حسن، روزنامهنگار سومالیایی؛ تصمیم به برداشتن حجاب تحت تاثیر اعتراضات ایران
بیبیسی در ادامه گزارشش از بلا حسن، روزنامهنگار سومالیایی سرویس جهانی خود نوشته است که بیشتر عمرش را حجاب داشته اما پس از شروع جنبش «زن، زندگی، آزادی» در ایران تحت رهبری زنان، تصمیم به حذف آن گرفته است.
او که در موگادیشو، پایتخت سومالی به دنیا آمده و همانجا بزرگ شده از اعتراضات اخیر ایران الهام گرفته و در سال ۱۴۰۱، پس از یک سال اقامت در لندن، حجاب از سر برداشته است.
بلا میگوید: «من دوستان ایرانی زیادی دارم و آنها مرا از اتفاقات ایران آگاه کردند؛ اینکه چگونه زنان از حقوق خود دفاع میکنند تا آنطور که میخواهند زندگی کنند و این واقعا برای من الهامبخش بود.»
او در ادامه میگوید: «فکر کردم من دیگر در موگادیشو نیستم، من در لندنام. من این آزادی را دارم که آنچه میخواهم انجام دهم.»
خانواده بلا در موگادیشو از تصمیم او برای ترک حجاب راضی نبودهاند اما به انتخابش احترام گذاشتهاند.
بلا به عنوان روزنامهنگار بیبیسی، در سومالی چهرهای شناخته شده است و برای همین هم تصمیمش در برداشتن حجاب، واکنشهای شدیدی به همراه داشته است.
او توضیح میدهد: «احساس نمیکنم دیگر در جامعهام پذیرفته شوم. دیگر آنجا احساس امنیت نمیکنم.»
این روزنامهنگار یادآوری میکند که بعد از برداشتن حجابش، از سوی مردان به مرگ و تجاوز تهدید شده است.
بلا میگوید: «برای زنان بیحجاب [در سومالی] مجازات خاصی وجود ندارد. در قرآن آمده است که خداوند با آنها برخورد میکند اما مردان مسلمان کشور من تصمیم گرفتند به جای خدا خودشان با من برخورد کنند.»
به گفته او، حجاب در سومالی ریشههای بسیار عمیقی دارد و برای همین بسیاری از زنان که نمیخواهند حجاب اجباری داشته باشند، هرگز موفق به برداشتن آن نمیشوند.
بلا حسن میگوید: «امیدوارم روزی زنان کشور من به جای گوش دادن به خواستههای دیگران و به ویژه مردان، شهامت و اراده کافی برای انتخاب نوع پوشش و زندگی خود داشته باشند.»
بیبیسی یادآور شده است که علاوه بر این سه نفر، با تعداد دیگری از زنان در داخل ایران نیز صحبت کرده که از خانوادههای مذهبی و محافظهکار هستند. زنانی که میگویند پس از خیزش انقلابی اخیر، خانوادههایشان از انتخاب آنها برای برداشتن حجاب اجباری حمایت میکنند.