پیام امید به پیروزی از سوی زنان زندانی ایران در نشریه لوموند فرانسه
روزنامه لوموند فرانسه نامههایی از پنج زن ایرانی زندانی را منتشر کرد که درباره تجربه خود از شرایط زندان و شکنجه، جنبش زن، زندگی، آزادی و امیدواری به مسیری گفتند که معترضان در پیش دارند. نرگس محمدی، گلرخ ایرایی، سپیده قلیان و زینب جلالیان از جمله نویسندگان این نامهها هستند.
زینب جلالیان؛ ۱۶ سال حبس و شکنجه تا رسیدن به پیروزی
زینب جلالیان که پیشتر مانند چهار نویسنده دیگر این نامهها در اوین بوده، اکنون در زندان شهر یزد است و عنوان «قدیمیترین زندانی سیاسی زن ایران» را هم بر خود دارد.
این زندانی سیاسی در نامه خود نوشت که طی این سالها شاهد «جنایات بسیار، تحقیرها، تهمتها و اهانتهای بسیار، شکنجه زندانیان و از همه سختتر شاهد اعدام همبندیان خود» بوده است و با اینحال «ظالمان» از او که این همه ظلم را به چشم دیده میخواهند تا ابراز پشیمانی کند.
او در ادامه به روزهای بازداشت و سه ماه بازجویی در بازداشتگاه مخفی اطلاعات کرمانشاه در اسفند سال ۸۶ اشاره کرد و نوشت: «در آن مدت تحت شکنجههای جسمی و روانی بودم و تهدید به تجاوز شدم. لباس بر تنم پاره میکردند و با چشمان بسته و در حالی که دستها و پاهایم به هم زنجیر شده بود به تختی آهنی بسته شده بودم و در این حال مورد بازجویی قرار میگرفتم.»
جلالیان با اشاره به شکنجههایی که دیده به کابل زدن به کف پا و کوبیده شدن سرش به دیوار که باعث شکستگی سر و ورم چشمش شده، اشاره کرد. سازمانهای حقوق بشری بارها از مقامات ایران خواستهاند شکنجه جسمی و روانی زندانیان را متوقف کرده و با پایبندی به قانون، خاطیان را پاسخگو کنند، با این حال مقامهای جمهوری اسلامی تمام این موضوعات را اتهام بیاساس خوانده و نقض حقوق زندانیان و اعمال شکنجه را تکذیب میکنند.
این زندانی سیاسی با اشاره به اینکه ۹ ماه پس از بازداشت و درحالی که از حق داشتن وکیل محروم بود، به اتهام «محاربه» به اعدام محکوم شد، نوشت که طی سالهای بعد از آن از زندان اوین به کرمانشاه، خوی، قرچک ورامین، کرمان و دیزلآباد کرمانشاه منتقل شد و از آبان ۹۹ تاکنون در زندان یزد است.
حکم اعدام جلالیان در سال ۱۳۹۰ با یک درجه تخفیف به حبس ابد تبدیل شد. او یادآور شد که از ۱۶ سال پیش تاکنون در زندان بوده اما در این مدت و در زندانهای مختلف «صدها تن از بازداشتشدگان اعتراضات» را از ۸۸ تا خیزش انقلابی ایرانیان دیده است؛ معترضانی که جمهوری اسلامی آنان را با باتون و گلوله هدف قرار داد و «آشوبگر و غیرخودی» خطابشان کرد.
او ضمن همدردی با تکتک کسانی که در این سالها بازداشت و شکنجه شدند و خانوادههای دادخواه، در پایان نوشت: «من پشت این دیوارها با این امید زندهام که روزی با آغوشی پر از گل یاس به سویتان بیایم و سر تعظیم در برابرتان فرود بیاورم و به قلبهای مهربانتان شاخهای گل یاس تقدیم کنم. تا رسیدن به پیروزی در جبهه ستمدیدگان و به حاشیه راندهشدگان، علیه ظالمان خواهم بود.»
نرگس محمدی؛ صدای ترک خوردن دیوار ترس را در ایران بشنوید
نرگس محمدی، فعال حقوق بشر زندانی در اوین نیز در نامه امیدوارانه خود به مقاومت ایرانیان در برابر جمهوری اسلامی نوشت: «آیا صدای ترک خوردن دیوار ترس را در ایران میشنوید؟ بهزودی صدای ریزش آن را به لطف اراده و قاطعیت ایرانیان خواهید شنید.»
سخنگوی کانون مدافعان حقوق بشر در ادامه مروری بر زندگی خود داشت و یادآور شد که تبعید و دوری، او را از حق دیدار و داشتن فرزندانش که در خارج از کشور هستند و با پدرشان در پاریس زندگی میکنند، محروم کرده است.
محمدی یادآور شد همواره بهعنوان یک زن با فرهنگ مردسالارانه، قدرت دینی و استبدادی حکومت، قوانین تبعیضآمیز و ظالمانه و انواع محدودیتها در تمام زمینههای زندگی خود مواجه بوده است.
با وجود این تبعیضها اما به گفته او، زنان ایرانی زنجیرها را «یک به یک پاره کردند» تا اینکه «جنبش انقلابی زن، زندگی، آزادی» در شهریور ۱۴۰۱ و بعد از کشته شدن مهسا ژینا امینی در بازداشت گشت ارشاد به دلیل اعمال حجاب اجباری آغاز شد.
به گفته محمدی، جنبش زن، زندگی، آزادی به گذاری میرسد که در روند آن ایران روز به روز از جمهوری اسلامی فاصله گرفته و به سمت دموکراسی، برابری و آزادی حرکت خواهد کرد.
شعارهای معترضانی که پس از کشته شدن مهسا ژینا امینی در سراسر ایران به خیابان آمدند، در حمایت از حقوق زنان و مخالفت با تمامیت حکومت جمهوری اسلامی بود.
این فعال حقوق بشر زندانی در پایان خطاب به خوانندگان نامهاش، گفت: «پیام امیدمان را منتقل کنید، به دنیا بگویید که ما بیهوده پشت این دیوارها نیستیم و اکنون قویتر از جلادان خود هستیم که از همه ابزارهای ممکن برای ساکت کردن جامعه ما استفاده میکنند.»
سپیده قلیان؛ کابوس اصلی رژیم ظالم ایران، مردم این کشور است
سپیده قلیان، دیگر زندانی زن سیاسی است که نامه او از اوین در لوموند منتشر شده است.
او نوشت: «صدای من را از پشت دیوارهای زندان اوین میشنوید. بنای ۶۰ سالهای که نامش با شکنجه، سرکوب، آزادیخواهی و عدالتطلبی در ایران گره خورده است.»
او در ادامه جنبش زن، زندگی، آزادی را همچون تجربهای بزرگ از تمایل وسیع ایرانیان به براندازی، تغییر وضعیت موجود خواند و گفت این جنبش نه رخدادی خلقالساعه که به جنبشهای اجتماعی پیش از خود استوار بود.
این فعال کارگری زندانی، تاکید کرد که خیزش انقلابی ایرانیان یک «تجربه بزرگ در زمینه بسیج کردن مردم» بود و بر همین اساس نباید آن را تجربهای گذرا ارزیابی کرد.
قلیان یادآور شد با توجه به گستردگی جنبش اعتراضی در کشور، حکومت و مردم ایران میدانند که در نهایت دموکراسی پیروز خواهد شد.
او در پایان با خوشبینی نسبت به آینده اعتراضات، نوشت: «میتوانم بگویم که امید عزیزترین دارایی من است.»
گلرخ ایرایی؛ خیابان، تنها مسیر منتهی به انقلاب است
گلرخ ایرایی نیز که اکنون در زندان اوین محبوس است در نامه خود با اشاره به جریان خیزش انقلابی ایرانیان، اعتراضهای خیابانی، اعدام شهروندان معترض و در نهایت «تنها ماندن خیابان» نوشت: «خیابان، تنها مسیر منتهی به انقلاب و پایان دادن به استبداد و اقتدارگرایی است.»
جمهوری اسلامی در تلاش برای سرکوب خیزش انقلابی ایرانیان در سال ۱۴۰۱، دستکم ۷ معترض از جمله محمد حسینی و محمدمهدی کرمی را اعدام کرد و به چند معترض دیگر حکم اعدام داد. حکومت در آستانه سالگرد کشته شدن مهسا امینی نیز تعدادی از خانواده بازداشتشدگان و فعالان زنان را بازداشت و زندانیان پیشین را احضار و بازداشت کرده و از آنها تعهد گرفته در اعتراضات احتمالی در پی سالگرد مهسا شرکت نکنند. بسیاری از تحلیلگران این اقدامات را فرار به جلوی حکومت در سرکوب موج دوم اعتراضات میدانند.
ایرایی در ادامه «مشروعیتزدایی از چهره رژیم» را برجستهترین دستاورد اعتراضات دانست.
این کنشگر که از مهر سال گذشته زندانی است، همچنین به تجربه دیدار و گفتوگوی خود با معترضان بازداشتشده اشاره کرد که به گفته او از «طبقات مختلف اجتماعی، با دیدگاهها و تحلیلهایی متفاوت و گاه در تضاد با یکدیگر» بودند اما همگی «متفقالرای بر نخواستن جمهوریاسلامی» تاکید داشتند.
به گفته ایرایی، خیزش انقلابی ایرانیان موجب «ریزش نیروهای مردمیِ مذهبی حامی حکومت»، «شکسته شدن تابوها» و مواجهه حکومت با «نسلی متفاوت از معترضان» شد.
حضور چشمگیر خیابانی جوانان و نوجوانانی که از آنها به عنوان نسل «زد» یاد میشود -نسلی که از کودکی با دسترسی به اینترنت و فناوریهای دیجیتال قابل حمل بزرگ شدهاند-، همراهی مردان با جنبش زنان و حمایت عمومی از حقوق زیرپا گذاشته شده آنها، آتش زدن روسری در خیابان و برداشتن حجاب اجباری از سمت گروهی از زنان قشر سنتیتر جامعه، از جمله تفاوتهای چشمگیر این اعتراضات بود.
گزارشی که لوموند از نامه این زنان زندانی با تیتر «جرم ما تمنای زندگی است» کار کرده در صفحه نخست روز جمعه ۱۷ شهریور این روزنامه چاپ پاریس منتشر شده است.
این نامهها پیشتر در همایش «زن، زندگی، آزادی» دانشگاه سوربن پاریس خوانده شده بودند.