از سرگیری روابط تهران و ریاض؛ فرصت صلح در خاورمیانه یا ماهی گرفتن پکن از آب گل‌آلود؟

امضای توافق از سرگیری روابط بین تهران و ریاض همچنان واکنش‌های بین‌المللی به دنبال دارد و موجب انتشار تحلیل‌ها و پیش‌بینی‌های زیادی درباره آینده خاورمیانه شده است. وب‌سایت کانورسیشن در مقاله‌ای به پیامدهای مثبت و منفی این توافق در «منطقه» و تاثیر آن بر نظم جهانی پرداخته است.

پس از گذشت چهار دهه از آن‌چه دشمنی و شکاف عمیق عقیدتی-سیاسی به نظر می‌رسید، تهران و ریاض توافقی مبنی بر از سرگیری روابط امضا کردند و پس از هفت سال روابط تیره‌ و تار، سفارت‌خانه‌هایشان را در دو کشور بازگشایی خواهند کرد.

روابط دو کشور در پی اعدام روحانی شیعه، نمر النمر در عربستان سعودی که در سال ۲۰۱۶ رخ داد به تیرگی گرایید؛ اعدامی که واقعه‌ای سرنوشت‌ساز برای خاورمیانه توصیف شده بود.

توافق‌نامه مذکور اما در پکن، پایتخت چین، به امضا رسید.

این توافق گرچه مثبت به نظر می‌رسد منتها به درگیری‌ها در منطقه پایان نخواهد داد و مشکلات درگیری و خشونت در یمن، عراق، لبنان و سوریه را از میان نخواهد برد.

درست است که چالش‌های اقتصادی جدی، دولت عربستان سعودی و مقام‌های جمهوری اسلامی را در تعاملی دیپلماتیک قرار داده تا نظم منطقه‌ای باثبات‌تری ایجاد کنند و به دو کشور اجازه دهند تا در برنامه‌های اصلاحات داخلی در کشورهای خودشان متمرکز شوند، اما این پیامد توافق صلحی که از آن حرف زده می‌شود نخواهد بود.

رقابت بین تهران و ریاض دلایل عمده‌ای داشته و دارد که سرمنشا آن نگرانی‌ها درباره امنیت منطقه است.

دیگر این که هر دو دولت مدعی رهبری جهان اسلام‌اند و درگیری‌های قومی و فرقه‌ای و همچنین نوع رابطه متفاوت دو کشور با واشینگتن هم در این میان مطرح است.

در تحلیل‌های سرسری، دلیل اختلافات دو کشور اغلب به درگیری فرقه‌ای و کینه‌ دیرینه میان دو کشور از قدیم‌الایام تقلیل داده می‌شود اما چنین تحلیلی صحیح نیست چرا که در چنین تفسیری، بستر رخدادها و وقوع حوادث غیرمترقبه‌ای که جنس روابط دو کشور را شکل داده، نادیده گرفته می‌شود.

به جز آن کینه دیرینه که همواره به آن اشاره می‌شود، روابط بین دو کشور با سر کار آمدن جمهوری اسلامی این‌ چنین تیره‌ و تار شد.

مسایل در خاورمیانه پیچیده است و منافع مقام‌های سعودی و سران جمهوری اسلامی هم در همین بافت دچار تعارض شده و طیفی از چالش‌های سیاسی و اقتصادی-‌اجتماعی پیچیده را در منطقه به وجود آورده است.

همچنین دو کشور نمی‌توانند به عقب برگردند و هر چه کرده‌اند را تغییر دهند و اگر بخواهند هم ضمانتی نیست که گروه‌ها و گماشتگان آن‌ها (همان‌هایی که در جنگ‌های نیابتی درگیر می‌شوند) همچنان برنامه‌ها و نقشه‌های خودشان را پیش نبرند.

فارغ از این توافق، وضعیت در یمن، سوریه، لبنان، عراق و بحرین غیرقابل‌ پیش‌بینی خواهد بود و قطعیتی بر سر این که تهران و ریاض قادرند تاثیرشان را بر کشورهای منطقه بگسترانند وجود ندارد.

بنا بر نظر تحلیل‌گران، توافق برای از سر گرفتن روابط تهران و ریاض بی‌شک منافعی نیز برای امنیت در منطقه خواهد داشت اما از خود توافق و امیدها و نگرانی‌ها درباره پیامدهای آن جالب‌تر، نقش چین در سر گرفتن آن است.

چه منفعتی عاید چین می‌شود؟

سال‌هاست از بهبود روابط دولت عربستان سعودی و جمهوری اسلامی حرف زده می‌شود اما این که چین توانسته در نهایت این توافق را جوش دهد، نشان‌دهنده تاثیر رو به‌افزایش پکن بر خاورمیانه است.

چین مدت‌هاست با جمهوری اسلامی همکاری اقتصادی دارد و در سال‌های اخیر کوشیده با دولت‌های عرب، به‌ ویژه عربستان سعودی و عراق نیز وارد روابط تجاری شود. روابط تیره‌ و تار تهران و ریاض باعث تاثیر منفی بر سرمایه‌گذاری‌های پکن در «منطقه»، از پروژه‌های زیربنایی تا ابتکار «کمربند و جاده» است.

از سوی دیگر سر گرفتن این توافق در زمانی رخ داده که روابط ریاض و واشینگتن به تیرگی گراییده و گرچه آمریکا علنا از انعقاد این توافق استقبال کرده است اما در خفا نگرانی‌هایی جدی از چنین توافقی و تاثیر گسترده‌تر آن بر خاورمیانه و سیاست جهانی دارد.

با توجه به چنین شرایطی، تاثیر چین بر عربستان سعودی و البته سراسر خاورمیانه جای تعجب ندارد.

حرکت پکن در مسیر میانجی‌گری بین تهران و ریاض اگرچه شبه‌امیدی برای صلح به جهان تزریق می‌کند اما این صلح به چه بهایی خواهد بود؟

از سویی سبک سرمایه‌گذاری چینی که تردیدهای جدی درباره احترام به دموکراسی و حقوق بشر درباره آن مطرح است، مدل مطلوبی نیست و از سوی دیگر، توافق بین ریاض و تهران هم از سوی برخی، پیروزی خودکامگی نامیده شده که اصلاحات در داخل ایران و عربستان سعودی را بیش از پیش محدود خواهد کرد.

به جز ایالات متحده، اسرائیل هم نگرانی‌هایی درباره این توافق دارد.

جمهوری اسلامی کابوس منطقه است و با این توافق از سر گیری روابط با دولت عربستان سعودی، در حقیقت مسیری مشابه «پیمان ابراهیم» را که در تابستان ۲۰۲۰ منعقد شد پی گرفته است.

امضای پیمان ابراهیم، عادی‌سازی روابط اسرائیل با امارات متحده عربی، بحرین و مراکش را به عنوان اتحادی استراتژیک علیه جمهوری اسلامی در پی داشت.

دولت بنیامین نتانیاهو همواره به دنبال عادی‌سازی روابط با عربستان سعودی بوده و امیدوار بوده تا تهدید جمهوری اسلامی علیه دو کشور را به عنوان ابزاری برای دست‌یابی به آن توافق دلخواه به کار گیرد.

توافق از سرگیری روابط میان تهران و ریاض همچنین سوالاتی درباره آینده امنیت منطقه برمی‌انگیزد.

در چشم اسرائیل، عربستان سعودی و کشورهای حاشیه خلیج فارس، ایالات متحده مدت‌هاست در خاورمیانه نقش واسطه‌ای برای برقراری امنیت ایفا می‌کند و اقدامات اخیر چین همه حاکی از آن است که این کشور تلاش دارد جای پایش را در سیاست خاورمیانه محکم کند.

به نظر می‌رسد بهبود روابط بین مقام‌های عربستان سعودی و جمهوری اسلامی به نفع نظم در منطقه باشد اما واقعا دردی از علل درگیری در یمن و هیچ نقطه دیگری در خاورمیانه دوا نخواهد کرد و جدا از آن، مسایلی جدی در مورد امنیت منطقه و نظم جهانی، لزوم برقراری دموکراسی و احترام به حقوق بشر بر خواهد انگیخت.

مساله تعامل ایالات متحده با خاورمیانه هم همیشه مطرح است.

کوتاه آن که گرچه ابتکار برای از سرگیری روابط بین تهران و ریاض گام مثبتی انگاشته می‌شود، راهی برای حل درگیری‌ها در منطقه نخواهد بود و میانجی‌گری چین، اتفاقا ممکن است به چالش‌های بیشتری برای مردم خاورمیانه منجر شود.