پنج پرتره، پنج زن؛ زنان ایرانی در مصاحبه با ووگ: «این یک انقلاب است»

وب‌سایت ووگ به سراغ پنج زن ایرانی رفته تا با آنها درباره آنچه در ایران می‌گذرد گفت‌وگو کند. پنج زنی که مصمم‌اند صدای انقلاب مردم ایران را به گوش جهان برسانند.

روح سرکش شیوا

شیوا محبوبی می‌ایستد و دست‌هایش را مثل دو بال به دو سو می‌گشاید. می‌گوید: «حدودا انقدر بود.»

منظورش سلول دو متری زندانی است که هفت ماه را در آن در انفرادی گذرانده. یک پنجره کوچک که جایی کمی بالاتر از قد او تعبیه شده و دریچه‌ آن رو به آسمان بوده. دیوارهای دور تا دورش هم زردرنگ، پوسته‌پوسته و رنگ آن ور‌آمده و مثل وضعیت ذهنش بوده.

شیوا در آن سلول جنگیده تا سلامت روانش را حفظ کند و خودش را از تنهایی، کسالت، چرک، بیماری و درد حفظ کند.

می‌گوید: «پیشترها کابوسش را می‌دیدم.»

این جمله را با صدای آهسته به زبان می‌آورد. متوجه است که میان همهمه و گپ در کافی‌شاپ روشنی که در آن نشسته‌ایم و بحثی که به جای تلخ و تاریک کشیده، تضادی جریان دارد.

او ادامه می‌دهد: «اما حالا به این جوانانی که به‌ دست نیروهای سرکوب کتک می‌خورند و وحشتی که با آن روبه‌رویند نگاه می‌کنم ... و این که چقدر نترسند و هراسی از مرگ ندارند.»

محبوبی جمله آخر را کلمه‌ به‌ کلمه تکرار می‌کند: «هراسی از مرگ ندارند ... و می‌گویند به عقب برنمی‌گردند.»

به جلو خم می‌شود و در حالی که ابروهایش را به‌‌ آرامی بالا می‌اندازد، می‌گوید: «در ایران اعتراضات خیلی زیادی دیده‌ام اما این بار خیلی تک است.»

این روزها برای انقلابیون ایران خیلی خطرناک است که علنی از تجربیاتشان سخن بگویند اما در بریتانیا، عده‌ای از فعالان ایرانی و ایرانی-بریتانیایی در تلاش‌اند تا پیام انقلابیون ایران را به گوش جهان برسانند.

شیوا محبوبی هم یکی از همین افراد است. او یکی از پنج زنی است که تصمیم گرفته این ماه داستانش را برای ووگ روایت کند. ووگ در تلاش است تا از شعله روشن نبرد برای حقوق بشر در ایران و از آنچه از چهار دهه سرکوب بر این کشور رفته است، چهره‌ای ترسیم کند.

شیوا محبوبی، سخنگوی کمیته مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی در ایران و ۵۴ ساله، تنها ۱۲ سال داشت که برای شرکت در اعتراضات دستگیر شد و ۱۶ ساله بود که به‌ دلیل اعتراضات سیاسی زندانی شد.

بی‌عدالتی‌ای که در حق زنان ایرانی روا داشته شده، انگیزه او برای مبارزه بوده است.

او در حالی که دستانش را در هوا تکان می‌دهد، می‌گوید: «من در خانواده‌ای بزرگ نشده بودم که احساس کنم از برادرم کمترم. طاقتش را نداشتم.»

با شلاق به کف پای محبوبی کوبیدند، او را شکنجه کردند و از زندانی به زندان دیگر بردند تا بعد از سه سال آزاد شد. فکر می‌کردند این‌طوری او را ساکت و پیرو رژیم می‌کنند اما چنین اتفاقی هرگز نیفتاد. زندان روح طغیانگر او را در هم نشکست و تنها او را خشمگین‌تر و مصمم‌تر کرد تا برای احقاق حقوق زنان بجنگند.

به‌ محض در آمدن از زندان، او به فعالیت‌هایش برگشت و مجبور شد از ایران بگریزد.

محبوبی حالا به وزیران حکومت‌ها و خیریه‌های مردم‌نهاد و سازمان ملل نامه می‌نویسد و از آنها می‌خواهد به رژیم ایران فشار بیاورند، افراد جمهوری اسلامی را تحریم کنند و اموالشان را مصادره کنند.

او می‌گوید که از دست بریتانیا کارهای بسیار بیشتری در این زمینه برمی‌آید.

دست یاری رکسانا

رکسانا وطن‌دوست، ۲۲ ساله و ساکن لندن، اعتقاد دارد که باید صدای معترضان را به گوش جهان رساند.

رکسانا پست و استوری اینستاگرامش را به اخبار و تصاویر معترضان اختصاص داده و جوانانی که در خط مقدم، قیامی قهرمانانه را پیش می‌برند، تحسین می‌کند.

او می‌خواهد هر طور می‌تواند از آنها حمایت کند. از او می‌پرسند آیا قدرت مردم بر دهه‌ها خشونت و سرکوب رژیم پیروز خواهد شد؟

رکسانا می‌گوید: «من نمی‌توانم از خارج ایران بگویم که مردم ایران چه می‌خواهند.»

او در ادامه می‌گوید: «من‌ به وضعیت بهتری که دارم آگاهم و حس می‌کنم مسوولیت دارم تا آن‌چه برای من فرستاده می‌شود به اشتراک بگذارم و پژواک آن چیزی باشم که معترضان در میدان مبارزه می‌گویند.»

حالا پژواک همین ندا و شعار «زن، زندگی، آزادی» است که از سیدنی تا سئول، از پاریس تا پورتلند، رفته است و ایرانیان را در برابر رژیمی که خود زاده یک انقلاب است، یک‌صدا کرده است.

و احتمالا برای نخستین بار در جهان است که زنان جرقه و موتور محرکه «ضدانقلاب» شده‌اند.

دغدغه‌های مهسا

مهسا علیمردانی، باور دارد که نسل جوان تحت سرکوب حکومت، نسلی بسیار «آنلاین» است.

علیمردانی ۳۳ ساله، ایرانی-کانادایی، متخصص حوزه حقوق دیجیتال، دانشجوی دکترای دانشگاه آکسفورد و ساکن لندن است که بر روی محدودیت و قطع اینترنت در ایران کار می‌کند.

او می‌گوید که یک بچه نسل زد در ایران، زندگی یک بچه نسل‌ زد دیگر در مینه‌سوتای آمریکا را روی تیک‌تاک می‌بیند و می‌گوید: «پس چرا زندگی من این‌طور نیست؟ چرا من آزادی ندارم؟ این سوالی است که آرزو می‌کند کاش پاسخی برای آن می‌داشت.»

کار مهسا علیمردانی در حوزه حقوق دیجیتال با تمرکز بر بحران در ایران و فیلترینگ حکومتی است.

علیمردانی برای حمایت از حقوق بشر در ایران با شرکت‌های فن‌آوری همکاری می‌کند.

او می‌گوید که در ایران فضای عمومی جز اینترنت وجود ندارد و اضافه می‌کند: «هیچ جای دیگری نیست. وقتی به خیابان می‌روی تا چیزی ابراز کنی، تو را می‌گیرند و می‌کشند. در نتیجه اینترنت تنها جایی است که می‌توانی به آن پناه ببری.»

علیمردانی می‌گوید: «داستان این بچه‌های این‌چنین شجاعی که تمام انتظارات (رژیم) را به چالش کشیده‌اند و دارند کشته می‌شوند ... آن‌چه در ایران در حال روی دادن است احساساتی‌ام می‌کند و الهام‌بخش است اما واقعا هراس‌آور است. این اعتراض نیست. انقلاب است.»

کارزار الیکا

کارزار حقوق‌بشری الیکا آشوری ۳۶ ساله هم پنج سال پیش و پس از بازداشت انوشه آشوری، پدر الیکا در ایران آغاز شد.

انوشه آشوری، تاجر ایرانی‌-بریتانیایی، پس از بازداشت با اتهام «جاسوسی برای موساد» و «تحصیل مال نامشروع» به ۱۲ سال حبس در زندان اوین محکوم شد.

او چندین ماه پیش آزاد و همراه نازنین زاغری-رتکلیف به بریتانیا بازگشت.

الیکا می‌گوید: «یکی از سختی‌های کارزار، تلاش برای معطوف کردن توجه مردم و ترسیم پدرم به‌ عنوان یک انسان برای مردم بریتانیا بود. او مردی میانسال و اهل خاورمیانه بود و ما فرزندان او، بزرگسال بودیم. به ما گفتند که کسی (وضعیت) ما را درک نمی‌کند.»

الیکا می‌گوید که آن‌چه در مقیاسی کوچک برای خانواده آشوری رخ داده، حالا در وسعتی بزرگ در ایران در حال وقوع است.

الیکا، بازیگر و سرآشپز است و بخشی از عمرش که شخصیت او را شکل داده در ایران گذشته است. او نوجوان بوده که با خانواده‌اش به بریتانیا مهاجرت کرده است.

الیکا خوب می‌داند زندگی برای جوانان ایرانی چقدر سخت است. جوانانی خواهان آزادی که تحت سلطه رژیمی با دیدگاه مردسالارانه زندگی می‌کنند که افراط‌‌گرایانه قوانین دینی را به مردمش تحمیل کرده است.‌

الیکا می‌گوید: «محدودیت‌های زیادی در زندگی روزمره زنان وجود دارد. این که چطور لباس بپوشی، لاک ناخن داشته باشی یا نداشته باشی، کجا بروی، با کی بروی و .... من و برادرم باید به رستوران و کافی‌شاپ گذرنامه نشان می‌دادیم که به پلیس امنیت اخلاقی اثبات کنیم دوست‌دختر دوست‌پسر نیستیم.»

ثبت و ضبط جنایات به‌ قلم شادی

تحقیق در مورد جنایت علیه بشریت هم اولویت شادی صدر، از بنیانگذاران و مدیر اجرایی سازمان عدالت برای ایران است. صدر ۴۸ ساله که بارها در ایران بازداشت و زندانی شده است، در میان جمعیت ایرانیان خارج کشور به تعهد به آرمانش شهره است.

صدر بیش از یک دهه است در لندن زندگی می‌کند اما همچنان تمام تمرکزش روی ایران است.

او می‌گوید: «سازمان من پروژه بزرگی را برای شناسایی تبهکاران مسوول سرکوب کنونی در ایران پیش می‌برد.»

صدر در ادامه می‌گوید: «نمی‌توانم بر چیز دیگری تمرکز کنم.»

این حقوقدان از زمان کشته شدن ژینا (مهسا) امینی، اطلاعات مربوط به جنایات رژیم علیه شهروندان ایران را موشکافانه ثبت کرده است. او باور دارد رسانه‌های اجتماعی لزوما ابزار تغییر در ایران نیستند اما برای ثبت و ضبط آن‌چه در کشور روی داده و فراهم کردن مدارک حیاتی برای وکلایی چون او، به کار می‌آیند.

صدر باور دارد برگزاری یک رفراندوم با نظارت سازمان ملل لازم است تا مردم آزادانه و عادلانه بتوانند حکومتی را که قرار است بر آنها حکمرانی کند، انتخاب کنند.

صدر می‌گوید که رفراندوم بیش از آن که غیرممکن باشد، اجتناب‌ناپذیر است.

به‌ عقیده او، چنین فرآیندی برای بنا کردن یک زیرساخت برای آینده و فرآیند انتقالی عدالت لازم است.

صدر باور دارد با مدارکی که ثبت و ضبط می‌کند، پیگرد قانونی خاطیان به‌ اتهام نقض حقوق بشر با استفاده از ساز و کار سازمان ملل متحد در خارج از ایران، ممکن است.

او می‌گوید که می‌خواهد انقلاب ایران سر بگیرد و امیدوار است بتواند در وقوع آن سهمی داشته باشد.

این حقوقدان باور دارد اگر جامعه بین‌الملل خارج از چهارچوب معمول فکر و خلاقانه‌تر عمل کند، می‌تواند ریخته شدن خون به‌ دست جمهوری اسلامی را کاهش دهد.

در میان بیم و امید، جهان به ایران چشم دوخته است و در حالی که رژیم ایران دست بر گلوی شهروندان امیدوار گذاشته، دنیا منتظر است.

پیر و جوان، همگام برای یک هدف ... اکنون مردم عادی‌اند که شجاعتی غیرعادی دارند و ثابت کرده‌اند زندگی‌ و آزادی‌های کوچکشان را به خطر می‌اندازند تا آینده ایران را عوض کنند.

رکسانا وطن‌دوست می‌گوید: «(معترضان) بیش از هر زمان دیگری به کمک ما نیاز دارند ... که نشان دهیم کنار آنهاییم و آنها در این نبرد تنها نیستند.»