آرزوهای بزرگ خفته در خاک؛ دستکم ۶۰ بچه بهدست عوامل جمهوری اسلامی کشته شدهاند
گاردین درباره کودکان کشتهشده در ایران در جریان خیزش انقلابی ایرانیان علیه جمهوری اسلامی بهدست نیروهای سرکوب، مقالهای منتشر کرده است که در ادامه میتوانید ترجمهای از آن را بخوانید.
تا زمان انتشار این گزارش، شمار کودکان کشتهشده دستکم ۵۸ نفر اعلام شده بود که از تاریخ انتشار این گزارش، روایتهایی مبنی بر مرگ چندین کودک دیگر در ایران نیز منتشر شده و جان باختن هستی نارویی، کودک هفت ساله بلوچ نیز به تایید رسیده است.
به گزارش گاردین، بر اساس آمار «مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران»، از زمان آغاز اعتراضات اخیر، ۴۶ پسر و ۱۲ دختر زیر ۱۸ سال کشته شدهاند.
در فهرست کودکانی که اخیرا کشتهشدهاند، نام کیان پیرفلک، کودک ۹ ساله هم به چشم میخورد. کیان در ایذه کشته شد.
مادر کیان در مراسم خاکسپاری کودکش گفت که نیروهای سرکوب، ماشین آنها را به رگبار بستهاند.
جمهوری اسلامی اما ادعا میکند تروریستها جان کیان را گرفتهاند.
نشانهای از فروکش کردن اعتراضات به چشم نمیخورد و آمار مرگ کودکان کشتهشده بهدست نیروهای سرکوب در ایران نیز همچنان بالا میرود.
خانوادههای برخی کودکان کشتهشده در مصاحبه با آبزرور گاردین، از جزییات کشته شدن کودکانشان بهدست نیروهای سرکوب گفتهاند.
کومار درافتاده، بزرگمرد کوچک
حسن درافتاده، پدر کومار ۱۶ ساله، میگوید که کومار همیشه به خانوادهاش میگفته میخواهد «مرد بزرگی» شود اما او را روز هشتم آبان ماه، در خیابانهای پیرانشهر کشتند.
پدر کومار میگوید که از نزدیک به او تیراندازی کردهاند: «کومار فقط در خیابان ایستاده بود. حتی یک کلمه حرفی نزده بود.»
او میگوید که نمیداند وجدان قاتلان چطور اجازه داده خون پسرش را بریزند.
حسن درافتاده میگوید: «پیرانشهر شهر کوچکی است و شب مرگ کومار، از اعتراضات خبری نبود اما باز هم پسر من را شهید کردند. او فقط یک پسربچه بود.»
ویدیویی از سوگواری پدر کومار درافتاده بر سر مزار پسرش، بر روی رسانههای اجتماعی منتشر شده است.
او میگوید: «من پریشانم. نفس مادر کومار هم به نفس او بسته بود. رژیم ایران انکار میکند که او را کشته و میگوید خارجیها او را کشتهاند. اما ماموری که پسر مرا کشت چطور فرزند خودش را در آغوش میکشد؟ شبها چطور سر به بالین میگذارد؟»
محمد اقبال، گل سرخی تاراج دست خزان
یک ماه پیش از مرگ کومار، در روز جمعهای که گروههای حقوقبشری آن را به دلیل جان باختن ۹۳ نفر، «جمعه خونین» نامیدند، محمد اقبال، نوجوان ۱۷ ساله نیز کشته شد.
محمد در راه رفتن به نماز جمعه زاهدان بود که تکتیرانداز به پشت او شلیک کرد.
بنا بر آمار سازمان عفو بینالملل، ۱۰ کودک در جمعه خونین زاهدان به خاک و خون کشیده شدند.
محمد اقبال از ۹ سالگی سر کار رفته بود و سر ساختمان، کارگری میکرد تا کمکخرجی برای خانواده پرجمعیتش باشد.
آرزوی محمد این بود که آنقدری پول جمع کند تا با آن یک گوشی هوشمند بخرد و بتواند یک حساب اینستاگرام برای خودش داشته باشد.
یکی از اقوام او به گاردین میگوید که این آخرین درخواست محمد پیش از جان سپردن، از یک غریبه بود: «لطفا گوشیام را از جیبم در بیاور و به پدرم زنگ بزن. به او بگو به من شلیک شده.»
وقتی خانواده محمد به بیمارستان میرسند تا او را پیدا کنند، با وضعیت یک «منطقه جنگی» مواجه میشوند: «جسد جانباختگان روی زمین بود و شیون و فریاد مادران فضا را پر کرده بود.»
خانواده او میگوید پس از مرگ محمد، در رسانههای دولتی، او را تروریست معرفی کردند: «گفتند محمد تجزیهطلب بوده. او فقط یک بچه بود و اصلا نمیدانست تجزیهطلب یعنی چه. حال پدرش حتی خرابتر از حال مادرش است. محمد شبها کنار پدرش میخوابید.»
بهگزارش سازمان حقوقبشری ههنگاو، تاکنون دستکم ۱۲ کودک در استان کردستان کشته شدهاند که سه نفر از آنها در بازداشت نیروهای سرکوب جانشان را از دست دادند.
دستکم ۲۰۰ نوجوان کرد دستگیر شدهاند و به ۳۰۰ نفر هم شلیک شده است.
ابوالفضل آدینهزاده، مبارزه در خیابان برای حقوق زنان
یک هفته پس از مرگ محمد اقبال، ابوالفضل آدینهزاده ۱۷ ساله در زادگاهش مشهد به خیابان رفت. رفتنی که بیبازگشت بود.
یکی از خویشاوندان او به گاردین میگوید: «به ابوالفضل ۵۰ تیر ساچمهای شلیک کرده بودند. کادر پزشکی فقط توانست ۲۷ ساچمه را دربیاورد. برای بیتابی مادر و خواهرانش نگرانیم. هرگز نخواهند توانست مرگ او را بپذیرند.»
خانواده ابوالفضل میگویند که دلیل شرکت او در اعتراضات، عشق او به سه خواهرش بود.
یکی از اقوام او به آبزرور گاردین میگوید: «ابوالفضل بچه مبادیآدابی بود و از آنجا که با سه خواهرش بزرگ شده بود، از چالشهای پیش روی زنان در ایران به خوبی آگاه بود. او یک فمینیست واقعی بود که حقوق برابر برای مردان و زنان میخواست.»
او در ادامه میگوید: «وقتی خواهرانش خبر را شنیدند (که به او شلیک شده) دواندوان و در حالی که اسمش را فریاد میزدند روانه خیابان شدند. نمیشود خانوادهاش را تسکین داد. او محبوب همه ما بود.»
از زمان کشته شدن مهسا امینی ۲۲ ساله و آغاز اعتراضات، نیروهای سرکوب جان چندین دختر نوجوان از جمله اسرا پناهی، نیکا شاکرمی، سارینا اسماعیلزاده و ... را هم گرفتهاند.
کودکان و نوجوانان در خط مقدم اعتراضات در ایران بودهاند و حمله نیروهای سرکوب به آنان همچنان ادامه دارد.