بن‌بست «گفت‌وگوی ملی» در خیزش سراسری مردم ایران؛ این نسل حرفی با «نظام» ندارد

دوشنبه ۱۴۰۱/۰۸/۰۹

نسل جدید به گفت‌وگو با جمهوری اسلامی پشت کرده و گوش شنوایی برای تکرار مکررات عبث این رژیم ندارد. گوشه‌ای از تحلیل «پروژه پژوهش و اطلاعات خاورمیانه» درباره خیزش سراسری ایرانیان علیه جمهوری اسلامی را در زیر بخوانید.

سه روز پس از کشته شدن مهسا امینی ۲۲ ساله به‌ دست پلیس گشت ارشاد بود که رادیو و تلویزیون حکومتی جمهوری اسلامی، شروع به پخش برنامه‌های بحث و گفت‌وگو کردند؛ در این مناظره‌ها، مردان- درست خواندید!- در واقع ده‌ها مرد، درباره زنان و بدن زنان و رنج‌هایشان داد سخن می‌دادند.

در همان حال و در نقطه‌ای دیگر، نیروهای سرکوب در ایران، معترضان را بی‌رحمانه تا سر حد مرگ و خود مرگ، می‌زدند.

چند روز بعدتر، تیتر یک خبرگزاری فارس، وابسته به سپاه پاسداران، این بود: «هموطن! بیا با هم حرف بزنیم!»

دعوت به «گفت‌وگوی ملی»! آن هم در بحبوحه زدن و کشتن زنانی که روسری‌هایشان را در خیابان‌ می‌سوزانند. دعوت به مباحثه! در حالی که هزاران نفر، از جمله فعالان، هنرمندان و دست‌کم ۴۰ روزنامه‌نگار که پیشتر در دام این پیشنهاد گفت‌وگوی ملی افتاده بودند، در زندان تحت بازجویی‌اند.

فمینیست‌های اسلام‌گرا و سکولار، چهار دهه استدلال‌هایشان درباره حجاب اجباری را با رعایت راه‌های متقاعدسازی مورد پذیرش جمهوری اسلامی، ارائه دادند و از میان آن‌ها، حتی کسانی که به آن‌چه ارجاع می‌دادند باور نداشتند، از شیوه‌نامه نظام در بیان انتقاداتشان پیروی کردند.

البته استثنائاتی مانند مورد هما دارابی که سال ۱۳۷۲ در اعتراض به حجاب اجباری خودسوزی کرد هم وجود دارد.

اما برای زنان و دختران دانش‌آموز امروز، کاسه و کوزه حرف زدن با نظام جمع شده است. آن‌ها اختیار بر بدنشان را می‌خواهند و برای رسیدن به آن، دست به عمل زده‌اند.

خیزش سراسری مردم ایران، فراتر از این، یک دگرگونی در روش و بلاغت پیش‌گرفته برای ابراز مخالفت با جمهوری اسلامی است.

حرف راه درمان نبوده و نیست

اصلاح‌طلبان این بار باز هم می‌کوشند معترضان را به خانه بفرستند و قانعشان کنند که به «گفت‌وگو» فرصتی دوباره دهند.

اما نه اصلاح‌طلبان و نه «نظام» ظاهرا نمی‌فهمند که خیزش کنونی ایران، دقیقا حاصل تلنبار شدن گفت‌وگوهایی است که متقاعد شدنی در پی نداشته. این راه آزمون پس داده و نتیجه آن نسلی است که اینک مجالی یافته و منفجر شده است.

هوبرت شلایشرت، فیلسوف اتریشی، درباره محدودیت بسیار گفت‌وگوهای داخلی و خودی (آن‌چه در بین اصلاح‌طلبان و اصولگرایان وجود دارد) هشدار داده و این که ادامه دادن آن‌، چه‌طور سبب می‌شود مردم آن را به‌ کلی دور بیندازند.

به‌ عقیده شلایشرت، گاهی بهترین کاری که مردم می‌توانند بکنند این است که به اصول دگماتیسم و افراد دلبسته آن بخندند؛ راهی که اصطلاحا «خنده خرابکارانه» نامیده می‌شود.

از جنبش سبز بدین سو، برخی سیاستمداران «بلندپایه» و روشنفکران «برجسته» همچنان بر لزوم آغاز یک گفت‌وگوی ملی برای حل مشکلات و آوردن توازن و سلامت به جامعه تاکید می‌کنند اما آن‌ها بر گوری فاتحه می‌خوانند که در آن مرده نیست و این را هیچ‌کس بهتر از هزاران دختر دانش‌آموز امروز نفهمیده است. دخترانی که انگشت وسط‌شان را به سوی نظام نشانه می‌روند و فریاد «آخوند باید گم بشه» سر می‌دهند.

اگر فقط یک راه شرافتمندانه و مدنی برای سانسور وجود داشته باشد، راه همین بچه‌هاست که طریق گفت‌وگوی سست مردان ترس‌خورده با مردان لجوج را بسته‌ و سانسور کرده است.

برای معترضان جوان، شکست در متقاعد کردن رژیم است که شفابخش است و آن هم نه از طریق گفت‌وگو بلکه از راه ایستادگی و استقامت برای این که آن‌ها بروند.

از جیوجیتسو جنبش سبز تا کاراته خیزش کنونی

جنبش سبز برای گفت‌وگو با نظام، به استفاده از واژگانی که در دایره لغات رژیم بود و طریقه مناظره مورد قبول نظام، متوسل شد اما در خیزش کنونی خبری از این چیزها نیست و معترضان حتی زحمت متقاعد کردن نظام را هم به خود نمی‌دهند.در خیزش کنونی اهمیتی ندارد که نظام قانع شود یا نه.

در خیزش کنونی اهمیتی ندارد که نظام قانع شود یا نه.

سال ۸۸، پوشیدن روسری سبز، نماد مخالفت محسوب می‌شد اما مبارزه با نظام هم در محدوده خود آن و با پیروی از دستور آن برای پوشش همراه بود. از سر درآوردن روسری‌ها در سال ۱۴۰۱ و آتش زدنشان اما نهایت طغیانگری است.

اگر جنبش سبز، بازی جیوجیتسو با نظام بود، خیزش کنونی مسابقه کاراته با رژیم است.

اصلاح‌طلبان، معترضان را از رفتار «اخلالگرانه» بر حذر می‌دارند و حسن خمینی، نوه روح‌الله خمینی (که حجاب را با چنگ و دندان برای زنان ایران اجباری کرد) تنها راه را گفت‌وگو می‌خواند.

اما آن‌چه امروز در خیابان‌های ایران روی می‌دهد شکست همان طریقه «آشتی‌جویانه» اصلاح‌طلبان با نظام طی سه دهه گذشته است.

چاره‌جویی بیچارگان!

سران جمهوری اسلامی، از اصلاح‌طلب تا اصولگرا، اعتدالگرا و تندرو، تاریخچه دور و درازی از پیشنهاد به مذاکره دارند؛ مخصوصا در بزنگاه کنش جمعی مردم و البته سرکوبی که در پی آن می‌آید.

یک‌سلسله گفت‌وگو بین هواداران رژیم و مخالفان در بهار ۱۳۶۷، سرکوب خونین هر مخالف معترض را در تابستان آتی آن در پی داشت.

نظام در آن زمان برای توصیف جلسات سوال‌وجواب و بازجویی زندانیان سیاسی، به استفاده از واژه‌هایی همچون «مناظره» و «بحث آزاد» روی آورد.

برخی از آن «مثلا مناظره‌ها» بین زندانیان و بازجویانشان در رادیو و تلویزیون هم پخش شد.

طی جنبش دانشجویی سال ۱۳۷۸، اصلاح‌طلبان اصطلاح «تریبون آزاد» را از آستین بیرون کشیدند تا به دانشجویان سرخورده مجال بدهند گلایه ملایمی از رژیم داشته باشند.

اصولگراها هم پیرو همین رویکرد، به جایگاه‌های «آزاداندیشی» روی آوردند تا جای پای نظام را در شیوه مناظره محکم کنند.

طی جنبش سبز هم تلویزیون دولتی برخی چهره‌های «کم‌خطر» - که از قضا زندانی هم نشده بودند - برای شرکت در یک سلسله‌مناظره زنده دعوت کرد.

چندین روز پس از سرکوب اعتراضات آبان خونین ۹۸، حسن روحانی، رییس‌جمهوری پیشین، در پیامی بر لزوم نیاز به یک گفت‌وگوی ملی تاکید کرد.

ابراهیم رئیسی هم نزدیک به دو هفته پس از آغاز خیزش کنونی در ایران، از مردم درخواست کرد تا گفت‌وگو و چاره‌جویی کنند.

خودی یا ناخودی؟ مسأله این است

معترضان ایرانی مدت‌ها با این سوال دست و پنجه نرم کرده‌اند که گوش یک رژیم متعصب ستمگر، بدهکار حرف آنان است یا نیست.

اگر بله، چه‌طور؟ چه‌طور می‌شود بدون پیگرد و مجازات این نظام را متقاعد کرد؟

جواب اینجاست: برای متقاعد کردن نظام شما اول باید «خودی» باشید.

خودی کلمه‌ای است که در قاموس سیاسی ایران تمام رویکردهای لازم برای متقاعد کردن جمهوری اسلامی را در برمی‌گیرد. برای هر انتقاد، اول باید خودی باشید.

برای جا افتادن مفهوم خودی، گوش کردن به یک مباحثه رادیویی یا تلویزیونی بین یک اصلاح‌طلب و اصولگرا، کافی است. اتفاقا بسامد پخش این‌دست مناظره‌ها در زمان جنبش و خیزش بسیار بالا می‌رود.

یک نمونه، برنامه‌ مناظره‌ای در شبکه چهار است - که کمترین محبوبیت بین کانال‌های تلویزیون را دارد - و آن مناظره بین یک اصلاح‌طلب و اصولگراست؛ در این مناظرات باید فرد سربسته انتقاد کند، آن‌چه می‌خواهد بگوید مزه‌مزه و گلچین و از کتب اسلامی و احادیث نقل کند - چند جمله عربی هم در میان صحبت‌هایش بیندازد بد نیست - و در نهایت نشان دهد که به نظام وفادار است و سیاست‌های اصلاح‌طلبانه را مطرح کند چون به‌شدت نگران ثبات «نظام مقدس» است.

نظام می‌داند که با این شرایط مناظره، با ابزار و بازی‌ای که خودش سر هم کرده، شکست نمی‌خورد.

با چنین اوصافی، اصلاح‌طلبان بیش از دیگران اجازه نظر دادن درباره مشکلات اساسی نظام را داشته‌اند و اگرچه به دست به عصا راه رفتن با نظام رضایت دادند تا تهدیدی برای آن نباشند اما برخی از آن‌ها، به هر حال از حلقه خودی‌ها به بیرون رانده شدند و از مجازات در امان نماندند.

جالب است که با وجود استفاده از لحنی محتاطانه، در لفافه سخن گفتن و در پیش گرفتن بلاغت متعلق به نظام هم، نظام در نهایت آن‌چه را می‌گفتند، خرابکارانه تشخیص داد.

خبرهای بیشتر

پربیننده‌ترین ویدیوها

جهان‌نما
خبرها
حرف آخر با پوریا زراعتی
جهان‌نما

شنیداری

پادکست‌ها