پیوستن فنلاند و سوئد به ناتو؛ چینش نظم امنیتی غرب از نو
سائولی نینیسته، رییسجمهور فنلاند رسما تمایل کشورش برای عضویت در ناتو را تایید و اعلام کرد فنلاند در این زمینه درخواست میدهد. همچنین حزب سوسیال دموکرات سوئد که اکثریت کرسیهای پارلمان این کشور را در اختیار دارد، اعلام کرد از پیوستن این کشور به ناتو حمایت میکند.
قرار است نخستوزیر سوئد طی روزهای آینده روند درخواست عضویت این کشور در ناتو را آغاز کند.
روسیه که مرز زمینی طولانی ۱۳۰۰ کیلومتری با فنلاند دارد اعلام کرده پیوستن هلسینکی به ائتلاف نظامی ناتو «اشتباه» است و به روابط دو کشور آسیب میرساند.
بر اساس نظرسنجیها، بیش از سهچهارم شهروندان فنلاند میخواهند این کشور به ناتو بپیوندد.
در سوئد نیز نظرسنجیها حاکی از افزایش شمار سوئدیهایی است که میخواهند این کشور عضو ناتو شود.
با انتشار چنین اخباری، حالا از هر زمانی آشکارتر است که نقشه پوتین برای تغییر ساختار اساسی نظم امنیتی اروپا محقق شده است. البته نه آنطور که پوتین دلش میخواست این نظم بهشکلی جدید در روابط روسیه با ناتو و با آمریکا پدیدار شود.
به اعتقاد برخی کارشناسان، اتخاذ موضع بیطرفی در قوانین جهانی و سیاست خارجی، دیگر بهعنوان راهی برای کشورهای کوچک برای پیدا کردن راه خود در بزنگاه رقابتجویی کشورهای قدرتمند، موثر نیست. بیطرفی باعث نشده مولداوی از تهدیدات پوتین مصون بماند و این کشور ممکن است کشور بعدی در فهرست کشورهایی باشد که روسیه در سودای بازگرداندن حوزه نفوذ شوروی سابق به آنها چنگ خواهد انداخت.
حمله روسیه به اوکراین نشان میدهد که قواعد اساسی نظم امنیتی اروپا هیچ اهمیتی برای مسکو ندارد. البته که این تازگی ندارد و در حمله روسیه به گرجستان در سال ۲۰۰۸ و اشغال و الحاق شبهجزیره کریمه اوکراین به روسیه در سال ۲۰۱۴ نیز نمودار شده بود.
با خشونتی که در روسیه در جنگ اوکراین به خرج داده، نزدیکی این جنگ به مرزهای ناتو و اتحادیه اروپا و این خطر که ممکن است گسترش مرز و نفوذ سیاسی روسیه به اوکراین منحصر نشود، از نو چیدن ترتیب امنیتی برای بقای کشورهای نزدیک به روسیه اهمیت دارد. این همان چیزی است که سوئد و فنلاند را به تصمیم به پیوستن به ناتو واداشته است.
با این حال، در گذشته بیطرفی، بهویژه برای فنلاند، موثر بوده است. در طی دوران جنگ سرد و پساجنگ سرد، بیطرفی فنلاند به این معنا بود که بر طبق پیمان صلح متحد ۱۹۴۷ با فنلاند، این کشور در ازای حاکمیت و تمامیت سرزمینی خود، نباید به هیچ اتحادی علیه اتحادیه جماهیر شوروی بپیوندد.
بر همیت اساس، درخواست فعلی فنلاند برای پیوستن به ناتو، ممکن است بنا بر کنوانسیون ۱۹۶۹ وین درباره حقوق معاهدات، شکستن چنین تعهدی به چشم آید.
اما در این کنوانسیون همچنین آمده که در صورت «تغییر اساسی شرایط»، میتوان از چنین تعهداتی خارج شد. در مثال حاضر، حمله روسیه به اوکراین قطعا «تغییر اساسی شرایط» محسوب میشود.
شکاف عمیق
اما پیامدهای به چالش کشیدن نظم امنیتی اروپا از سوی روسیه، از پیوستن احتمالی سوئد و فنلاند به ناتو فراتر میرود، چرا که اوکراین، گرجستان و مولداوی هم برای درخواست پیوستن به ناتو تحت فشار قرار دارند.
ممکن است درخواست این کشورها برای پیوستن به ناتو تا زمانی که عضو این اتحادیه شوند سالها طول بکشد. با بالا گرفتن خصومت بین غرب و شرق، جا برای کشورهایی که بین کشورهای رقیب قرار میگیرند، تنگتر میشود.
چنین روندی، پیامدهایی برای دیگر کشورهای بیطرف به دنبال دارد؛ مثلا سوییس خود را هر چه بیشتر با اروپا در اعمال تحریم بر روسیه همسو کرده است. اتریش و ایرلند نیز همواره در سیاست امنیت و دفاع مشترک در اروپا شرکت کردهاند. پاسخ محکم و متحدانه غرب به حمله روسیه به اوکراین، چنین روندی را تنها قوت خواهد بخشید.
از سوی دیگر، فشار برای سوگیری بر کشورهای حوزه شوروی سابق، از جمله آذربایجان، ترکمنستان و ازبکستان که با روند جانبداری همراه نشدهاند، افزایش خواهد یافت. این کشورها یا مجبور خواهند شد به «سازمان پیمان امنیتی جمعی» بهرهبری روسیه بپیوندند، که ازبکستان و آذربایجان پیشتر عضو آن بودهاند، یا همکاریشان با «سازمان همکاری شانگهای»، بهرهبری چین، را افزایش دهند. روسیه و ازبکستان از اعضای کلیدی این سازماناند و آذربایجان هم «شریک گفتوگویی» آن محسوب میشود.
پیامدها برای اوکراین
عمیقتر شدن شکاف در اروپا و پایان دوران «بیطرفی» تنها پیامد حمله توجیهناپذیر روسیه به اوکراین نیست، بلکه از نحوه پایان این جنگ هم نشان دارد. ایده اتخاذ موضع «بیطرفی» از سوی اوکراین، بهعنوان یک راهحل برای فرونشاندن خشم پوتین بهاندازهای که دستیابی به توافقی ممکن شود، حالا بیش از پیش غیرقابلاتکاست.
چرا اوکراین باید بپذیرد که روسیه به «بیطرفی» این کشور احترام خواهد گذاشت هنگامی که دو کشور سوئد و فنلاند که موردحمله هم نیستند، دیگر چنین حس نمیکنند که موضع «بیطرفی» امنیت آنها را تضمین خواهد کرد.
با کنار رفتن گزینه «بیطرفی»، پیدا کردن موردی برای چانهزنی در مذاکرات روسیه و اوکراین هر چه کمتر و احتمال اینکه دو طرف در میدان نبرد به دنبال پیروزی باشند بیشتر خواهد شد. بهرغم اینکه بهای یک پیروزی نظامی، سنگین است و اینکه جنگ اوکراین به فرسایش و ایستایی دچار شود هم نتیجه محتملی است.
در نهایت، نظم جدید امنیتی در اروپا از ویرانههای جنگ اوکراین سر بر خواهد آورد و مشابه با آنچه در زمان جنگ سرد رخ داد خواهد بود؛ با این تفاوت که این بار «پرده آهنین» در نقطه دیگری کشیده میشود. کشورهایی که بین کشورهای رقیب گیر افتادهاند ابزار کمی برای اینکه راه خود را بین چنین کشورهایی باز کنند، خواهند داشت. اتحادها مستحکمتر خواهد شد و بیش از هر زمان دیگر طی گذشت سه دهه از آنچه جهان پایان جنگ سرد میپنداشت، ریشه خواهد دواند.
چینش نظم امنیتی از نو، گرچه برای کشورهای متحد ناتو و اتحادیه اروپا امنیت بیشتر به ارمغان خواهد آورد، مسیر رسیدن به چنین چینشی، دور و دراز و با پسرویهایی اجتنابناپذیر همراه خواهد بود و سرعت رسیدن به چنین مقصدی نیز به آنچه در اوکراین روی خواهد داد، بستگی دارد.