مرگ و خشم و ناامیدی؛ میانمار در سالی که تحت تسلط ارتش گذشت

دوشنبه ۱۴۰۰/۱۱/۱۱

ارتش میانمار در روز یکم فوریه ۲۰۲۱ با یک کودتا قدرت را در این کشور در دست گرفت و رهبران سیاسی این کشور را دستگیر و زندانی کرد. مردم میانمار در اعتراض به براندازی دولت دموکراتیک که با انتخابات بر سر کار آمده بود، به خیابان‌ها آمدند.

تظاهرات مسالمت آمیز سراسری و سرکوب خشونت‌آمیز نیروهای امنیتی به یک بحران انسانی در سراسر میانمار تبدیل شده است.

آسوشیتدپرس با تعدادی از مردم در میانمار درباره اینکه چگونه زندگی آنها از زمان سلطه ارتش تغییر کرده، گفت‌و‌گو کرده است. این افراد از ترس انتقام‌جویی ارتش تنها به شرطی صحبت کردند که نامشان فاش نشود.

روایت یک زن بیوه: « همسرم ناگهان ناپدید شد»

شوهر خینه پیش از مرگش درآمد خوبی داشت و خانواده‌اش در یانگون، بزرگترین شهر میانمار، زندگی خوب و راحتی داشتند. او مجبور نبود کار کند و می‌توانست در خانه بماند تا از دو دختر خردسالشان نگهداری کند.

در یکم فوریه، شوهر خینه از دوستی یک تماس تلفنی دریافت کرد که از کودتا و تسلط نظامیان به او خبر می‌داد. خینه به آسوشیتدپرس گفت: «شوهرم خیلی غمگین و عصبانی به نظر می‌رسید و نمی‌توانست زیاد حرف بزند.»

در هفته‌های پس از کودتا، تظاهرات بسیاری که خواستار بازگشت دموکراسی و آزادی سیاستمداران زندانی شده بود، در کشور موج می‌زد. خینه و شوهرش نیز به این اعتراضات پیوستند.

در اواخر ماه مارس، زمانی که نیروهای امنیتی استفاده از سلاح‌های مرگبار برای سرکوب اعتراضات را آغاز کردند، خینه در حال نگهداری از دختر خردسالش بود که تظاهرکنندگان به خانه او آمدند تا به او بگویند شوهرش به ضرب گلوله کشته شده است. تظاهر‌کنندگان همسر خینه را به دو درمانگاه بردند اما هر دو درمانگاه از پذیرش و درمان او سرباز زدند و زمانی که به بیمارستان رسیدند او دیگر فوت کرده بود. خینه می‌گوید: « همسرم ناگهان ناپدید شد. تا پیش از کودتا هرگز فکر نمی‌کردم که خانواده ما روزی این‌گونه از هم بپاشد.»

به گفته انجمن کمک به زندانیان سیاسی، که یک گروه نظارت بر دستگیری‌ها و مرگ‌های تایید شده در میانمار است، شوهر او یکی از دست‌کم ۱۴۹۰ نفری است که از زمان کودتا به دست ارتش کشته شده‌اند. به گفته این گروه، بیش از ۱۱۷۷۵ نفر نیز دستگیر شده‌اند.

از زمان مرگ همسرش، خینه کار خود را در یک کارخانه پوشاک آغاز کرده و روزانه ۳ دلار درآمد دارد. او دیگر از پس پرداخت هزینه‌های آپارتمان قدیمی خود برنمی‌آید و به همراه دو دخترش به یک اتاق کوچک نقل مکان کرده‌اند. خینه نگران است که نتواند هزینه‌های زندگی فرزندانش را تامین کند و همچنین نگران سلامت روان آنهاست. خینه می‌گوید: «دختر بزرگ من آسیب روحی دیده است. او اغلب می‌گوید دوستان من پدر دارند، اما من نه.»

روایت یک آواره: « از فرار کردن از جنگ خسته شده‌ام.»

انفجار بمب و شلیک توپ و گلوله، می ۶۳ ساله را در هر پناهگاهی که در طول سال گذشته مجبور به فرار به آن شده دنبال کرده است.

پس از شروع جنگ در نزدیکی روستای او در شرق میانمار، می ابتدا مجبور شد به اردوگاه آوارگان فرار کند. یک ماه بعد، اردوگاه دیگر امن نبود و داروهای مورد نیاز او برای بیماری قلبی و فشار خون بالا در دسترس نبود. می که دیگر جایی نداشت تا به آن پناه ببرد، به خانه یکی از بستگانش نقل مکان کرد.

می در گفت‌و‌گوی تلفنی با آسوشیتدپرس گفت: «زمانی که آنجا بودیم، صدای تیراندازی شنیده می‌شد. ما تصمیم گرفتیم که حتی اگر به قیمت جانمان تمام شود از آنجا نرویم، زیرا دیگر از فرار کردن از جنگ خسته شده‌ایم.»

مدتی بعد، منطقه نزدیک خانه بستگانش نیز بمباران شد و او مجبور شد یک بار دیگر فرار کند. در حال حاضر، می با ۱۵ نفر دیگر که همگی آواره هستند، در یک انبار غله کوچک زندگی می‌کنند. او فقط برای دو ماه دارو دارد و نگران آینده خانواده و کشورش است.

آژانس مربوط به امور پناهندگان سازمان ملل آمار آوارگان از زمان تسلط ارتش را تا اواسط ژانویه بیش از ۴۰۰ هزار نفر تخمین زده . ۳۲ هزار نفر دیگر نیز به کشورهای همسایه گریخته‌اند.

می گفت: «من هر روز احساس خستگی و نگرانی می‌کنم. حالا تنها امیدم این است که صلح و آرامش را ببینم و بعد به خانه خودم برگردم.»

روایت یک جراح: « جان‌هایی باید در راه انقلاب فدا شوند.»

پیش از تسلط ارتش، یک دستیار جراح ۲۸ ساله در حال مطالعه برای امتحانات تخصص خود بود. او با خانواده‌اش زندگی می‌کرد و به درمان بیماران در بیمارستانی که در آن کار می‌کرد افتخار می‌کرد.

صبح روز کودتا، با دیدن خودروهای نظامی در جاده‌ها و هلیکوپترها در بالای سرش، به سر کار رفت. تلفن و اینترنت قطع شد. وقتی وارد بیمارستان شد، متوجه شد که ارتش، آنگ سان سوچی، رهبر کشور را بازداشت کرده است.

روز بعد، او و سایر کارکنان مراقبت‌های بهداشتی در بیمارستان‌های دولتی دست از کار کشیدند و که جرقه‌ای شد برای آنچه به عنوان جنبش نافرمانی مدنی معروف شد.

او در تماس تلفنی با آسوشیتدپرس گفت پس از کودتای نظامی، دیگر نمی‌خواستیم زیر نظر آنها کار کنیم. ما معتقد بودیم که تمام بخش‌های بهداشت زیر نظر ارتش هیچ پیشرفتی نخواهند داشت.»

به گفته سازمان پزشکان برای حقوق بشر، میانمار به یکی از خطرناک‌ترین مکان‌ها در جهان برای کارکنان مراقبت‌های بهداشتی تبدیل شده است. به گفته این سازمان، ۳۰ کارمند از این بخش‌ها از زمان تسلط نظامیان تا ژانویه ۲۰۲۲ کشته و ۲۸۶ نفر دستگیر شدند.

این جراح با دیدن دستگیری همکارانش به منطقه‌ای که تحت کنترل یک گروه مخالف مسلح است گریخت. او به مدت چهار ماه در درمانگاه‌های موقت ساخته شده از چادر در کمپ‌ها کار کرده است و افراد مبتلا به بیماری‌های عمومی و مجروحان گلوله‌های نظامی و مین‌های زمینی را درمان می‌کند.

دسترسی به دارو سخت است، زیرا نیروهای امنیتی هر کسی که دارو حمل و منتقل می‌کند را دستگیر می‌کند.

«ما باید مخفیانه دارو حمل کنیم. به همین دلیل حدود یک ماه طول می‌کشد تا دارو برسد. حتی اگر خودروها داروهای ساده‌ای مانند مسکن و داروهای ضد درد حمل کنند، دستگیر می‌شوند.»

این جراح هنوز رویای این را دارد که بتواند به خانه‌اش برگردد و در امتحانات خود برای متخصص شدن شرکت کند.

او می‌گوید: «اما رویاها با واقعیت تفاوت دارند. مردم از ظلم نظامیان حاکم رنج می‌برند. جانهایی باید در راه انقلاب فدا شوند.»

روایت یک روزنامه‌نگار: «جرات نداریم دوربین‌هایمان را بیرون بیارویم.»

روزنامه نگاران نقش مهمی در بازتاب اتفاقات یک سال گذشته در میانمار به جهان داشتند. یک فیلمبردار می‌دانست روزنامه‌نگاران باید آنچه را که در میانمار در حال رخ دادن است به جهان نشان دهند. آنها با کنار گذاشتن خشم و اندوه خود از تسلط نظامی، هر روز به خیابان‌ها رفتند تا اعتراضات و سرکوب‌های وحشیانه را با تلفن‌های همراه خود ثبت کنند.

فیلمبردار در گفت‌گوی تلفنی به آسوشیتدپرس گفت: «ما از ترس اینکه دستگیر نشویم، جرأت نمی‌کنیم دوربین هایمان را بیرون بیاوریم. اوضاع در حال بدتر شدن است.»

او می‌گوید بسیاری از فیلمبرداران همکارش به دلیل تهدیدات فزاینده به جنگل گریختند تا به گروه‌های مقاومت مسلح بپیوندند. عده‌ای نیز دستگیر شده‌اند. به گفته کمیته حفاظت از خبرنگاران، تا اول دسامبر ۲۰۲۱، میانمار پس از چین بیشترین آمار دستگیری روزنامه‌نگاران را داشته است. به گفته این گروه، دست‌کم دو روزنامه نگار در حین بازداشت کشته و برخی دیگر شکنجه شده‌اند.

با این حال، فیلمبردار با اینکه می‌داند هر گزارشی می‌تواند آخرین گزارش او باشد، به کار خود ادامه می‌دهد.

فیلمبردار گفت: «من مثل یک روزنامه نگار زیرزمینی کار می‌کنم. برای مواقع اضطراری که شاید نیاز به دویدن داشته باشم، یک کیف آماده کرده‌ام.» با وجود تهدیدها این روزنامه‌نگار قصد خروج از کشور را ندارد.

فیلمبردار گفت: «جامعه بین‌المللی فقط از طریق رسانه‌ها از جنایات ارتش مطلع می‌شود. اما من تا جایی‌که بتوانم به این کار ادامه می‌دهم. اگر نیروهای امنیتی موفق شدند مرا دستگیر کنند بگذارید این کار را بکنند.»

روایت یک مبارز: « تصمیم گرفتم اسلحه به دست بگیرم.»

یک مرد ۴۷ ساله پس از دیدن صحنه شلیک گلوله نیروهای نظامی به سر معترضانی که به صورت صلح‌آمیز در حال اعتراض بودند، تصمیم گرفت دست به سلاح بردارد.

او گفت: «تصمیم گرفتم اسلحه به دست بگیرم و شروع کردم به یافتن راهی برای انجام این کار.»

اعتراضات او به صورت مسالمت آمیز آغاز شده بود. پس از تسلط ارتش، او شروع کرد به سازماندهی تجمعات اعتراضی در یانگون. اما با گذشت چند هفته‌، او متوجه شد امنیتش در خطر است.

این مرد می‌گوید: «من پس از آغاز[اعتراضات] دیگر در آپارتمان خود زندگی نکردم و مجبور شدم از خانواده‌ام نیز بخواهم آن آپارتمان را ترک کنند و به یک مکان مخفی بروند تا (نظامیان) نتوانند به آنها آسیب برسانند.»

اما وقتی اعتراضات مرگبار شد، او متوجه شد که می‌خواهد قدمی فراتر بردارد.

او در گفت‌گو با آسوشیتدپرس گفت: «من هرگز فکر نمی‌کردم که درگیر یک مبارزه شوم.»

این مرد تنها یکی از هزاران میانماری است که به گروه‌های چریکی که «نیروهای دفاع مردمی» نام دارند پیوسته‌اند. برخی با گروه‌های قومی مسلحی که دهه‌هاست با ارتش میانمار می‌جنگند ائتلاف کرده‌اند، و برخی دیگر با یک گروه مخالف حکومت به نام «دولت وحدت ملی»، که یک دولت موازی است و در ماه سپتامبر گذشته یک «جنگ دفاعی» علیه ارتش اعلام کرد، اعلام وفاداری کرده‌اند.


پیش از تسلط نظامیان در میانمار، این مرد از رفتن به رستوران‌ها با خانواده‌اش، خرید از مراکز خرید و گذراندن وقت با فرزندانش در خانه‌شان لذت می‌برد؛ زمانی‌که در یک سازمان غیردولتی که دهه‌هاست درگیر برقراری صلح در میانمار است کار نمی‌کرد.


روزهای او اکنون به انجام مأموریت‌هایی می‌گذرد که او به دلایل امنیتی از صحبت درباره آنها پرهیز می‌کند. او حالا در منطقه‌ای جنگلی زندگی می‌کند که توسط یک گروه قومی مسلح کنترل می‌شود و هر جا می‌رود چندین سلاح با خود حمل می‌کند. او و رفقایش برای زنده ماندن هرچه دم دست باشد می‌خورند و در بانوج‌هایی که بین درختان بسته شده‌اند، می‌خوابند.

این مرد گفت: « آن زندگی که من از آن لذت بردم دیگر دور از دسترس است.»

او می‌گوید از عدم پاسخگویی جامعه بین المللی ناامید است و مردم میانمار مجبور شده‌اند امور را خود در دست بگیرند.

«ما حق داریم در حالی‌که جامعه بین‌المللی بی‌تفاوت ایستاده است برای دفاع از خود به خشونت متوسل شویم.»

خبرهای بیشتر

پربیننده‌ترین ویدیوها

حرف آخر با پوریا زراعتی
جهان‌نما
خبرها
خبر ورزشی

شنیداری

پادکست‌ها