آیا آدمهای بیش از حد احساساتی میتوانند خوشبختی را برای جهان ما به ارمغان بیاورند
از هر پنج نفر برای یک نفر از ما کنار آمدن با بوها، صداها و تصاویر روزمره دشوار است.
اما این حساسیت شدید به جای اینکه نقطه ضعف باشد، میتواند در همه موارد نقطه قوت باشد؛ از همهگیری گرفته تا بحران اقلیمی. روانشناسان معتقدند ویژگیهای افراد بسیار حساس میتواند در مقابله با بحرانهای همهگیری و زیستمحیطی به داد ما برسند و با استفاده از حس دلسوزی و حس قوی که نسبت به برقراری عدالت دارند، خوشبختی را برای ما به ارمغان بیاورند. روزنامه بریتانیایی گاردین در مقالهای به این موضوع پرداخته است.
افراد بسیار حساس به طور روزمره با چالشهای گوناگونی روبرو هستند. لنا نمیتواند با شلوغی یا نور زیاد کنار بیاید و میگوید: « من احساس میکنم زیادی برای این دنیا حساس هستم.» ملیسا از شوهرش میخواهد جلوی او فیلم تماشا کند تا ببیند آیا او هم میتواند خشونت، ناراحتی یا ترسناک بودن در فیلمها را تحمل کند. وقتی نوههای آنها به دیدنشان میآیند او مجبور میشود به اتاق دیگری برود، زیرا «خندههای بلند، صحبت کردن و همه با هم حرف زدنها، فحش دادنها و حتی بوی آنها او را ناراحت میکند. لوسیا میگوید که میتواند « ذره ذره الیاف لباسهایش» را احساس کند و گاهی اوقات احساس میکند که لباسهای او بسیار خارخاری و ناراحتکننده است.
لنا، ملیسا و لوسیا همگی خود را بسیار حساس توصیف میکنند، برچسبی که به گفته روانشناس آمریکایی الین آرون، میتواند در مورد ۲۰ درصد از ما کاربرد داشته باشد.
به عقیده برخی روانشناسان بالینی وقتی این افراد اطلاعاتی را دریافت میکنند، آنها را بسیار عمیقتر و دقیقتر پردازش میکنند. این افراد معمولا اطلاعات بسیار بیشتری را از انواع مختلف محرکها دریافت میکنند. این امر باعث میشود این افراد بسیاری از چیزها را همزمان دریافت کنند و به همین دلیل میتوانند بیش از حد تحریک شوند، بیش از حد برانگیخته شوند و بیش از حد تحت تاثیر قرار بگیرند.
به عقیده روانشناسان این ویژگی باعث میشود بسیاری از افراد بسیار حساس اعتماد به نفس پایینی داشته باشند و اغلب ممکن است در مدرسه مورد آزار و اذیت قرار بگیرند زیرا جامعه معمولا به آن به عنوان یک ضعف نگاه میکند، و به این افراد برچسب هایی مانند «شکننده» یا «بیش از حد احساساتی» میزند. افرادی که بسیار حساس هستند اغلب احساس تنهایی و غیرعادی بودن میکنند و فکر میکنند دیگران درکشان نمیکنند. دنیا برای این افراد خیلی خشن و پر سر و صدا است. تعجب آور نیست که آنها برای پذیرش خود مشکل دارند و پیغامهایی که از دیگران دریافت کردهاند باعث شده که قدر و ارزش این موهبت را ندانند.
اما در حالی که دنیای پر سر و صدا، دیوانه و همیشه روشن ما میتواند مکانی نابخشودنی باشد، هنوز جای امید هست. درک ما از معنای بسیار حساس بودن و نحوه مقابله با عوارض جانبی ناخوشایند آن رو به افزایش است.
به گفته جنویو فون لوب که یک روانشناس بالینی است و با افراد حساس بسیاری کار کرده، راز موفقیت این افراد پذیرش خود است. حساسیت بالا ذاتی است و چیزی نیست که بتوان آن را تشخیص داد یا «درمان» کرد، اگرچه افراد میتوانند مکانیسمهای مقابله را برای زمانی که زندگی طاقتفرسا می شود بیاموزند. فون لوب میگوید این افراد شدیدا به زمانی برای بیخیالی، استراحت و خواب فراوان احتیاج دارند. افراد بسیار حساس «نیاز دارند که خودشان را همگام کنند. از آنجایی که آنها خیلی بیشتر از دیگران اطلاعات دریافت میکنند و احساسات شدیدتری دارند، به زمان نیاز دارند تا احساسات خود را پردازش کنند، بنابراین هر گونه حرکت و ورزش میتواند واقعا برای آنها مفید باشد. ورزشهایی مانند پیاده روی، کیک بوکسینگ، رقص و یوگا، یا هر نوع حرکتی که دوست دارند برای آنها بسیار مفید است. انسانهای حساس به این دلیل که عمیقاً متفکر هستند، دنیای درونی بسیار غنی دارند و برای آنها واقعاً مهم است که این نوع ارتباطات معنیدار و عمیق را در روابط خود داشته باشند.»
فون لوب اضافه میکند که بودن در طبیعت میتواند مفید باشد. داشتن یک زندگی کممشغله و برنامه کاری سبک نیز به این افراد کمک میکند. به همین دلیل وقتی این افراد به صورت آزاد کار میکنند یا به گونهای که آزادی عمل بیشتری در برنامهریزی کاری خود دارند موفقترند. او در توصیه به این افراد میگوید:« خود را با دیگران مقایسه نکنید، اگر خود را با جریان اصلی دنیای غیر حساس مقایسه کنید، هرگز نمیتوانید کاری را که آنها انجام میدهند، انجام دهید، در عوض شما نقاط قوت منحصر به فرد خود را دارید و زیادی حساس بودن یک قدرت برتر است.»
این سوال وجود دارد که آیا حساسیت بالا نشانه اوتیسم است یا خیر؛ مایکل پلوس، استاد روانشناسی رشد و پژوهشگر در زمینه حساسیت در دانشگاه کوئین مری لندن، میگوید: «اگرچه هر دو دارای یک سیستم حسی پاسخگو هستند، اما حساسیت و اوتیسم احتمالاً دو چیز متفاوتاند» (کودکان بسیار حساس ممکن است در ابتدا مبتلا به اختلال اوتیسم تشخیص داده شوند). همینطور حساسیت هیچ ارتباطی با درونگرا بودن ندارد و برونگراهایی وجود دارند که بسیار حساساند. برخی روانشناسان معتقدند حساسیت یک ویژگی شخصیتی است، اما برخی پژوهشگران از دیدگاه بیولوژیکی یا فیزیولوژیکی به آن می پردازند.
پلوس با به کارگیری اصطلاح «شخصیت بسیار حساس» موافق نیست. او ترجیح میدهد حساسیت را به عنوان یک پیوستار در نظر بگیرد. او میگوید: «همه حساس هستند – بدون حساسیت به محیط اطراف خود نمیتوانیم زنده بمانیم – اما برخی افراد حساستر از دیگران هستند و داشتن حساسیت بالاتر مزایا و چالشهایی دارد.»
فون لوب نیز میگوید، این بدان معناست که بسیار حساس بودن یک نقطه ضعف نیست. در واقع، ممکن است این دقیقاً همان چیزی باشد که ما به آن نیاز داریم، اگر جامعه بتواند افراد با این ویژگیها را بشناسد و آنها را پرورش دهد. این باور وجود دارد که مردان نیز به اندازه زنان دارای حساسیت بالایی هستند، اما به دلایل فرهنگی که با باورهای جنسیتی و نگاه «مردانه» در این زمینه مرتبط است، این ویژگیها مطلوب تلقی نمیشوند که البته این نوع نگاه به ضرر همه ما تمام میشود. فون لوب میگوید: «برخی از نقاط قوت این افراد این است که بسیار خودآگاه هستند و ظرفیت عالی برای همدلی دارند. بنابراین این ویژگیها برای نقش های رهبری واقعا خوب و مفید هستند.»
افراد بسیار حساس اغلب افراد خلاقی هستند، بنابراین میتوانند به خوبی رویاپردازان دنیای ما باشند. نوع تفکر این افراد از جریان اصلی متفاوت است و احساس بسیار قوی نسبت به برقراری عدالت و انصاف دارند. آنها شنوندگان بسیار خوبی هستند و قوانینی را که منطقی نیستند زیر سوال میبرند. افراد حساس همچنین انسانهایی بسیار وظیفهشناساند، زیرا به جزئیات توجه میکنند و ما در دنیای کنونی به همه این مهارتها و آگاهیها نیاز داریم.»
فون لوب میگوید میتوان از تواناییهای افراد بسیار حساس در مقابله با بحرانهای همهگیری و شرایط اضطراری آبوهوایی که هر دو حوزههای حیاتی هستند به خوبی بهره برد. «آنها میتوانند از حس دلسوزی، دانش شهودی و خودآگاهی خود برای حل این بحرانها استفاده کنند.»
ایسادورا که یک فرد بسیار حساس است اغلب وقتی بیرون است از گوشگیر استفاده میکند تا جلوی شنیدن صداهای «گوشخراش» را بگیرد، نمیتواند بوی محصولات شوینده، بوی آشپزی و صدای بلند موسیقی در رستورانها را تحمل کند. با این حال، او میگوید: «با وجود همه چالشها، خوشحالم که بسیار حساس هستم، زیرا احساس میکنم جهان میتواند از افراد حساس بیشتر بهره ببرد. هماکنون میزان بیش از حدی از بیحساسیتی وجود دارد.»