شما صفحه ای از سایت قدیمی ایران اینترنشنال را مشاهده می کنید که دیگر به روز نمی شود. برای مشاهده سایت جدید به iranintl.com مراجعه کنید.

حنیف آغا، سینما بریکوت و صلح با طالبان

 

خبر صلح با طالبان، که حالا میان مردم تبدیل به همهمه‌ای شده بود، حتی حنیف آغا، پیرمرد گاری‌چی گردو‌خاک‌آلود کابل، را هم به فکر فرو برد. حنیف آغا در روزمرگی کشیدن گاری‌اش از این سو به آن سوی شهر به این می‌اندیشید که اگر صلح شود، دوباره طالب به این شهر برمی‌گردد؟  

بیست‌و‌چند سال پیش، هنگامی‌که نخستین زمزمه‌های آمدن طالبان میان مردم شهر پخش شده بود، همه گمان می‌کردند جنگ پایان می‌یابد. آن زمان چشمان مردم شهر پر از شادی و خنده بود. حنیف آغا آن روزها مرد خوشبین‌تری بود. او نیز، به پیروی از جمع، به آمدن طالبان دل خوش کرد. یک روز صبح که گاری‌اش را از خانه بیرون می‌کشید، مردی با پیراهن و تنبان سیاه و ریش‌ پر‌پشت و بلند در برابرش ظاهر شد و از او پرسید: «چرا ریشت کوتاه است؟» تا خواست بگوید که ارثی است، مرد با لحن آمرانه و خشمگینی گفت دیگر هیچ مردی حق ندارد ریشش را کوتاه کند، این امر امیرالمومنین است. خواست بپرسد امیرالمومنین کیست که یادش آمد همسایه‌ها به او گفته بودند امیرالمومنین رهبر طالبان است.  

دو کوچه آن‌سوتر، نزدیک حمام عمومی، دید که چگونه مرد طالب پسر جوانی را به زور چوب و لگد سوار اتومبیل کرده بود، به جرم این‌که ریشش را اصلاح کرده است. جوان پسر خان‌آغای دکان‌دار بود. خان‌آغا بعد از یک هفته، با واسطه‌های بسیار پسرش را از زندان آزاد کرد و با خانواده‌اش به پاکستان مهاجرت کرد؛ طالبان به همین سادگی وارد شهر شده بودند.  

حنیف‌آغا از آن روز به بعد دور صورتش دستمالی می‌پیچید تا ریش کم‌پشتش دیده نشود. بعد از آن، چشمان پر از شادی مردم کم‌کم آکنده از ترس و وحشت شد. شهر تا سال‌ها دیگر صدای خنده زنی را از پنجره هیچ خانه‌ای نشنید. زنان خانه‌نشین شدند. در مکتب‌ها به روی دختران بسته شد. بازار به‌جای تکه‌های رنگی و لباس‌های زیبای زنانه، از چادری‌های آبی‌رنگ پر شد. شهر هر روز خلوت‌تر شد، حضور زنان کمرنگ‌تر و تصویرها و آوازها برای همیشه منع شدند.

حنیف‌آغا هر روز گاری خالی‌اش را در امتداد درختان تکه‌تکه‌شده اقاقیا درالامان با خود می‌کشید تا به ویرانه‌های دهمزنگ برسد. طالبی زنی را پی‌در‌پی شلاق می‌زد، زن در خود می‌پیچید. جرمش پوشیدن کفش‌های سرخ بود. حنیف‌آغا نتوانسته بود واکنشی نشان دهد. در خجالتی خموش از ویرانه‌های دهمزنگ عبور کرد. صدای ضجه‌های زن حتی از دوردست هم شنیده می‌شد، حتی هنگامی‌که به دیوار تکیه داد، به دیوار نیمه‌فروریخته سینما بریکوت. با بغضی در گلو، خیره به لوحه گلوله‌خورده و سوراخ‌شده‌ای نگریست که به‌سختی می‌شد خواندش، به رخسار دخترک شش‌ ساله‌اش فکر کرد که باید در این خفقان و ظلمت بزرگ شود. غم بر وجودش مستولی شده بود، دست کشید روی خشت‌های کهنه دیوار سینما بریکوت. کودکی‌اش را به یاد آورد که هر جمعه با پدر برای دیدن فیلم به این سینما می‌آمدند. بهترین شیر‌یَخ ( بستنی محلی) را همان نزدیکی‌ها پیرمرد ریش‌سرخ مزاری می‌فروخت. شیریخ‌ خوردن و در سایه درختان اقاقیا نشستن بعد از دیدن فیلمی زیبا از لذت‌های بی‌پایان تابستان‌های کودکی‌اش بود.

روزی خود را با‌عجله به خانه رساند. در برابر چشمان متعجب زن و فرزندانش، تلویزیون را داخل پلاستیک سیاهی پیچاند، چاله عمیقی در باغچه خانه کند، تلویزیون را گور کرد و رویش خاک ریخت. به همسرش زبیده گفت امروز در بازار شنیده است اگر طالبان در خانه کسی تلویزیون، تابلو و عکسی پیدا کند، زندانی‌اش می‌کنند. دختر خردسالش با چشمان اشک‌آلود خوابید، آن شب و فردای آن روز، دخترش تمام روز به درخت بید مجنون خشکیده‌ای که بر گور تلویزیون بی‌رمق خودنمایی می‌کرد زل زد. دختر شروع کرده بود به آب دادن درخت، به امید این‌که روزی ده‌ها تلویزیون دیگر از شاخه‌های درخت خواهد رویید.  

زبیده تمام عکس‌های عروسی‌شان را یک‌جا جمع کرد. او با چشمانی اشک‌آلود عکس‌ها را آتش زد.

 

۱۸ سال گذشته است. حالا، حنیف‌ آغا پیر و خمیده شده است، خمیده‌تر از تاریخ پر‌فراز‌و‌نشیب این سرزمین، روایت‌های ناگفته مردمی که سیاهی‌های زیادی را به چشم دیده‌اند و جبر روزگار یا وادارشان کرد که ترک دیار کنند یا با وجود هر آنچه بر سر این سرزمین آوردند، بمانند و مدارا کنند. ۱۸ سال بیم و امیدهای بزرگ، ساختن و دوباره آغاز کردن‌ها، مبارزه‌ها و سکوت‌ نکردن‌ها. حالا بعد از ۱۸ سال، دوباره در مرحله‌ای قرار داریم از ترس‌ و‌ هراس برگشت دوباره طالبان و پرسش‌های بی‌شمار خلق‌شده در ذهن نسلی که در طول این ۱۸ سال بزرگ شدند، آگاهی یافتند و نمی‌خواهند چون پدران و مادرانشان راه مدارا یا ترک دیار را برگزینند.  

در این ۱۸ سال، تلاش‌های بسیاری برای تغییرهای چشمگیر صورت گرفت. یکی از مهم‌ترین عرصه‌ها سینما بود. سینماگران جوان، تجربه‌گرا و تحصیل‌کرده با ساختن فیلم‌های کوتاه و بلند در ژانرهای مختلف مستند و داستانی، سعی کردند روایتگر قصه‌های این خاک باشند، هرچند عرصه فیلم‌سازی در افغانستان امکانات چندانی نداشت. در این سال‌ها، روی هنر و سینما سرمایه‌گذاری جدی نشد، اما سینماگران نسل نو، که بسیاری از آن‌ها بعد از سال‌ها مهاجرت به وطن برگشته بودند، با شوق و امید فراوانی تلاش‌های جدی‌ای برای احیای دوباره سینمای کاملا خاموش و مرده افغانستان انجام دادند. در این میان، زنان فیلم‌ساز تلاش فراوانی کردند تا صدای رسای قصه‌های مردم این سرزمین باشند. در جوامع بین‌المللی، زنان سینماگر افغانستان با ساختن فیلم‌های مستند و داستانی خوش درخشیدند و اعلام وجود کردند. با تجربه وحشتناکی که از دوران طالبان در مورد ممنوعیت تصویر و به آتش کشیدن نوارهای فیلم و ویران‌ کردن سینماها وجود دارد، بیم آن می‌رود که با سهم‌گیری طالبان در عرصه‌های تصمیم‌گیری در امور کشور، کار و فعالیت سینماگران هم تحت تاثیر قرار گیرد. با در نظر گرفتن تردیدها و خوف‌ها، باور نگارنده این نوشته بر آن است که حضور طالبان، حتی در بدنه قدرت و تصمیم‌گیری، نمی‌تواند باعث توقف فیلم‌سازی شود، چرا که دیگر خاموشی و مدارا در برابر ظلم و زورگویی رویکردی نخواهد بود که مقابل دیدگاه طالبانی اتخاذ شود. نسل امروز افغانستان با دسترسی به اطلاعات گسترده و ارتباط با جهان، نسل خواب‌برده و منفعل نیست، به‌ویژه نسل زنان افغانستان.  

به دست آوردن آگاهی هرگز آسان نبوده است. ما در این مسیر، در عین این‌که با امکانات کم و نداشتن پشتیبانی آفرینش کرده‌ایم، همزمان با افکار پوسیده و دیدگاه منفی جامعه در مورد فیلم‌سازی و سینما هم مبارزه کرده‌ایم. در کنار این‌که قصه‌های مردم سرزمین خویش را روایت کرده‌ایم، زبان گویایی شدیم و چشم دنیا را به روی داستان‌های واقعی افغانستان و مردمش باز کردیم. ۱۸ سال تلاش کم نیست، بیهوده نیست. باید هر عقل سلیمی بداند، نمی‌خواهیم هر آنچه در تمام این سال‌ها کاشته و پرورده‌ایم به‌سادگی نابود شود. آمدن صلح در افغانستان، ثبات و تمام شدن جنگ آرزوی هر افغانستانی است، اما باج‌ دادن و زیر یوغ ممنوعیت‌ و محدودیت‌های نامعقول رفتن را نخواهیم پذیرفت. می‌خواهیم نسل جدید افغانستان، مخصوصا کودکان، تجربه رفتن به سینما را داشته باشند. می‌خواهیم فیلم‌ دیدن در سالن‌های سینما جزو برنامه‌های فرهنگی و در عین حال تفریحی خانواده‌های افغانستانی شود. می‌خواهیم سینما نه تنها به‌عنوان هنر، بلکه به‌عنوان تجارتی درآمدزا جایگاه خود را در جامعه بیابد و از این طریق، به‌طور جدی فرهنگ‌سازی کنیم. کما این‌که ایجاد صلح پایدار و در عین حال داشتن جامعه پیشرفته در گروی رشد فرهنگی پر‌بار و غنی است و تولید فیلم‌های اندیشه‌گرا در هر ژانر و سبکی یکی از پایه‌های اصلی فرهنگ‌سازی و ایجاد تغییر است. برای رسیدن به این اهداف، سینماگران معدود اما متعهدی طی این سال‌ها  تجربه اندوخته، تحصیل کرده و فیلم ساخته‌اند.

اکنون که این درخت تا حدودی به ثمر رسیده و توجه جهان به قصه‌ها و فیلم‌سازان افغانستان جلب شده است، به‌سادگی پا پس نمی‌کشیم. فراموش نکنیم که اگر ما، فیلم‌سازان افغانستان، داستان‌های این سرزمین را روایت نکنیم، همیشه دیگرانی هستند که روایت دلخواه و اشتباه خود را در تاریخ ثبت خواهند کرد. ما به عقب برنمی‌گردیم و اجازه نمی‌دهیم هیچ قدرتی توان، استعداد و تلاش ما در عرصه آفرینش فیلم را نادیده بگیرد.  

کارگردان
تازه چه خبر؟
سازمان حقوق بشر ایران به نقل از منابع آگاه از «مرگ مشکوک» شاهین ناصری، از شاهدان شکنجه نوید افکاری، در سلول انفرادی زندان تهران بزرگ خبر داد. برادر...More
طالبان اسامی شماری از افراد از جمله دو نفر از فرماندهان نظامی طالبان را که به سمت‌های مهم دولتی منصوب کرده است، اعلام کرد. به گفته ذبیح‌الله مجاهد،...More
حسن زرقانی دادستان مشهد از بازداشت شش متهم پرونده کودک‌ربایی در این شهر خبر داد و اعلام کرد که متهم اصلی پرونده هنوز دستگیر نشده وفراری است. زرقانی...More
پارلمان اروپا در قطعنامه‌ای اعلام کرد گروه شبه‌نظامی حزب‌الله لبنان که بارها وفاداری ایدئولوژیک قوی خود به جمهوری اسلامی را نشان داده، دولت لبنان را...More
ارتش سودان در بیانیه‌ای که از تلویزیون دولتی این کشور پخش شد، اعلام کرد تلاش برای کودتا را خنثی کرده و اوضاع تحت کنترل است. یک عضو شورای حکومتی سودان...More