نبرد پدرخواندهها
آخرین روزهای زمستان امسال قرار است انتخابات فدراسیون فوتبال ایران برگزار شود. داستانی پرچالش، همراه با حرف و حدیثهای فراوان و البته همچون سایر انتخابهای ورزش ایران زیر سایه بلندی به نام «مهندسی انتخابات». فوتبال بیگمان برای دولتمردان، اهالی ساختمان وزارت ورزش و حتی نمایندگان مجلس مهمترین فدراسیون ورزشی محسوب میشود. فدراسیونی که در ۳ انتخابات قبلی به گزینهای غیر از آنچه وزارت خانه میخواست، رسید. اینبار اما با استعفای ناگهانی مهدی تاج به بهانه بیماری قلبی، انتخابات از حالت معمول خارج شده و قرار است ۲۵ اسفند برگزار شود، تاریخی که خیلی جدی بوی تغییر و تعویق میدهد. تابلوی ایست سازمان بازرسی، جنگ قدرت ترکیب فعلی هیات رئیسه و حضور تصمیم سازان پشت پرده، احتمال تعویق مجمع را قوت بخشیده است. وقفهای که به نظر میرسد چندان هم با شایعه مهندسی انتخابات بی ربط نباشد و البته فرصت بیشتری برای لابیهای قدرت در اختیار پدرخواندههای ورزش ایران قرار خواهد داد.
پسران تاثیرگذار ورزش
وقتی کیروش از فوتبال ایران رفت امیدی به حضور دوباره یک نام بزرگ روی نیمکت تیم ملی وجود نداشت، داستان تکرار شد و در پایان مهلت ثبت نام برای انتخابات فوتبال نیز هیچ نام ویژهای که شاید توانایی خروج فوتبال ایران از برزخ فعلی را داشته باشد، یافت نشد. بعد از تعلیق فوتبال ایران در دهه ۸۰ که منجر به اصلاح اساسنامه و تاکید فیفا به برگزاری انتخابات دموکراتیک شد، روند انتخابات فدراسیون فوتبال نیز تغییر چهره داد و البته، روی کاغذ نقش مجمع پر رنگ شد. وزارت ورزش در دوره انتخاب کفاشیان و تاج برای ریاست فوتبال، قطعا شکست خورد و نتوانست گزینه مد نظرش را به ساختمان خیابان سئول برساند. وزارت ورزش که به شکل نامحسوس و به شیوه دستور از بالا همچنان برای تمام روسای فدراسیونها تعیین تکلیف می کند، نمیخواهد این بار فوتبال را از دست بدهد. فوتبالی که در صحبتهای صریح محمد دادکان از قول مهدی تاج مشخص شد مهمترین مخالف ادامه حضور کارلوس کیروش در ایران، دستور وزارت ورزش که مشخصا در آن زمان محمدرضا داورزنی بود. مردی که حالا در انتهای دولت حسن روحانی و با چرخشی سیاستمدارانه از معاونت ورزشی وزارتخانه به فدراسیون والیبال بازگشت تا عنان کار از دستش بیرون نیاید. رئیس فعلی والیبال همچنان در کنار فرزندش (مجتبی) برای فوتبال و سایر فدراسیونها رئیس تعیین میکند و مربی تیم ملی. نگاهی به لیست ۸ نفره کاندیدای ریاست فدراسیون، عمق پوچی و فاجعه فوتبال ایران را به اثبات میرساند. اینکاره های فوتبال بیرون گود مانده اند و متصل ها موفق به ثبت نام شدند. در کارنامه کاندیدایی که ثبت نام کردهاند نمایندگی در شورای شهر، پروندههای باز قضایی، مدیریت ناموفق در باشگاهها، گرایشهای سیاسی به چپ و راست و موضوعاتی از این دست دیده میشود اما بین آنها حتی یک نفر که فقط چند درصد از توانایی مدیریتی صفایی فراهانی یا محمد دادکان را داشته باشد، وجود ندارد.
۲۵ اسفند یا شاید وقتی دیگر
مهندسی انتخابات در ورزش ایران امری تکراری و البته واقعیست. بعد از استعفای تاج، وزارت ورزش و فدراسیون تاکید داشتند که انتخابات در سال ۹۸ برگزار شود اما با نزدیک شدن به زمان مقرر شایعه ای جدی که به زودی رنگ حقیقت به خود میگیرد بر سر زبان افتاد؛ تعویق انتخابات. شاید بهانهاش تمرکز تیم ملی در شرایط فعلی باشد اما برخی رسانههای داخلی نزدیک به نهادهای نظامی و البته فدراسیون فوتبال در حال آمادهسازی ذهن فوتبالیها است که به زودی تاریخ انتخابات تغییر میکند. تعویق انتخابات تنها یک دلیل دارد، مهندسی انتخابات و هر چه زمان بیشتری در اختیار طرفین باشد یعنی مهندسی دقیق تری رخ خواهد داد. نمونه آنچه حداقل در ۲سال گذشته و در بسیاری از فدراسیونها دیده شده است.
جنگ پدرخواندهها
.
محمد دادکان در برنامه ورزش و مردم همچون گذشته رک و بی پرده سخن گفت. تاکید کرد که میداند رئیس جدید کیست و گفت: «وقتی میدانم من را وارد بازی نمیکنند و رئیس چه کسی است، چرا باید کاندید شوم.» دادکان حقیقت را میداند و نبرد پدرخواندهها را به خوبی میشناسد، پدرخواندههایی که اینبار پسرانشان چهره اصلی هستند. مجتبی داورزنی و علی تاج از یکسو که نماینده پدران پرنفوذشان هستند و در طرف دیگر ماجرا تاج و اسلامیان قرار دارند که به راحتی اجازه حضور فردی خارج از دایره باند خودیها بر مسند ریاست را نمیدهند. خبرگزاری تسنیم وابسته به سپاه پاسداران در گزارشی از تلاش تیم مدیریت فعلی فدراسیون که سازمان بازرسی تابلوی ایست مقابل نام مهمترین کاندیدش یعنی حیدر بهاروند قرار داده است، منتشر کرد و به نظر میرسد باز هم بحث نامهنگاریهای معروف داخلی با فیفا را داغ کند. اساسنامه فدراسیون هم خود مهمترین دغدغه انتخابات است، اساسنامه موضوعی به نام بازنشستگی نمیشناسد اما قوانین داخلی جمهوری اسلامی به همین بهانه میتواند انتخابات را متوقف کند. مصداق بارز دخالت دولت در فوتبال که البته تیم فعلی هیات رئیسه به خوبی بازی با این کلمات را میداند و در زمانهای مهم از حربه مهمش استفاده میکند، همان تهدیدی که در دوره تاج و بر بحث بازنشستگیاش به راه افتاد و فدراسیون پیروز شد. نبردی داغ بین پدرخواندهها شکل گرفته است که بیشتر از منافع فوتبال به منافع شخصی گرایش دارد.
دریغ از یک نام اینکاره
نگاهی به لیست ۸نفره کاندیدای ریاست بیندازید؛
حبیب کاشانی؛ معروف به حاج حبیب با کارنامهای طولانی و البته پرتخلف در شورای شهر تهران که مهمترین دستآوردش در فوتبال به همراه پرسپولیس قهرمانی در لیگ برتر بود. کاشانی بعدها اما موفقیتی در پرسپولیس به دست نیاورد و سعی کرد در ساختمان خیابان بهشت -شورای شهر تهران- فوتبالیها را با موضوعاتی مانند سهمیه تراکم برجسازی دور خود جمع کند و حضوری نافرجام به همراه مایلیکهن در تیم امید داشت.
محمدحسین قریب؛ بسیاری او را نزدیکترین فرد به صندلی ریاست میدانند. قریب بیشتر از اینکه ورزشی باشد یک اقتصاددان است که دورهای نیز مدیریت باشگاه استقلال را دست گرفت. محمدحسین قریب در دومین دوره انتخاب کفاشیان برای ریاست فدراسیون رقیب کفاشیان بود اما بین اهالی مجمع اقبالی نداشت چرا که گزینه وزارت ورزش بود و در نهایت رقابت را واگذار کرد.
محمد مهدی نبی؛ دارنده کشوی جادویی در فدراسیون فوتبال که دورهای دبیرکل بود. اتفاقات جنجالی نبی در فدراسیون فوتبال از پرونده ایران-عربستان تا کشویی که به قول فردوسیپور؛ هر حکم و نامهای از آن بیرون میآمد. پرونده هایی بیپاسخ مالی در زمان حضور نبی و حالا شاید آماده است دوباره کشوی جادویاش را احیا کند.
حیدر بهاروند ؛چهرهای کاملا امنیتی که در خوشبینانهترین حالت ممکن حتی تصور جایگاه فعلیاش در فوتبال را نمیکرد. از یک هیات استانی به هیات رئیسه فدراسیون رسید و سپس به لطف رابطه خوب با علی تاج (فرزند مهدی تاج) و علی سطانیفر (فرزند وزیر ورزش) که یکی از مهمترین چهرههای تصمیمگیر حداقل برای پرسپولیس، استقلال و تیم ملی است در جایگاه فعلی قرار گرفت. سرپرست فعلی فدراسیون اما شاید به زودی مهمترین چهره انتخابات نیز بشود چرا که با چرخشی نرم به سمت فیفا و تهدید دولتیها به عدم دخالت در انتخابات، مرزبندی جدیدی ترسیم کرده است. بهاروند کاملا از سوی دو چهره اصلی پشت پرده انتخابات یعنی مهدی تاج و محمود اسلامیان حمایت میشود تا شاید ریاست در دستان تیم فعلی باقی بماند.
هدایت الله ممبینی؛ داور بینالمللی فوتبال که مهمترین قضاوت دوران فوتبالش داربی تهران بوده است. ممبینی را نمیتوان چهرهای تاثیرگذار برای انتخابات دانست چرا که در جهت منافع تیم فعلی مدیریتی و شخص حیدربهاروند حرکت میکند.
در میان کاندیداها یک چهره متفاوت نیز حضور دارد، شهرداری که حالا سودای ریاست بر فدراسیون فوتبال دارد.
محمدرضا کلائی؛شهردار مشهد که این روزها به دلیل ثبتنام برای ریاست فوتبال تا پای استیضاح شورای شهر مشهد هم رفته است.
رضا جلالی؛ بسیاری او را منتسب به محمد دادکان میدانند، موضوعی که البته خودش نیز آن را رد نکرده است. نگاهی به کارنامه جلالی نشان می دهد بیشتر در حوزه کارهای فرهنگی حضور داشته و در هر سازمانی مشغول به فعالیت شد در بخش امورایثارگران بوده است. عباس صوفی؛ رئیس هیات فوتبال همدان که حتی دورهای شهردار همدان نیز بود. به نظر نمیرسد او به انتخابات برسد چرا که باید امضای حداقل ۱۰عضو مجمع را به دست بیاورد که برایش کار آسانی نیست.
امیر مسعود هراتیان؛ شاید اسمش چندان آشنا نباشد اما مدتی ریاست هیات فوتبال اصفهان را در دست داشت و البته مردی مورد موثق باند اصفهانیهای فدراسیون فوتبال است که در حلقه تیم مدیریت فعلی قرار میگیرد. از ابتدا یا انتها که به این فهرست نگاه کنیم، خروجیاش یکسان است؛ فقر مدیر، عدم وجود درایت و در نهایت بیچاره فوتبال ایران که در دست تصمیمگیرانی غیر ورزشی و فوتبالی اسیر شده است. انتخابات فوتبال در روزها و هفتههای آینده آبستن اتفاقاتی بسیار مهمی خواهد بود و امیدی ز بهبود اوضاع فوتبال به گوش نمیرسد.
این گزارش ادامه دارد...