مگر فیفا به دادمان برسد
آیا آنگونه که مذهبیون تندرو میگویند: حضور بانوان در ورزشگاهها مغایر با احکام الهی و شرع است؟ آیا تماشای ساق پای فوتبالیستها می تواند بیننده حاضر در ورزشگاه تحریک کرده، او را به گناه بیندازد؟ زنی که از آن فاصله تاب تماشای ساق پای یک ورزشکار را ندارد، وقتی در خانه مسابقات شنا یا کشتی مردان را از طریق تلویزیون می بیند چه حالی پیدا میکند؟ دلیل مقاومت بخشی از حاکمیت در برابر احیای یکی از ابتداییترین حقوق بانوان فوتبال دوست چیست؟ و چرا روشنفکران چپ گرای همواره معترض، مطالبه گرانی که پیگیر حضور خانمها در ورزشگاهها هستند را متهم به طرح عامدانه موضوعات فرعی می کنند تا مسائل و دغدغههای مهمتر به فراموشی سپرده شوند؟ با ما همراه شوید تا در این یادداشت به پرسشهای فوق پاسخ دهیم.
یک - هویت گنگ
آنهایی که در نوفل لوشاتو با پیشوای انقلاب پنجاه و هفت ملاقات داشتند، هرگز فکرش را نمیکردند حکومتی که بنا بود پیام آور عدل و آزادی و برابری باشد، تنها یکی دو سال بعد از پیروزی اش به شعارها و اهداف خود پشت کند و بنیانگذار محدودیت هایی شود که محرومیت بانوان از حضور در ورزشگاهها تنها یک مورد آنست. بد نیست بدانید تا سال شصت و یک هیچ بحثی در خصوص ممنوعیت حضور خانمها در استادیومها وجود نداشته و حتی پس از آن نیز هیچ حقوقدانی مصوبه حامل این محدودیت را رویت نکرده است.
در واقع مشخص نیست که کدام نهاد انقلابی با چه نیت و مقصودی چنین قانونی را وضع کرده است. در این بین برخی با اشاره به آیاتی از سوره احزاب می کوشند تا هرگونه فعالیت زنان در خارج از خانه را به علت دوری از سیره نبی اکرم خلاف شرع نشان داده، حضور همزمان زن و مرد در یک موقعیت مشترک مکانی را نیز عامل ایجاد فساد قلمداد کنند، اما آیا چنین تعابیر متحجرانه ای می توانند در دنیای امروزی کاربرد داشته باشند؟ به عبارت دیگر آیا می شود انسان مدرن را گرفتار گونه خاصی از قرائت شخصی جزم اندیشانه ساخت که تلاش می کنند رویههای منسوخ شده هزاران سال قبل را جانشین قوانین و قواعد امروزی سازند؟
دو - روزنه امید
درگیر بودن کشور با جنگ با عراق، فضای به شدت بسته حاکم بر دهه اول و بیش از نیمی از دهه دوم انقلاب به انضمام وحشت منتقدین از اینکه مبادا اگر حرفی بزنند به سرنوشت بسیاری از چهرههای برجسته و حتا انقلابی دچار شوند مانع از آن می شد تا دغدغه هایی چون ابتداییترین حقوق زنان جامعه مورد بحث قرار گیرد اما با روی کار آمدن دولت خاتمی، فضای سیاسی نیمه باز آن روزها منجر به خروج بسیاری از مطالبات فراموش شده از کنج دیوار سکوت شد تا برای نخستین بار و در جریان بازیها انتخابی جام جهانی دو هزار و شش شاهد حضور جمع بسیار محدودی از بانوان در ورزشگاه آزادی باشیم. آن حضور حداقلی در بازی ایران و بحرین اگر چه بسان بسیاری از دیگر رویاهای اصلاح طلبان سرنوشتی بهتر از برخوردهای قهریه پیدا نکرد اما همان یک اتفاق به روزنه امیدی مبدل گشت تا ثابت شود اگر فعالان مدنی پیگیر مطالبات مردمی باشند، مقاومت حاکمیت رویین تن و نشکستنی نیست.
سه - فیفا وارد می شود
ایجاد دهها کمپین نظیر روسری سفیدها حاکی از آن بوده و هست که بانوان فوتبالدوست بنا ندارند میدان را با تشر مقامات قضایی و متشرعین وابسته به حکومت خالی کنند.در همین چارچوب ارسال بیش از هزار نامه الکترونیکی برای فدراسیون جهانی، جان اینفانتینو را متقاعد کرد تا با استناد به بند چهارم قوانین انضباطی فیفا به دولت ایران فشار بیاورد تا برای پایان بخشیدن به چهار دهه تبعیض جنسیتی در ورزشگاهها اقدامی صورت دهد. متعاقب قول دولت روحانی به رییس فیفا شاهد حضور گزینشی بانوان تایید صلاحیت شده در جریان فینال لیگ قهرمانان آسیا بودیم اما تجربه دوم به دستگیری و ضرب و شتم بانوانی انجامید که به خیال تماشای بازی دوستانه ایران و سوریه خودشان را به آزادی رسانده بودند. وقتی خبر برخورد پلیس با تماشاگران زن به اینفانتینو رسید لحن رئیس فدراسیون جهانی هم از قالب توصیه به تهدید تغییر کرد تا طی نامه هایی خطاب به فدراسیون تاج برای حل این مشکل ضرب الاجل تعیین کند. یکی از همین نامهها به تازگی و توسط یک خبرگزاری معتبر چاپ شد تا آنهایی که خیال می کردند صحبت از احتمال تعلیق صرفا یک تهدید توخالی است دریابند که این بار فیفا جدی تر از هر زمان دیگری پیگیر حقوق بانوان فوتبال دوست ایرانی است.
چهار- به تعویق افتادن لیگ
به رغم تظاهر متولیان فوتبال در این باره که به تعویق افتادن لیگ نوزدهم صرفا به دلیل فقدان امکاناتی چون بلیت فروشی الکترونیکی یا شماره گذاری صندلی ها است مصاحبه هایی انجام گرفته که تایید میکند این تاخیر بیارتباط با فشار فیفا در خصوص گشودن درب ورزشگاهها به روی تماشاگران زن نیست. در همین چارچوب داریوش مصطفوی به عنوان رئیس کمیته استیناف صدور مجوز حرفه ای سازمان لیگ خاطر نشان ساخته که فیفا تا نهم شهریور به فدراسیون تاج مهلت داده تا مشکل حضور بانوان در ورزشگاههای ایران را حل کند. رئیس اسبق فدراسیون فوتبال اعتراف کرده که دلیل اصلی به تعویق افتادن لیگ نوزدهم همین مسئله است. حتی معصومه ابتکار نیز خطاب به اصحاب رسانه گفته که امیدوار است قول وزیر درباره فراهم شدن امکان حضور بانوان در کلیه ورزشگاهها عملی شود، بنابراین اینکه گفته شده تنها خواسته فیفا فراهم شدن امکان حضور بانوان در بازی های ملی است حقیقت ماجرا نیست و تنها بخشی از آنست.
پنج - ساز مخالف برخی فعالان حوزه سیاست
با اعلام اینکه در شرایط کنونی کشور با مطالبات جدی تری روبرو است سعی در تضعیف طیفی دارند که می کوشد با استفاده از اهرم زور فیفا، جمهوری اسلامی را مجبور به شکستن یکی از آن تابلوهایی سازد که محصول هیجانات دهه اول انقلاب بوده است. از دید نگارنده پرداختن به هر حق ضایع شده ای هیچ منافاتی با اهمیت مطالبات بزرگتر و مهمتر ندارد و قرار هم نیست اینکه کشور درگیر تحریم و مشکلات اقتصادی متنوع است مجوز بیاعتنایی ما نسبت به جنبشی باشد که ممکن است بتواند بخش کوچک از خواستههای به حق بانوان این سرزمین را تحقق بخشد. از مواهب ارزشمند شکسته شدن این قبیل تابوها آنست که اعتماد به نفس جامعه جهت غلبه بر سدهای بزرگ تر را افزایش می دهد، واقعیتی که به نظر میرسد دلیل اصلی نگرانی دلواپسانی است که بدشان نمی آید حتی به قیمت تعلیق فوتبال جلوی وقوع آن را بگیرند.
شش - سوخت و سوز ندارد
اگرچه تاریخ چهل ساله جمهوری اسلامی را با جنگ و تحریم و بسیاری از دیگر محرومیتها نوشته اند اما بعید است حاکمیت سنگر سرگرم کننده و مخاطب پسند فوتبال را صرفا به دلیل اصرار تندروها به اجرای یک قانون من درآوردی قدیمی از دست بدهد. شبیه همین تجربه در والیبال هم اتفاق افتاده و هیچ بعید نیست که سرانجام فشار فیفا به یکی دیگر از نرمشهای قهرمانانه متولیان کشور بینجامد. البته چنین پوست انداختن هایی چندان بیهزینه هم نیست زیرا از یک سؤ باید منتظر ماند تا رقبای سیاسی دولت سوار بر موج افراطیونی شوند که خواهند کوشید حضور بانوان در ورزشگاهها را خلاف شرع نشان دهند و از سویی دیگر بخشی از جامعه نیز این پرسش را مطرح می کنند که اگر چنین محدودیتی قابلیت حذف شدن را داشت چرا چهل سال به نگهداری از آن اصرار ورزیدیم و دست آخر نیز نه تسلیم درخواست های داخلی که مرعوب فشارهای خارجی شدیم؟
مطمئنم جمهوری اسلامی جواب های عامه پسندی برای این قبیل پرسشها دارد اما نکته مهم این است که پیروزی فیفا حتی ولو کوچک را به بانوان سرزمینم باز می گرداند و نام ایران را از فهرست کذایی تنها کشوری که در آن تماشای فوتبال برای نیمی از جمعیتش ممنوع است خارج می سازد.