انتقال یوزهای پردیسان به سمنان، پرحاشیه اما ضروری
انتقال پنهانی یوزپلنگهای پردیسان به سمنان در ۱۷ فروردینماه که با جنجال در بیهوشی و سپس انتقال آنها همراه بود، حاشیههای زیادی ایجاد کرد، از جمله درگیری روابط عمومی سازمان حفاظت محیط زیست با خبرنگاران. البته در پس این پنهانکاری و انتقال، دلایل مثبت و منفی نهفته است که هیچگاه بهدرستی بازگو نشدهاند.
در ظاهر، گفته میشود این انتقال با هدف تکثیر در اسارت و ایجاد شانس بیشتر برای بقای یوزپلنگ ایرانی انجام شده است. یوزپلنگ آسیایی زیرگونهای از یوزپلنگ است که زمانی تمام شبهجزیره عربستان، فلات ایران، بخشهایی از عراق، ترکیه و آسیای میانه، افغانستان، پاکستان و هند زیر گامهای سریعش بود، اما امروز در مرز انقراض قرار دارد و کمتر از ۳۰ حیوان از این زیرگونه در ایران باقی مانده است. البته تعداد این یوزها همواره محل تردید بوده است و برخی کارشناسان معتقدند تعدادشان بیشتر است اما شناسایی نشدهاند. با این حال، تعداد آنها هرچه باشد، بسیاری از کارشناسان معتقدند که علاوه بر افزایش اقدامهای حفاظتی از زیستگاه یوزها، جمعیت یوزها در حدی است که اقدامهای مداخلهجویانه برای افزایش جمعیتشان را توجیهپذیر میکند.
به همین دلیل، از چند سال پیش، طرحی در سازمان حفاظت محیط زیست برای تکثیر در اسارت جمعیت یوزها آغاز شد. این طرح با انتقال «دلبر» و «کوشکی» به پردیسان و به امید جفتگیری طبیعی آنها شروع و پس از ناامیدی از این اتفاق، به لقاح مصنوعی رسید. برای این کار، چند بار با تیمهای خارجی متخصص در این زمینه رایزنی و مذاکره شد، اما پس از یک حضور ناموفق (بهدلیل صادر نشدن اجازه رییس وقت سازمان برای معاینه و گرفتن تخمک از دلبر) و سپس، پروندهسازی امنیتی برای برخی کارشناسان یوز از جمله رییس پروژه حفاظت از یوز آسیایی، به محاق رفت. البته بعدتر، شایعهها از یک بارداری موفق (مصنوعی) و سپس، سقط جنین دلبر حکایت داشت. سرانجام، زمان از دست رفت و دلبر تقریبا سن باروری را از دست داد.
اما گرفتن یک یوز ماده دیگر به نام «ایران» از قاچاقچیان، که ماجرای عجیبی داشت و سرانجام زوایای پنهانش مشخص نشد، امید به تکثیر در اسارت را افزایش داد. ولی حالا دوباره سازمان همان راهی را میرود که پیش از این رفته است و بهجای شروع کامل و دقیق طرح تکثیر در اسارت، تکثیر در شرایط نیمهاسارت را امتحان خواهد کرد.
تکثیر یوزها یا قرارداد کلینیک پردیسان؟
برای چنین کاری، ابتدا قرار شد یا یوزهای تهران به یزد منتقل شوند یا دلبر و کوشکی و ایران به یزد بروند. در هر دو حالت، البته قرار بود یوزهای نر یزد در شرایط نیمهاسارت در حصار بزرگی قرار بگیرند. دلیل مساله هم این بود که در چند سال گذشته، هیچ یوز مادهای در یزد مشاهده نشده و امید به ازدیاد طبیعی یوزهای جنوب ایران تقریبا از دست رفته بود. اما انتشار مقالهای بررسینشده مبنی بر پیدا شدن سرگین یک یوز ماده نظر اداره کل حفاظت محیط زیست یزد را تغییر داد و مساله زندهگیری یوزهای یزدی را به حاشیه راند.
سرنوشت یوزها تا مدتی نامشخص ماند، تا اینکه انتقال جنجالی بهار امسال رقم خورد، انتقالی که بسیاری از کارشناسان آن را ضروری ارزیابی میکنند، اما انتقادهایی به شیوه زندهگیری و انتقال آنها وارد است. اما سوال مهم این بود که چرا این انتقال ناگهانی و بیخبر رخ داده است؟ شاید یک دلیلش این بود سازمان حفاظت محیط زیست تلاش میکرد از جنجالهای خبری شکست احتمالی این انتقال پیشگیری کند.
اما بخشی از ماجرای انتقال یوزها به پیمانکار کلینیک پردیسان بازمیگردد. پیمانکار در تمام این سالها با حضور ایمان معماریان بهعنوان دامپزشک و تعدادی محدود، کلینیک حیات وحش را اداره کرده و عملا هیچ توسعه و پیشرفتی در این کلینیک صورت نگرفته بود. علاوه بر این، مخارج حیوانات وحشی که در این کلینیک نگهداری میشدند بسیار زیاد شده بود. به همین دلیل، پیشنهادی مبنی بر تاسیس یک کلینیک دام عمومی کوچک با حضور دامپزشکان خبره در کنار این کلینیک مطرح شد تا درآمدش صرف نگهداری و بازپروری حیوانات وحشی کلینیک شود، پیشنهادی که بسیاری از دامپزشکان آن را عملی میدانستند. اما به دلایل نامشخصی، تیم ادارهکننده و دامپزشک معتمدشان چنین ایدهای را هرگز عملی نکردند.
هرچند قرارداد پیمانکار رو به پایان بود، معاونت محیط طبیعی سازمان حفاظت محیط زیست بهدلیل هزینهها، اقدام به انتقال یوزپلنگها به بهانه تکثیر کرد. در حالی که برای پروژه تکثیر، هیچ نیازی به انتقال دلبر و کوشکی نبود.
حالا با پایان قرارداد پیمانکار، باید امیدوار بود زمینه راهاندازی کلینیک دام کوچک پردیسان در کنار کلینیک حیاتوحش فراهم شود و این انتقال پایانی بر کلینیک بازپروری حیات وحش در ایران نباشد.
تکثیر، اسارت یا نیمهاسارت؟
با اینکه پیش از این، نمونههای اسپرم کوشکی جمعآوری شده بود و در سازمان نگهداری میشود، طرح لقاح مصنوعی در دستور کار نیست و البته خود کوشکی و دلبر هم از سن زادآوری خارج شدهاند. در این بین، ایران تنها یوز ماده در سن باروری است و با توجه به نبودِ یک یوز نر دارای قابلیت جفتگیری و منتفی شدن زندهگیری یوزهای نر یزد، احتمالا هدف بعدی زندهگیری یک یوز نر از زیستگاههای شمالی یوزپلنگ در ایران یعنی توران و میاندشت است.
با توجه به اینکه این زیستگاهها، بر اساس شواهد موجود، هنوز زادآورند، چنین کاری میتواند هم برای زیستگاه و هم خود یوز نر، پرخطر باشد، درحالیکه حتی یک حیواناز این زیرگونه هم درصد قابلتوجهی از جمعیت باقیمانده ار آنها محسوب میشود. اما اگر با استفاده از متخصصان باسابقه، در دوره باروری ایران از شیوه لقاح مصنوعی استفاده شود، خطر کمتری برای یوزهای وحشی در پی خواهد داشت و علاوه بر این، امکان بیهوشی، تهیه اسپرم و بازگردانی به طبیعت تعداد بیشتری یوز نر وجود دارد، که برای افزایش تنوع ژنتیکی پروژه تکثیر در اسارت ضروری است.
موضوع دیگر نزدیکی ایران به کوشکی است که احتمالا باعث میشود این گربهسان سختگیر به نرهای دیگر روی خوشی نشان ندهند. این موضوعی است که مدیرکل حفاظت محیط زیست سمنان هم به آن اشاره کرده است. با این حال، کارشناسانی که از محل نگهداری آنها بازدید کردهاند میگویند فاصله بین آنها هنوز کم است و بین آنها ارتباط بصری برقرار میشود که اتفاق مناسبی نیست.
مشکل دیگر، محل نگهداری یوزها در سمنان است که هرچند بهطور کلی مناسب توصیف شده، باز بودن زیر حصارها در برخی مناطق، خطرناک و ممکن است به ورود جانوران دیگر از جمله گرگها به منطقه محصور زندگی یوزها منجر شود.
با وجود تمام این کاستیها، به نظر میرسد این انتقال هرچند پرحاشیه زمینه را برای اتفاقهای مثبتی در دو زمینه جداگانه، یعنی کلینیک پردیسان و تکثیر در اسارت یوزها، فراهم کرده است. البته اگر به روال سابق مشمول گذشت زمان نشود و با تصمیمگیریهای اشتباه، فرصت طلایی در این زمینه از بین نرود، چرا که به نظر میرسد موفقیت این طرح به همراه حفاظت موثر از زیستگاه آخرین کارتهای برنده در بازی بزرگ انقراض یوزپلنگ ایرانی است.