راپورت خفیهنویس؛ شینید اوکانر هم مسلمان شد، بیچاره شدیم!
امروز صبح نان سنگک خریدم با پنیر لیقوان و مقادیری خرید دیگر که عیال سیاهه آن را نوشته و روی تاقچه گذاشته بود. اتفاقا پول درشت نداشتم و همه پانصدی و دویستی بود؛ نمیدانم وزن پولی که دادم بیشتر بود یا وزن جنسهایی که خریدم. اوضاع مملکت واقعا خراب است و بعضی اوقات فکر میکنم این معاندان که حرف از فروپاشی میزنند، پر بیراه نمیگویند. صبحانه خورده، روغن ماشین را عوض کرده، به دربخانه رفتم. حضرت آقا احضار فرمودند و زودتر خدمت رسیدم.
آقا داشت یک خبری میخواند، فرمودند: یکی از خوانندگان معروف موسیقی راک اند رول مسلمان شده. عرض کردم: شما این چیزها را از کجا میدانید؟
فرمودند: من یک زمانی گروه بیتلها را تعقیب میکردم و مصاحبههای جان لنون را میخواندم؛ بهنظرم آنها و بهخصوص هیپیها یک راهی بود که میتوانست پلی بین ما و جوانان غربی باشد. اسم این خانم که مسلمان شده، شینید اوکانر است.
خواستم خودشیرینی کرده باشم، عرض کردم: ممکن است از تاثیرات نامههای شما به جوانان غربی باشد.
آقا سری تکان داده و کتاب برباد رفته را گذاشتند آن طرفتر. به نظرم هر وقت آقا امیدوار است، حرفی از برباد رفته نمیزند، ولی اوقاتی که ناامید و سرگردان است، دائم این کتاب را ورق میزند و در آن چیزهایی مینویسد.
فرمودند: به نظر تو ما چطوری باید نظراتمان را به غربیها بگوییم که در آنها موثر واقع شود.
عرض کردم: والله این حرفهایی که علما از صداوسیما پخش میکنند که جوانان متدین را هم بیدین میکند.
آقا فرمودند: شما جوانان غربی را نمیشناسی، من اطلاع دارم که چه حرفهایی تاثیر دارد، اتفاقا افرادی مثل علمای سنتی بیشتر روی آنها تاثیر دارد تا افرادی مثل مرحوم شریعتی یا بازرگان یا حتی کدیور و بقیه روشنفکران دینی.
عرض کردم: یکی از علما در تلفیزیون فرموده: خداوند کره زمین را مهریه حضرت فاطمه کرد و هرکس علی را دوست ندارد، حرام است روی کره زمین راه برود.
آقا فرمودند: این حرفها را البته نباید به آنها گفت، اول باید جنبه معنوی و آسمانی قضیه را مطرح کرد.
عرض کردم: یکی دیگر از علما از همین تلفیزیون گفته این رعد و برقی که میشنوید، صدای شلاقی است که حضرت جبرئیل امین به پشت ابرها میزند که ابرها بهسرعت بیشتری حرکت کنند و در اثر این برخوردها، رعد و برق میشود.
آقا فرمودند: این حرفها کاربرد داخلی دارد...
عرض کردم: بهخدا کاربرد داخلی هم ندارد، مثل فیلمهای کابوی که نیست، حضرت جبرئیل نشسته باشد روی ابر و شلاق میکشد به ابر و میگوید تندتر، تندتر، همین تندر که میگویند، از همینجاست.
آقا فرمودند: حالا مسخره نکن، ممکن است بیربط هم نباشد.
عرض کردم: یکی از آقایان گفته همه مردان با دستدادن و مچ پا و موی زن تحریک میشوند. به نظر شما این حرف درستی است؟ جوانی که بهراحتی سینه زنان را در اینترنت میبیند، با موی زیر روسری تحریک میشود؟
آقا فرمودند: اینها برای یک جمع داخلی است، ولی افرادی مثل آیتالله بهجت و بهاءالدینی که چنین حرفهایی نمیزنند.
عرض کردم: اتفاقا آقای بهاءالدینی فرمودند که در دهی روضهخوانی میرفت و اطراف آن ده گرگ بود، بعد در زمستان مردم توی برف داشتند میآمدند و گرگ گرسنه جلوی آنها ظاهر میشد. آقای بهاء الدینی میگفت: مردم به گرگ میگفتند تو را به علی بن ابیطالب قسم میدهیم که ما را نخوری. یک اروپایی با شنیدن این حرف نمیخندد؟ شما قبول دارید؟
آقا فرمودند: مهم نیست که من و شما قبول داریم یا نه، شاید جوان غربی با همین گرگ ایمان بیاورد، یا با رعد و برق، شما از کجا جوانان غربی را میشناسی؟
عرض کردم: من ۹سال در آمریکا درس خواندم.
آقا فرمودند: شاید زمان شما فرق میکرد.
عرض کردم: یکی از علما در تلفیزیون میفرمودند که وقتی حضرت علی بهدنیا آمدند، همه پیامبران و زنان بهشتی برای زیارت حضرت علی آمدند، ولی حضرت علی فقط وقتی حضرت محمد را دید، چشمش را باز کرد و گفت: میخواهی تورات و انجیل را برایت بخوانم، میخواهی قرآنی را که هنوز نازل نشده، برایت بخوانم. این حرف یعنی...
آقا فرمودند: خیلیها به این حرفها اعتقاد دارند.
عرض کردم: یکی از علما گفته که اگر چهل روز امام زمان را نبینید کور میشوید. شما به این اعتقاد دارید؟
آقا فرمودند: تو به من چهکار داری، به آن جوان غربی بگو.
عرض کردم: آقا! مرا معاف کنید که فقط برای شما خبرها را بگویم. این طوری نمیشود.
آقا فرمودند: اتفاقا من میخواهم تو باشی. هیچکسی این حرفها را به من نمیزند.
عرض کردم: پس از این به بعد من میشوم کسی که هرچه دلش خواست به شما میگوید و قهوه و استخر هم نداریم.
آقا گفت: همینطور است.
میرزا ابراهیم خفیهنویس