راپورت خفیهنویس؛ شرق و غرب بیایند
امروز به واسطه اینکه خیال نمودم حال آقا به واسطه ماجرای دیروز خراب است، تلفون زده ببینم پروگرام ما به قوت خود باقی است، آقا وحید کشیکچی امر نمود زودتر بروم، فی الفور راهی شدم. آن طور که آقا دیروز بیهوش گشته و یساول و قراول دورباش و کورباش کردند، خیال کردم لابد خدای ناکرده شب تلفزیون اعلان اخبار فوت مینماید، اما مثل اینکه هیچ واقعهای نبوده، یحتمل آقا خواسته از شر میرزا احمدخان خراسانی خلاص شود. والله اعلم.
رفتیم داخل، الحمدالله و المنه حال آقا خوب بود و اصلا انگار نه انگار که دیروز بیهوش افتاده بودند . فرمودند: امروز با تو کار داریم.
عرض کردم: همیشه در خدمت حضرتعالی حاضرم.
فرمودند: ما همین دو روز قبل به دولت اعلان کردیم که به جز معدودی از کشورها مثل اتازونی، با همه ممالک غرب و شرق باید روابط مان تقویت شود.
عرض کردم: وزیر خارجه هم فرموده که ایران مطمئن ترین بازار برای حضور شرکای خارجی بوده و شرکای خارجی به ایران بیایند و اجناس خودشان را بیاورند.
آقا فرمودند: کدام وزیر خارجه؟
یکهو زبانم بند آمد. فکر کردم همین امروز که خبرها را نشنیدم لابد مثل میرزا منوچهر خان وزیر اسبق خارجه که خودش در سفر فرنگ بود و صدراعظم اخراجش نمود، میرزا جواد دیپلمات باشی را کنار گذاشته، علی اکبرخان شمیرانی وزیر شده، حالا اگر آقا بگوید خاک برسرت که مامور خفیه ای و اخبار مملکت را نداری چه خاکی به سر کنم؟ خواستم یک جوری جمع و جورش کنم، عرض کردم: البت که وزیر خارجه اصلی مملکت خود آقا بوده، حالا یکی مثل میرزا علی اکبر خان رفته روسیه و یکی مثل میرزا جواد رفته یوروپ و نمسه، یکی مثل سردار قاسم خان تفنگچی وزیر خارجه مربوط به شامات و عراق است، اصل قضیه خود آقا هستند.
آقا فرمودند: امور بین الملل کار یکی دو نفر نیست، ولی ما فکر کردیم چه اشکالی دارد، یوروپ و چین و روسیه و هند بیایند و بروند و در اکونومی مملکت داخل شده. هیچ ایراد ندارد.
عرض کردم: مجلس هم یک قانون وضع مینماید که ایرانیان مهاجر که در بلاد غریب گرفتار مانده و میلیارد میلیارد ثروت داشته سرمایه خودشان را بیاورند به مملکت خودشان و از غربت خلاص و به دامان مام وطن رجعت نمایند.
آقا فرمودند: میرزا ابراهیم! گاهی که به این جوانان وطن که در بلاد فرنگ گرفتار بوده و آرزو داشته به مملکت خودشان بیایند، فکر میکنم و خودم را جای آنها میگذارم، دلم میسوزد. چه اشکالی دارد که این همه جوان که در فرنگ فابریک و کومپانیهای معظم دایر کرده و هر کدام امروز بر فرنگی سروری مینماید به مملکت خودش بیاید و همین جا فابریک و قومپانی خودش را دایر نماید.
عرض کردم: این از قضا برای امور خفیه هم فایده فراوان دارد، همین که این جماعت ایرانی مقیم فرنگ مراجعت نمایند، خودمان از نظر نظمیه و امنیه نظارت مینماییم و دیگر اعوان و انصار و جواسیس که به اسم ایرانی در فرنگ در همین قومپانیها علیه ما توطئه مینمایند هیچ غلطی نمیتوانند بکنند و مشکل امنیت مملکت هم حل میشود.
آقا فرمودند: البته این فایده را هم دارد.
عرض کردم: البته بعض این اشخاص ممکن است خیال کنند برای چه سرمایه خودشان را از فرنگ بیاورند در مملکتی که دلار امروز چهار هزار تومان است و فردا میشود 9 هزار تومان، ولی وقتی خودش دلار بیاورد، پولش در سه ماه دو برابر میشود و میفهمد در همین مملکت از همه جا بهتر پول در میآورد.
آقا یک طوری به من نگاه فرمودند انگار من دارم اباطیل میگویم.
عرض کردم: ثانیا این قومپانیها در فرنگ هر سال چند میلیارد دولار و یورو و روبل مالیات به دولت میدهند، وقتی بیایند به این مملکت، دیگر مالیاتی در کار نیست، تحت نظارت علمای اعلام قم و مشهد قومپانیهای معظم دایر مینمایند به اسم ائمه اطهار، چرا اسم قومپانی آمازون و ای بی باشد، همان را میگذارند خامس آل عبا، هم به مملکت خدمت میکنند هم به علما.
آقا به من فرمودند: البته منظور من این نبود، فکر دیگری داشتم.
عرض کردم: فواید دیگری هم در مراجعت سرمایههای مملکت موجود است...
آقا فرمودند: اینها را بنویس و بده من بخوانم... اگر خبری داری بگو و برو
سیاهه خبرها را که مکتوب نموده بودم خوانده و مرخص شدم، تا فردا چه شود.
میرزا ابراهیم خفیه نویس