جان آواگزین و نواآفرین
مرگ پرویز مشکاتیان (۲۹ شهریور ۱۳۸۸) درست چند ماه بعد از وقایع انتخابات ریاست جمهوری آن سال، حادثهای تاسفآور برای اهالی موسیقی بود. او از معدود موسیقیدانهایی بود که فهمی سیاسی داشت و اوضاع اجتماعی، فرهنگی و سیاسی را رصد میکرد و بهنوعی پشتوانهای فکری و فرهنگی بود نه تنها برای شاگردان، که برای مخاطبان انبوه آثارش و وزنهای تعیینکننده در میان اهالی موسیقی به شمار میرفت. لذا مرگش، آن هم در سنی که برای یک هنرمند سن پختگی و کمال است، از دست رفتن یکی از گوهرهای ناب موسیقی ایرانی بود؛ ابوالحسن صبا و روحالله خالقی هم تقریبا در همین سنین از دست رفتند، زیر ۶۰ سال.
مشکاتیان همراه حسین علیزاده و محمدرضا لطفی قلههای موسیقی سنتی و اصیل ایرانیاند، که بهنوعی هر کدام از آنها را میتوان صاحب شیوه و روشی خاص در سه حیطه آموزش، خلاقیت و آهنگسازی و نوازندگی دانست.
از این سه تن، پرویز مشکاتیان چه در نواختن سنتور و چه در کارهای خلاقانه موسیقی، روشی متفاوتتر از دو نفر دیگر داشت که شاید بتوان آن را نخست به آموزشهای دوران کودکی و نوجوانیاش نزد پدر و دوم پرورده شدن در منطقه نیشابور و خراسان نسبت داد و البته، تامل در دوران حضورش در «مرکز حفظ و اشاعه موسیقی» و آموزشهای مستقیم و غیرمستقیم دکتر داریوش صفوت و بزرگانی چون نورعلی برومند، یوسف فروتن، سعید هرمزی و احمد عبادی.
نیشابور و فرهنگ خراسان بزرگ
زادگاه آدمی نقشی تعیینکننده در شکلگیری شخصیت فرهنگی و هنری فرد دارد و اگر استعداد و ذوقی هم در وجودش باشد، جرقههای شخصیتی و هنری میتواند جهشهای نابی را برای فرد ایجاد کند. در کنار این دو، اگر فرد تحت سرپرستی و هدایت فردی آشنا به رموز و پیچیدگیهای هنر قرار بگیرد و مراقبت شود، پلههای ترقی را بهسرعت طی خواهد کرد.
مشکاتیان استعداد نابی داشت و این استعداد در کنار پدر، حسن مشکاتیان، که سنتور خوب مینواخت، با نغمههای محلی خراسانی آشنا بود، ادبیات و شعر را میشناخت و با سازهای ویولن و تار و سهتار آشنایی داشت، فرصتی فراهم آورد تا پرویز مشکاتیان ببالد و این بالندگی در همان نوجوانی اوج بگیرد، چنانکه چند بار در مسابقات سراسری دانشآموزی اردوگاه رامسر بهعنوان نوازنده برتر انتخاب شد.
این استعداد از نگاه داریوش صفوت دور نماند. وقتی مشکاتیان به تهران و دانشکده موسیقی آمد، صفوت بلافاصله او را به مرکز حفظ و اشاعه دعوت کرد و با امکاناتی که این مرکز داشت، فضایی برای غور و تامل بیشتر در موسیقی اصیل ایرانی برایش فراهم شد.
از آن پس بود که او خود را بهعنوان نوازندهای صاحبسبک در سنتورنوازی، آهنگسازی خوشذوق در ملودیپردازی و معلمی کمنظیر در آموزش سنتور و رموز و پیچیدگیهای موسیقی ایرانی به جامعه هنری شناساند.
مشکاتیان در نوازندگی سنتور
سنتور مشکاتیان از جهاتی ویژه و خاص اوست. دلنشین، زیبا و گوشنواز. سنتور عموما سازی است که چند دقیقه متوالی نواختنش در شنونده احساس خستگی و دلزدگی ایجاد میکند، اما سنتور مشکاتیان و تکنوازیهایش نه تنها خستهکننده نیست، که نشاط آور و بهجتزاست. اگر قطعه تمنای او (در نغمه شور) را شنیده باشید (از معدود قطعاتی که با صدا و تصویر نواختنش در فضای مجازی بسیار دیده شده است)، به راز شنیدنی بودن این ساز پی میبرید، رازی که ذوق نوازندگی و آهنگسازی خلاقانه توامان در یک ساز را در خود مستتر دارد.
مشکاتیان خود در گفتوگویی که سال ۱۳۷۰ با نشریه کلک (شماره ۲۰) داشت گفت: «سبکشناسی را از دانشکده شروع کردم و مروری نسبتا کامل بر شیوههای مختلف سنتور داشتم» (ص ۱۶۶) و همانجا اضافه کرد که «آقای ورزنده چهکار میکند که صدای ساز دلپذیر میشود» و این دقت را در کار دیگر نوازندگان سنتور، بهخصوص استاد فرامرز پایور، هم دنبال کرد. این نکتهها و تاملها را بعدها در کتاب «دستور سنتور» خود و در مقام معلم و آموزشدهنده بهخوبی به کار گرفت و برخی از نوازندگان برجسته سنتور نسل حاضر در زمره شاگردان مکتب او به شمار میآیند.
هرچند اجرای تکنوازی سنتور در «جشن هنر شیراز» نمونهای از هنرنمایی مشکاتیان را در معرض دید عموم قرار داد، انتشار آلبوم «بر آستان جانان» با صدای استاد شجریان و تنبک ناصر فرهنگفر او را بهشکلی جدی و موثر به مخاطبان شناساند؛ البته همین آلبوم آغازی شد برای یک دهه همکاری او با استاد بیبدیل آواز ایرانی، محمدرضا شجریان. این آلبوم بهرغم آنکه فقط با سنتور نواخته شده، شنیدنی و لذتبخش است.
مشکاتیان در مقام آهنگساز
پرویز مشکاتیان را باید یکی از مهمترین آهنگسازهای موسیقی سنتی ایرانی نام نهاد که در تمام عمر نه چندان طولانیاش، به ملودیپردازی و آهنگسازی در ژانر موسیقی سنتی پرداخت، اما با طعم و رنگی که خود به آن میداد. درک و دریافت او از ردیف چندوجهی بود و به قول قدیمیهای موسیقی، ردیف را جویده و از هاضمه هشتم هم رد کرده بود. به همین دلیل، به ردیف و پیچیدگیهایش اشراف کامل داشت. از سوی دیگر، درکی که از فواصل موسیقی ایرانی داشت به او این مهارت را بخشید که خود را در حصار ردیف و قالبهای آهنگسازی موسیقی سنتی محدود نکند. به همین دلیل است که او بهجای آنکه برای آهنگسازی سراغ شیوه مرسوم و مَدْرَسی برود، سراغ مقامات و ریزمقامات رفت و با کشف ملاحتهای موسیقی در آن بخش، به آهنگسازی پرداخت. آلبوم «بیداد» او، که از شاهکارهای تاریخ موسیقی معاصر به شمار میرود، نمونهای از ذوقورزیهای او در آهنگسازی است.
ذوق آهنگسازی او سبب شد که به فکر گسترش گروه «عارف» و افزایش سازها بیفتد. در آخرین اجراهایش با گروه عارف، که با خوانندگی شهرام ناظری در تالار وزارت کشور برگزار شد، از ترکیب بیش از ۱۶ نوازنده سازهای مختلف بهره برده بود تا نشان دهد چگونه میشود ظرفیتهای گروهنوازی موسیقی ایرانی را گسترش داد.
مشکاتیان را باید از معدود موسیقیدانهایی دانست که در آهنگسازی و قطعهپردازی موسیقی سنتی، قطعاتی ۷ تا ۱۰ دقیقهای ساخت و در پردازش آنها سعی کرد شیوههای گسترش قطعه در موسیقی غربی را وارد موسیقی ایرانی کند. قطعه «چکاد» (آلبوم دستان) و چهارمضراب «خزان» (آلبوم مژده بهار) نمونههایی شنیدنی و منحصربهفرد از این نوع نگرش به آهنگسازی به شمار میروند. اما این ابتکار فقط در مدتزمان قطعه نیست، بلکه زیبایی ملودی این آثار نشان میدهد که او به جوهر موسیقی ایرانی، که ساخت و پرداخت ملودیهای ناب و گوشنواز است، توجه داشت.
این ذوق و ظرافت بهقدری تاثیرگذار بود که در شعر شاعران هم نمود داشته است، چنانکه اسماعیل خویی در شعر بلندی که ژانویه ۲۰۰۸، دو سال قبل از درگذشت مشکاتیان، برایش سرود، بهخوبی نشان میدهد که قدرت آهنگسازی و نوازندگی او چنان اثرگذار بوده است که شاعری را به ذوق میآورد تا از موسیقی او بهعنوان «نواهای نازنده و دلنوازنده» یاد کند و برای او و موسیقیاش بنویسد:
«و هر بار کز تو نوایی شنیدم
کمی بیشتر گشتم از خویش دور و
بسی بیش از پیش نزدیک.»