شما صفحه ای از سایت قدیمی ایران اینترنشنال را مشاهده می کنید که دیگر به روز نمی شود. برای مشاهده سایت جدید به iranintl.com مراجعه کنید.

احمدرضا دالوند؛ گرافیستی که به نشریه جان می‌داد

 

هنوز از مرگ ابوالفضل زرویی نصر‌آباد هفته‌ای نگذشته است که چهره‌ نامی دیگری در عرصه مطبوعات روی در نقاب خاک کشید. احمدرضا دالوند، تصویرگر، طراح گرافیک و مدیر هنری صبح‌ دوشنبه بعد از دوره‌ای پر مرارت از یک بیماری نسبتا دست و پاگیر و طولانی درگذشت.

این گرافیست که یک ماه قبل به دلیل ابتلای به بیماری دیابت یک پای خود را از دست داده و به دلیل سکته قلبی مدتی به کما رفته بود، در نهایت روز ۱۹ آذر درگذشت.

احمدرضا دالوند سال ۱۳۳۷ در خرم‌آباد متولد شد. او فارغ‌التحصیل رشته گرافیک از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران بود و محضر بزرگانی چون مرتضی ممیز، صادق بریرانی و هانیبال الخاص را درک کرده بود.

 

مدیر هنری ۴۰ نشریه و رسانه

اوج فعالیت دالوند را باید در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ جست‌وجو کرد که با بیش از ۴۰ ماهنامه و چندین روزنامه و هفته‌نامه به عنوان تصویرگر، مدیر هنری و منتقد همکاری داشت.

دالوند کار تصویرگری مطبوعاتی را با ماهنامه ادبی آدینه شروع کرد و در واقع طرح‌هایش در آدینه او را به جامعه مطبوعاتی شناساند، اما  به گفته خودش در مصاحبه‌ای طولانی با نشریه گلستانه (‌پاییز ۱۳۷۹) دو سال اول حضورش در آدینه بی اسم و امضا بود. از سیروس علی‌نژاد، سردبیر وقت آدینه به عنوان یکی از تواناترین روزنامه‌نگاران معاصر ایران یاد می‌کرد که رویاهای یک طراح آماتور را از سر او خارج کرد و او را به«دنیای پروفشنالیزم مطبوعاتی سوق داد» فردی که «با یک قوطی لاک غلط‌گیر وطنی به نام پوشا، به دنبال امضای من در گوشه و کنار طرح‌هایم می‌گشت و هر کجا که امضای دالوند را می‌دید، آن را پاک می‌کرد».

این تصویرگر در دو سال اول حضور در آدینه حق امضا نداشت تا اینکه بعد از دو سال از او «پرسیدند راستی جوان، اسم کوچک تو چیه؟ بعدها دانستم که می‌خواهند نام کامل مرا در کنار طرح‌هایم چاپ کنند».

روایت او از چگونگی حضورش در نشریه آدینه و سماجت او روی گرافیک هر صفحه در نهایت مجموعه را به این جمع‌بندی می‌رساند که برای هر صفحه‌ای نظر او را بپرسند و چون نیاز به سرعت در کار بود، دالوند فردی همیشه حی و حاضر در تحریریه بود تا بلافاصله طرحی را برای صفحه پیشنهاد دهد.

«در اتاقی که من و صفحه‌آرا و سردبیر در آن جا می‌شدیم،‌ همزمان با قیچی صفحه‌آرا که ستون نوشته‌ها را می‌برید تا بر ماکت صفحه‌آرایی بچسباند، من هم به طراحی مشغول می‌شدم، صدایی می‌گفت عرض دو ستونی و ارتفاع ۱۳ سانت و دستی با شتاب آخرین خط‌ها را بر طرح می‌کشید و آن را به گوشه میز صفحه پرتاب می‌کرد.» فرصتی برای اشتباه نبود و البته آدمی خبره همانند علی‌نژاد که دالوند می‌گوید بعد از او «‌هرگز مردی به این توانایی در عرصه مطبوعات»‌ ندید در صحنه حاضر بود تا با «‌نگاه دقیق و سرد و گرم چشیده، خطاها را به صفر برساند».

 

تجربه جامعه و رواج نوعی خاص و متفاوت از گرافیک مطبوعاتی

پس از آدینه و نشریات و ماهنامه‌های بیشتر، این بار نوبت به روزنامه رسید تا دالوند حاصل تجربیات و دانش خود در این زمینه را به کار گیرد. به گفته او «‌از دهه هفتاد به این طرف من به سمت گرافیک تخصصی‌تری پیش رفتم و حساسیت بصری من از محدوده «‌تصویرسازی» فراتر رفت و سطح صفحه‌ها را در برگرفت.»

اگر تا آن زمان منطقه مانور او سطح صفحه‌های ماهنامه‌ها (یا همان قطع A4) بود، از این پس روزنامه برای او میدانی وسیع‌تر بود با سرعت و تراکم بیشتر. از این به بعد بود که به گفته خودش «آموختم که هر نشریه‌ای را چهار چشمی دید بزنم و صفحه‌های نشریه محل چشم‌چرانی من بوده و هستند.» در چنین فضایی او به «نوع حروف متن، تیترها، سوتیتر‌ها، فضاهای سفید، کادرها، سرکلیشه‌ها، عکس‌ها، طرح‌ها،‌ حواشی، فواصل، سیاهی‌ها، چاپ و… به شکل تخصصی توجه نشان» می‌داد و گرافیک به معنای جامع قضیه برای او مسئله و محور گردید و در مقابل تصویرسازی که حرفه‌ او بود، به پستوی زندگی خصوصی‌اش راه پیدا کرد و « سازماندهی بصری این عناصر موضوع مطالعه و تحقیق»‌ او شد.

زمانی کارش اوج گرفت که روزنامه جامعه منتشر شد و پس از آن توس، نشاط، عصر آزادگان و روزنامه‌های دیگری که او طراح و ایده‌پرداز اصلی صفحه‌ها آنها بود. او به معنی دقیق کلمه به گرافیست و صفحه‌های مطبوعات جایگاهی ویژه بخشید. اگر تا قبل از او گرافیک مطبوعاتی در روزنامه‌های اطلاعات و کیهان و چندی بعد همشهری و ایران منحصر می‌شد، با روزنامه جامعه و و روزنامه‌های هم‌تراز آن، دروازه‌ای تازه به گرافیک مطبوعاتی گشوده شد. به این ترتیب بنای حضور گرافیست و صفحه‌آرا در کنار سردبیر و سرکشی لحظه به لحظه را او پایه‌گذاری کرد.

 

دالوند در مقام مولف و نظریه‌پرداز

علی‌اصغر قره‌باغی که خود نقاشی چیره‌دست است و از جمله حرفه‌ای‌ترین منتقدان در حوزه هنرهای تجسمی، در مطلبی بلند در شماره آبان و آذر ۱۳۷۹ نشریه گلستانه درباره دالوند، از او به عنوان استاد یاد کرد در حالی که او تنها ۴۲ سال داشت.

قره‌باغی در انتقاد از آنچه که او «دایره تنگ و محدود و خانه بی در و دربند هنرهای تجسمی» ایران عنوان می‌کرد که «خلعت استادی و پیش ‌کسوتی و پیر دیر بودن را به راحتی و گشاده‌دستی به این و آن می‌بخشند»، دالوند را «هیچ‌کدام» از این‌ها نمی‌داند اما او را در کارش از منظر نظری و عملی پدیده و نابغه ارزیابی می‌کند.

برخی مطالب، نوشته‌ها و گفت‌وگوهایی که از او در مطبوعات منتشر شده نشان می‌دهد که او به‌شکلی جدی و عمیق تاریخ تصویرگری و گرافیک مطبوعات را مرور کرده بود و برداشتی همه‌جانبه از تحول گرافیک مطبوعاتی در یک سده اخیر ایران داشت. همین بینش به او امکان می‌داد تا در جایگاه یک نظریه‌پرداز درآمده و ایده‌هایی نو در زمینه گرافیک مطبوعاتی را در مطرح کند. حاصل تمامی این کندوکاوها و البته تدریس و برگزاری کارگاه‌های مختلف چند سال بعد در کتاب دو جلدی از سوی انتشارات دفتر مطالعات رسانه‌های وزارت ارشاد منتشر شد.

به باور دالوند «صفحه‌آرایی باید جزیی از معنا و حس نهفته در متن باشد نه یک ژست بصری و متظاهرانه. در صفحه‌آرایی، توجه و تاکید زیاد بر سازماندهی عناصر بصری، منجر به تحریک بیش از حد میل «دیدن» شده و فعل «خواندن» را به عقب می‌راند.»

 

دالوند در ساحت منتقدی صریح

دالوند از سویی منتقدی صریح و بی‌پرده بود، و هرازگاهی ضمن نگاهی آسیب‌شناسانه به وضعیت هنرهای تجسمی و به خصوص گرافیک مطبوعاتی چنانکه در بیان خاطره‌ای در روزنامه شرق (سالنامه ۱۳۹۴) از استادش، مرتضی ممیز، انتقاد کرد و نوشت ممیز از یک نشریه آلمانی برای اثری کپی کرده بود. این نوشته البته با واکنش تند دیگر گرافیست شناخته شده، ابراهیم حقیقی روبه‌رو شد که از او خواست حرمت استادش را نگاه دارد،‌ اما دالوند در پاسخی به حقیقی گفت که نمونه‌های کپی‌برداری در گرافیک ایران بیش از این حرف‌ها است و نوشت: «وقاحت به جایی رسیده که طرف آشکارا اثر یک گرافیست اروپایی را می‌دزد و و به یک جشنواره ملی می‌فروشد و هنگامی که از طریق اینترنت دستش رو می‌شود، توجیه «کپی کالچر» را آنچنان به خود اماله می‌کند که پنداری نه هنرمند اروپایی و نه این بی‌آبرویی ملی در قبال این طراری رقت‌بار حق هیچ سخن روشنگرانه‌ای ندارند.»

او پیش از این هم گاه و بی‌گاه به این گونه افشاگری‌ها پرداخته بود. به زعم دالوند «گرافیک معاصر ایران یک هنر دریوزه و مذبذب است و جز استثناهایی، اکثرا یا دستشان کج است یا به کل از مرحله پرت هستند. این گرافیک معاصر رفیق خیلی خوبی برای تجارت و صنعت معاصر است و لاستیک البرز را ببینید که چطور یک گرافیت توانسته پرسوناژ سبزرنگ معروفی را از کتاب «امریکن شوکیس» بردارد و به این کارخانه قالب کند و آنها هم به دلیل بی‌خبری، شبانه روز‌ آن را در تلویزیون و در مطبوعات و تابلوهای شهری تبلیغ کنند.» (گلستانه پاییز ۱۳۷۹)

 

تنگی معیشت در سال‌های پایانی عمر

آن گونه که سیروس علی‌نژاد در مراسم تشییع احمدرضا دالوند بیان کرد او در سال‌های آخر عمر دچار تنگی معیشت شده بود به نحوی که «از پرداخت اجاره‌خانه‌اش مانده بود. و در این اواخر وضع او از همه خراب‌تر بود. هر چیزش سقوط کرد اما آدمیتش سقوط نکرد.»

در این مراسم همچنین مسعود ابراهیمی که همنشین او در روزهای آخر بود از ابتکار برخی از هنرمندان در جمع کردن پول برای گرفتن خانه‌ای برای دالوند سخن گفت و سپس اضافه کرد «آبی (دختر دالوند) خواسته اگر افرادی که پول جمع کردند، می‌خواهند پول‌ها برگردانده شود، تا برای کار خیر دیگر مصرف شود، به او یا من بگویند.»

 

تازه چه خبر؟
گزارش‌های رسانه‌ای از مرگ شاهین ناصری، از شاهدان شکنجه نوید افکاری، در زندان تهران بزرگ خبر می‌دهند. منابع نزدیک به خانواده شاهین ناصری در گفت‌وگو با...More
طالبان اسامی شماری از افراد از جمله دو نفر از فرماندهان نظامی طالبان را که به سمت‌های مهم دولتی منصوب کرده است، اعلام کرد. به گفته ذبیح‌الله مجاهد،...More
حسن زرقانی دادستان مشهد از بازداشت شش متهم پرونده کودک‌ربایی در این شهر خبر داد و اعلام کرد که متهم اصلی پرونده هنوز دستگیر نشده وفراری است. زرقانی...More
پارلمان اروپا در قطعنامه‌ای اعلام کرد گروه شبه‌نظامی حزب‌الله لبنان که بارها وفاداری ایدئولوژیک قوی خود به جمهوری اسلامی را نشان داده، دولت لبنان را...More
ارتش سودان در بیانیه‌ای که از تلویزیون دولتی این کشور پخش شد، اعلام کرد تلاش برای کودتا را خنثی کرده و اوضاع تحت کنترل است. یک عضو شورای حکومتی سودان...More