عملکرد مغز در سالمندی از همان کودکی پیشبینیپذیر است
بر اساس پژوهشی که دههها ادامه داشت، پژوهشگران دریافتند که مهارتهای فکری در کودکی میتواند نشاندهنده چگونگی کارکرد مغز در ۷۰ سالگی را باشد.
این پژوهش در سال ۱۹۴۶ آغاز شد و ۵۰۲ کودک ۸ ساله، که همگی در بریتانیا و در یک هفته متولد شده بودند، در آزمایشی شرکت کردند که مهارتهای فکری و حافظهای آنها را اندازه میگرفت. چند دهه بعد، همان افراد بین سنین ۶۹ تا ۷۱ سالگی، دوباره در آزمایشهای شناختی مشارکت کردند. از همه شرکتکنندگان اسکنهایی گرفته شد، از جمله پِتاِسکن (positron emission tomography) که پلاکهای آمیلویید بِتای مغز را ردیابی میکند. این پلاکها تودههای پروتئینی چسبناکیاند که در ابتلا به بیماری آلزایمر دخیلاند.
نتایج این پژوهش نشان میدهد افرادی که در کودکی امتیاز بالایی در این آزمایش گرفته بودند بیشتر احتمال میرفت که در سنین بالاتر نیز امتیاز بالایی بگیرند. کودکانی که جزو ۲۵ درصد اول بودند شانس بیشتری داشتند که در ۷۰ سالگی هم در یک چهارم اول باشند.
دستاوردهای تحصیلی و موقعیت اجتماعی اقتصادی نیز تاثیرگذارند. امتیاز کسانی که مدرک دانشگاهی داشتند ۱۶ درصد بهتر از افرادی بود که قبل از ۱۶سالگی ترک تحصیل کرده بودند. شرکتکنندگانی که شغلهای اداری داشتند بهطور میانگین ۱۲ مورد از جزییات داستان کوتاه را بیشتر به یاد میآوردند، درصورتیکه این رقم برای کارگرها ۱۱ مورد بود. در مجموع، در سرعت تفکر و حافظه، عملکرد زنان در مقایسه با مردان بهتر بود. در ضمن، شرکتکنندگانی که در مغزشان پلاکهای آمیلویید بِتا یافته شده بود در آزمایشهای شناختی امتیاز کمتری گرفتند.
در یکی از ارزیابیها، از شرکتکنندگان خواستند در پنج شکل هندسی، قطعههای گمشده را بیابند. کسانی که پلاک مغزی داشتند توانستند ۲۳ مورد از ۳۲ مورد را تشخیص دهند، در صورتیکه این رقم برای کسانی که در پلاک مغزی نداشتند ۲۵ مورد بود.
به گفته دکتر جاناتان اِم. شات (Jonathan M. Schott) از دانشگاه یوسیال (UCL)، شناخت این عوامل پیشبینیکننده اهمیت دارد زیرا اگر بفهمیم چه عواملی روی عملکرد شناختی فرد در سنین بالاتر اثرگذار است، میتوان بخشهایی را که با تحصیلات و تغییر شیوه زندگی مانند ورزش، برنامه غذایی یا خواب اصلاحپذیر است تشخیص داد که ممکن است از سرعت روند زوال شناختی بکاهد. یافتههای این پژوهش نشان داده است که تفاوتهای جزیی در تفکر و حافظه اگر ناشی پلاکهای آمیلوییدی مغز باشد، در سنین بالاتر تشخیصپذیر است، حتی در سنینی که فرد هنوز سالها با بروز اولین نشانههای زوال عقل فاصله دارد.
پیشتر، شات و گروه پژوهشیاش یافتههای پژوهش دیگری را در ژورنال لانست نورولوژی (The Lancet Neurology) منتشر کردند، که نشان میداد فشار خون بالا در میانه دهه ۳۰ سالگی، با آسیبهای عروق خونی مغز و همینطور کوچکتر شدن مغز ارتباط دارد.
پروفسور تارا اسپایرز جونز (Tara Spires-Jones) از موسسه پژوهشی زوال عقل در بریتانیا (UK Dementia Research Institute)، در مورد یافتههای تازه به هفتهنامه نیوزویک گفت که این یافتهها همسو با نتایج پژوهشهای پیشین است مبنی بر اینکه با افزایش سن، علاوه بر عوامل محیطی، وراثت نیز در حفظ مهارتهای فکری نقش دارد. او در ادامه افزود: «البته به این معنا نیست که تمام توانایی مغز از همان دوران کودکی تعیین شده است. این پژوهش و بسیاری از پژوهشهای دیگر نشان میدهند که فعال نگه داشتن مغز و جسم، حتی در بزرگسالی، خطر ابتلا به بیماری آلزایمر را کاهش میدهد.»
به گفته این پژوهشگر، یادگیری مهارتهای جدید، ارتباط اجتماعی و ورزش در نحوه عملکرد مغز در سالمندی موثر است. جونز در توضیح این مساله، گفت یکی از راههای حفظ عملکرد مغز این است که بین سلولهای مغز ارتباطهای جدید ایجاد شود که به آن سیناپس میگویند. سیناپسها در واقع اجزای تشکیلدهنده حافظهاند. بنابراین به نظر میرسد ساخت شبکه مستحکمی از سیناپسها، که گاهی ذخیره مغز (brain reserve) نامیده میشود، دلیل زیستشناختی این مساله باشد که تحصیل بیشتر در کاهش خطر ابتلا به زوال عقل و زوال شناختیِ ناشی از افزایش سن دخیل است.
جونز در ادامه افزود احتمال دارد امتیاز پایین شرکتکنندهها به دلیل وجود پلاکهای آمیلوییدی بِتا در مغز باشد، زیرا تعداد این پلاکها رفتهرفته بیشتر میشود و ارتباط بین سلولهای مغز یا همان سیناپسها را تخریب میکنند و به عملکرد مغز آسیب میزنند.
به عقیده جونز، این پژوهش بسیار محکم و مستدل اما محدود است زیرا مطالعات مشاهدهای نمیتوانند حلقههای ارتباطی میان علل را بهخوبی توضیح دهند و از سویی، تمام شرکتکنندههای این پژوهش سفیدپوست بودند و شاید نتوان یافتههای آن را به سایر گروههای جمعیتی تعمیم داد. این پژوهشگر در پایان افزود در پژوهشهای آتی ضروری است به اساس زیستشناختی ارتباط میان هوش دوران کودکی و توانایی شناختی بهتر افراد در سنین بالاتر بیشتر پرداخته شود.