کشته شدن سلیمانی، عاملی موثر در تحکیم موقعیت ترامپ و خامنهای
کمتر از ۹ ماه پس از تصمیم ترامپ مبنی بر قرار دادن نیروی قدس سپاه پاسداران در فهرست سازمانهای تروریستی، قاسم سلیمانی به دستور رییسجمهوری آمریکا، در حمله غافلگیرانه پهپاد ایالات متحده آمریکا به کاروان حامل این سردار سپاه، کشته شد.
از آوریل ۲۰۱۹ که سپاه پاسداران از جمله شاخه برونمرزیاش، سپاه قدس، در فهرست گروههای تروریستی قرار گرفت، کمتر کسی تصور میکرد در آغاز سال ۲۰۲۰، فرمانده مهمترین رکن این نیرو قربانی قهر پنتاگون شود؛ ضمن اینکه اولین بار بود آمریکا درباره یک نیروی نظامی رسمی چنین تصمیمی میگرفت.
با توجه به کشته شدن یک پیمانکار آمریکایی، حمله وسیع آمریکا به مواضع کتائب حزبالله، که به کشته شدن بیش از ۲۵ تن از نیروهای این گروه شبهنظامی منجر شد، بهنوعی انتقامگیری واشینگتن محسوب میشود. متعاقب حمله به سفارت آمریکا در بغداد، ترامپ در توییتی نوشت: «ایران مسئول کشته شدن آمریکاییها یا خسارت به اموال این کشور در عراق است و آنها هزینه سنگینی بابت آن خواهند پرداخت و این یک هشدار نیست، یک تهدید است.» البته خامنهای در پاسخ ترامپ، توییت کرد: «میبینید در سراسر عراق هیجان آمریکایی چقدر است؟ باز جناب توییت کرده که ما این را از چشم ایران میبینیم. شما غلط میکنید!»
روند تهدیدهای متقابل رهبران آمریکا و ایران، که از زمان به قدرت رسیدن ترامپ به اوج خود رسید، اساسا تازگی نداشت و شاید همین باعث شد تا خامنهای تهدید اخیر ترامپ را جدی نگیرد و غافلگیرانه به عزای سلیمانی بنشیند که به تعبیر او، «شهید زنده» بود.
تقویت و تحکیم موقعیت ترامپ و خامنهای با کشته شدن سلیمانی
از آنجایی که ترامپ سیاستمداری متزلزل و بنابراین، پیشبینیناپذیر است، شاید بتوان تصمیم او به کشتن قاسم سلیمانی و رهبران پرنفوذ حشد شعبی را از رفتارهای واکنشی او تلقی کرد، بهخصوص وقتی این مورد را با ساقط کردن پهپاد آمریکایی، که از او انتظار برخورد متقابل با ایران میرفت، مقایسه کنیم؛ زیرا او آن زمان نه تنها به جمهوری اسلامی پاسخی نداد، بلکه ابتدا از اساس حمله را، بهرغم تایید مکرر ایران، انکار میکرد.
مورد تقریبا مشابه وقتی پیش آمد که جمهوری اسلامی حتی از طرف آمریکا متهم شد عامل اصلی حمله به آرامکو در عربستان سعودی است، اما ترامپ برخلاف میل مشاورانی چون مایک پمپئو، از حادثه حمله به منافع یکی از نزدیکترین همپیمانانش چشمپوشی کرد و رژیم ایران را آنگونه که انتظار میرفت شماتت نکرد.
تصمیم ترامپ به کشتن قاسم سلیمانی و ابومهدی مهندس، از فرماندهان حشد شعبی، چه رفتار تاکتیکی عکسالعملی و نسنجیده او باشد، چه راهبرد امنیتی نظامی و سیاسی، رفتاری بسیار خطرناک و تحریککننده است که میتواند جرقهای برای آغاز جنگی تمامعیار در منطقه باشد، آن هم در شرایطی که عراق هر روز آبستن حوادث جدیدی است که مدتهاست استقلال سیاسی و تمامیت ارضیاش را تحت الشعاع قرار داده است. هشدار آیتالله سیستانی بلافاصله پس از حمله به کاروان سلیمانی و رهبران حشد شعبی، در سایه همین نگرانیها قابل درک است. او گفت: «حمله به فرودگاه بغداد نقض حاکمیت عراق است.»
صرفنظر از انگیزه اصلی کاخ سفید در تدارک حمله اخیر، این حادثه میتواند به دلایل زیر به تحکیم بیشتر موقعیت ترامپ در آمریکا و خامنهای در ایران بینجامد.
۱) هرچند احتمال اینکه استیضاح دونالد ترامپ در مجلس سنا به نتیجهای برسد بسیار بعید است، رییسجمهوری آمریکا نیاز دارد موقعیت سیاسیاش را در برابر دموکراتها بیشتر تحکیم کند تا احتمال پیروزیاش در انتخاباتی که اواخر سال ۲۰۲۰ برگزار خواهد شد تقویت شود. کشتن قاسم سلیمانی و مواضعی از این دست میتواند آثار مثبتی برای ترامپ داشته باشد. به عبارت دیگر، با تصمیمهایی از این قبیل، که توجیهی است برای تامین امنیت مردم آمریکا، رغبت رایدهندگان به او میتواند افزایش یابد. به هر حال، کمترین تاثیر ماجراجویی ترامپ در منطقه این خواهد بود که ذهن رایدهندگان آمریکایی را از وضعیتی که او بهواسطه استیضاح با آن مواجه است به مسائلی دیگر، از جمله مبارزه با تروریسم، متمرکز کند.
۲) به دنبال اعتراضهای آبانماه، که موقعیت جمهوری اسلامی چه در داخل و چه در سطح بینالمللی بیش از پیش متزلزل شده است، نظام بیش از پیش نیاز دارد تئوری توطئه خارجی را تقویت و بدین وسیله، کمترین آزادیهای مدنی موجود را نیز محدود کند. کشته شدن قاسم سلیمانی و حمله به مواضع کتائب حزبالله که موجب مرگ بیش از ۲۵ نفر، از جمله فرماندهان نظامی، شد، آن هم در پاسخ به کشته شدن تنها یک شهروند آمریکایی، اسباب تبلیغ بیشتر رژیم ایران در افشای چهره «آمریکای جنایتکار» خواهد شد.
۳) احساسات ضدآمریکایی اخیر در عراق، که آغازش حمله به سفارت آمریکا در بغداد بود، بدون تردید اقدامی به نفع جمهوری اسلامی بود و اکنون، مقتدی صدر نیز به دنبال کشته شدن معاون حشد شعبی، از نیروهایش خواسته است برای دفاع از عراق و بیرون کردن کامل آمریکاییها آماده باشند. جمهوری اسلامی از همین شرایط، بهویژه پس از کشته شدن «سردار عارف» یا «مالک اشتر» زمانش، میتواند برای تقویت توسعهطلبیاش بهویژه در عراق بیشتر بهرهبرداری کند، در شرایطی که نخستوزیر عراق قاسم سلیمانی و ابومهدی مهندس را «شهید» خواند و همچنین در پیامش ترور یک فرمانده عراقی را «اقدام خصمانه» نامید.
پیامدهای مرگ سلیمانی و انتقام ایران
فیلیپ گوردون، از مقامهای امور خاورمیانه در دولت اوباما، در این زمینه گفت: «این در واقع، اعلام جنگ علیه ایران است. به نظر من، مسلم است که ایران بهنوعی تلافی میکند. کشتن قاسم سلیمانی واکنش شدیدی همراه خواهد داشت.»
هرچند وزارت دفاع آمریکا در اطلاعیهای اعلام کرد این حمله برای جلوگیری از برنامهریزی ایران برای حملات بعدی صورت گرفته است و آمریکا برای حفظ منافع و حفاظت از شهروندانش به هر اقدامی در هر جای جهان دست خواهد زد، ترامپ با این دست اقدامها و تحریک ایران، قطعا نخواهد توانست امنیت را به منطقه بازگرداند. حتی اگر برخی کارشناسان غربی ضمن مقایسه کشتهشدن سلیمانی با بن لادن و ابوبکر البغدادی، مرگ او را پیروزی بزرگی برای آمریکا به حساب آورند، کشتن سلیمانی نمیتواند تضمینکننده آرامش منطقه باشد، همانطور که طالبان و داعش پس از مرگ رهبرانش نابود نشد.
با وجود اینکه جمهوری اسلامی در جنگ کلاسیک توان رویارویی با آمریکا را نخواهد داشت، در نبردهای نیابتی و نامنظم، قطعا این ایران است که همواره ثابت کرده است چگونه میتواند منافع آمریکا را نه تنها در منطقه، که در جهان با تهدید جدی مواجه کند.
اقدام نسنجیده ترامپ به حمله اخیر به دو دلیل ممکن است هر لحظه آتش انتقام ایران را شعلهور کند. نخست اینکه جمهوری اسلامی در شعارهای ایدئولوژیکش در چهار دهه، از هیچگونه مقاومت و مخالفت در برابر آمریکا دریغ نورزیده است و مرگ سلیمانی میتواند این تقابل را تشدید کند. دوم اینکه کشته شدن سردار سلیمانی باعث شده است تا رژیم ایران دستکم برای حفظ آبرویش در داخل و بین نیروهای وفادار، به انتقامی سخت از آمریکاییها بیندیشد.
توییت ترامپ مبنی بر اینکه «قاسم سلیمانی باید سالها پیش از این کشته میشد» بیشتر از اینکه جایگاهش را در آمریکا تقویت کند، ایران را تحریک میکند و در نتیجه، تهدیدی بزرگ برای منافع آمریکا خواهد بود.