چرا برایان هوک نقش آمریکا در کودتای ۲۸ مرداد را انکار میکند؟
نماینده ویژه وزارت امور خارجه آمریکا در امور ایران در روزهای اخیر که مصادف بود با شصتوششمین سالگرد کودتای آمریکاییـانگلیسی منجر به سقوط دکتر محمد مصدق، دخالت ایالات متحده آمریکا در این حادثه تاریخی را از اساس انکار کرد.
برایان هوک در پاسخ به خبرنگاری که از او درباره نقشآفرینی سیا در کودتای ۲۸ مرداد سوال کرده بود، گفت: «سیا مصدق را برکنار نکرد، مصدق را روحانیت، رهبران سیاسی و ارتش برکنار کردند. ازسیا دعوت شد در نخستین تلاش برای برکناری شرکت کند، وقتی این حرکت شکست خورد، دیگر در این ماجرا درگیر نشد.»
هرچند هوک درصدد است نقش سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا در براندازی مصدق را منکر شود، در عین حال تایید میکند سیا در کودتای اول، یعنی تلاشهایی که تا ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ صورت گرفت ولی ناکام ماند، دخالت داشته است. برخی تحلیلگرها براین باورند که سخنان هوک در مقام مشاور سیاستگذاری مایک پمپئو، متاثر از نظریههای رِی تکیه، پژوهشگر ارشد شورای روابط خارجی آمریکا، است. تکیه آمریکایی ایرانیتباراست و با استیون سایمون کتاب «ابرقدرت عملگرا» را در تمجید از نقش تاریخی و سرانجام پیروزی ایالات متحده آمریکا بر شوروی در جنگ سرد تالیف کرده است.
اعتراف مقامهای اسبق آمریکا به نقش سیا در براندازی مصدق
اخبار مداخله محتوم آمریکا در برکناری مصدق اولین بار یک سال بعد از کودتای ۲۸ مرداد، در سال ۱۹۵۳، در نشریه آمریکایی سَتردِی ایونینگ پست منتشر شد. اما در سال ۲۰۰۰، در دوره ریاست جمهوری بیل کلینتون، روزنامه نیویورک تایمز اسناد محرمانه سازمان سیا درباره کودتا را منتشر کرد. این مدارک در واقع گزارشی بود که دونالد ویلبر، مامور ارشد سیا و طراح براندازی ۲۸ مرداد، تنها چند ماه پس از کودتا تهیه کرده بود. انتشار جزوه ویلبر با عنوان «سرنگونی مصدق نخستوزیر ایران» در آن سال بهانهای شد تا برای اولین بار، یک مقام رسمی و ارشد آمریکایی یعنی مادلین آلبرایت، وزیر امور خارجه وقت، لب به سخن گشود و به نقش کشورش در براندازی مصدق اقرار کرد.
پس از او، باراک اوباما اولین و تنها رییسجمهوری آمریکا است که به مداخله ایالات متحده آمریکا در کودتای ۲۸ مرداد پرداخت. اوباما علاوه بر اظهاراتش در سال ۲۰۰۹، در سال ۲۰۱۳ نیز در اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل، از دخالت کشورش در براندازی مصدق اظهار تاسف کرد. البته نخستین بار در سال ۲۰۰۶، زمانی که سناتور بود، در کتاب «جسارت امید» به نقش آمریکا در براندازی مصدق پرداخته بود.
اوباما در اجلاس قاهره در سال ۲۰۰۹، خطاب به جهان اسلام گفت: «در واقع، ما در گذشته روابط پرفرازونشیبی داشتهایم. در میانه جنگ سرد، آمریکا در برکناری دولت منتخب ایران نقش ایفا کرد.»
هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه دولت اوباما، نیز در سال ۲۰۱۳، آخرین مقام ارشد آمریکایی بود که درباره کودتا علیه مصدق سخن گفت و تلویحا بابتش عذرخواهی کرد.
بریتانیا همواره متهم بوده است به طراحی کودتای ۲۸ مرداد که آمریکا نقش اجرایی آن را در قالب عملیات آژاکس عهدهدار بود، اما تاکنون هیچ مقام انگلیسی چنین جسارتی نداشته است که به نقش دولت وقت در براندازی مصدق اعتراف کند. فقط جک استراو، وزیر امور خارجه سابق بریتانیا، پس از کنارهگیری از قدرت، در سال ۱۳۸۷، در افتتاحیه نمایشگاه «ایران در دوره شاه عباس»، که در لندن با حضور بیش از ۴۰۰ نفر از مقامهای سیاسی، علمی و فرهنگی برگزار شد، با صراحت تمام حقیقت تلخ مداخله کشورش در آن کودتا را اینگونه توصیف کرد:
«کمک به رضاشاه و مشارکت در کودتا علیه مصدق از اشتباههای بریتانیا بود. چشم بستن بر حکومت رضاشاه که تقلیدی بیمایه از آتاتورک بود و جامعه (ایران) حساسیتی بیشتر از ترکیه داشت، اشغال ایران به دست بریتانیا، آمریکا و شوروی در خلال ۵ سال جنگ جهانی دوم و مداخله مستقیم همراهی با آمریکا در برکناری دولت منتخب و دموکراتیک مصدق در سال ۱۹۵۳ که با حمایت مدافعانه از شاه علیرغم برخورداری از حمایت مردم ادامه یافت از دیگر اشتباهها بود… مشکل درک بریتانیا از ایران است، نه درک ایران از بریتانیا.»
انگیزه هوک در تحریف تاریخ چیست؟
بهرغم آنکه حتی در سال ۲۰۱۷، اولین سال حضور دونالد ترامپ در کاخ سفید، وزارت خارجه آمریکا اسناد متعددی منتشر کرد که بهصراحت به نقش سیا در عملیات آژاکس برای براندازی مصدق میپردازد، اما برایان هوک، نماینده ارشد آن وزارتخانه و رییس گروه اقدام ایران، همچنان بر آن است کشورش را تبرئه کند. بدیهی است که انکار نقش تاریخی آمریکا در کودتای ۲۸ مرداد، که اکنون ۶۶ سال از آن میگذرد، ناشی از جهل او نیست، بلکه هوک بر آن است که بهطورعام ایالات متحده آمریکا و بهشکل خاص دولت ترامپ را از هرگونه نقش مداخلهجویانه در کشورهای دیگر مبرا کند. با توجه به اینکه ترامپ در سال ۲۰۱۸، به فاصله چهار ماه به ترتیب ونزوئلا و ایران را مشمول سختترین تحریمها کرد، این حرکت توجیهی قابل درک و تامل است و بیشتر برای این است که بگوید دولت آمریکا نقشبراندازانهای در جهان نداشته است، بهویژه اکنون که ترامپ دارد آماده میشود که در کارزارانتخاباتی دور دوم ریاست جمهوری، چهرهای صلحطلب از خود به نمایش بگذارد.
بدیهی است اثبات و تحقق وعدههای انتخاباتی پیشین ترامپ فقط با پرهیز از درگیری نظامی با کشورهایی چون ایران و ونزوئلا میسر نیست، بلکه دولت او باید نشان دهد نقشی مداخلهجویانه و براندازانه نخواهد داشت، حتی در کشوری چون ایران که متهم است به نقض حقوق بشر و تهدید امنیت جهان.
اظهارنظر اخیر برایان هوک، صرفنظر از کارکرد توجیهیاش در تبرئه رفتارهای تهدیدآمیز و تنشزای ترامپ در مواجهه با توسعهطلبیهای جمهوری اسلامی ایران، ریشه در این مساله دارد که اکنون پس از گذشت بیش از شش دهه از براندازی نخستین دولت ملی و دموکراتیک ایران به رهبری مصدق، آنچه میتواند باعث فروپاشی رژیم ولایت فقیه شود نیروهای اپوزیسیون، بهویژه در داخل ایران، است که به مداخله احتمالی عامل خارجی چون دولت آمریکا قوام میبخشد. از این رو، هوک میکوشد فقط کودتای اول علیه مصدق در ۲۵ مرداد را که به شکست انجامید به عوامل آمریکایی نسبت دهد. به عبارت دیگر، از نظر او آنچه سبب سقوط دولت ملی شد عواملی داخلی چون روحانیون، شاه و حتی شخص مصدق بود.
کودتا علیه دولت مردمی یا رستاخیز ملی؟
برایان هوک قاعدتا در اظهارنظر اخیرش، از این پارادوکس نیز بهره جسته است که طرفدارهای سلطنت کودتا علیه نخستوزیر قانونی کشور، محمد مصدق، را رستاخیز ملی در حمایت از پادشاه مشروطه میدانستند. مارک گازیوروسکی، تاریخنگار آمریکایی و استاد علوم سیاسی، که سالهای متمادی درباره دولت ملی مصدق تحقیق کرده است و نویسنده کتاب «سیاست خارجی آمریکا و شاه، ایجاد دولتی وابسته در ایران»، معتقد است پس از ملی شدن صنعت نفت ایران، دولت ترومن در آمریکا در پی میانجیگری بین تهران و لندن بود، اما مذاکرات طولانی نتیجه نداد. او در اینباره میگوید: «در پی وقایع ۳۰ تیر و ناآرامیها در ایران، تحلیل آمریکا و بریتانیا این بود که تسلط مصدق بر اوضاع کم میشود و اتکایش به کمونیستها بیشتر، بنابراین اوضاع به سمتی حرکت میکرد که میتوانست به نفع شوروی باشد.»
صرفنظر از این تحلیل، متاسفانه جدایی کاشانی و حتی بخشی از جبهه ملی از حلقه یاران مصدق پس از حوادث ۳۰ تیر ۱۳۳۱ از یک سو و تشدید بحران اقتصادی ناشی از تحریمهای بریتانیا از سوی دیگر، باعث شد مصدق در وضعیت بدی قرار گیرد. اما نقش عامل خارجی را نیز باید در نظر گرفت که این وقایع مصادف بود با پیروزی جمهوریخواهها در آمریکا و به قدرت رسیدن آیزنهاور. به دنبال این چرخش در دولت آمریکا، وینستون چرچیل، نخستوزیر وقت بریتانیا، مصمم شد با همکاری اطلاعاتی واشینگتن مصدق را برکنار کند.
سقوط دومین کابینه مصدق در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بیشک کودتایی در قالب پروژه آژاکس بود که عوامل داخلی چون کمک شاه، زاهدی، موضعگیری روحانیها علیه نخستوزیر، اوباش، نارضایتی مردم از بحران اقتصادی و تعویق سهماهه پرداخت حقوق کارکنان دولت و بالاخره برخی ضعفهای خود مصدق باعث شد تا عدهای آن براندازی را رستاخیزی ملی بنامند که در حمایت از پادشاه مشروطه صورت گرفته است، آنچه در اسناد منتشره دولت آمریکا نیز آمده است و نقش سازمان سیا در عملیات آژاکس را توجیه میکند.