شما صفحه ای از سایت قدیمی ایران اینترنشنال را مشاهده می کنید که دیگر به روز نمی شود. برای مشاهده سایت جدید به iranintl.com مراجعه کنید.

طالبان و اقتدار سیاسی آنان

باید از خود بپرسیم طالبان چیستند، زیرا برای شناخت این‌که طالبان کیستند از سال ۱۹۹۶ تا امروز، زمان کافی و امکانات لازم را در اختیار داشتیم. در حالی که کیستی آن‌ها هیچ اهمیتی در عملکرد و شیوه حکمرانی‌شان در افغانستان ندارد، آنچه امروزه باید مرکز توجه ما باشد چیستی گروه طالبان، معنای عملکرد و چگونگی خواست‌هایشان است.

افراد زیادی طالبان را گروهی تروریستی و دگم‌اندیش و پیرو ایدئولوژی مذهبی خاصی معرفی می‌کنند. اما به باور من، طالبان به‌سختی می‌توانند در این دو قالب بزرگ جا بیفتند، زیرا واژه تروریسم هنوز در سازمان ملل متحد تعریف مشخصی ندارد و صرفا می‌توانیم هرگونه کشتار جمعی با اهداف سیاسی و دینی را عملی تروریستی تبیین کنیم. این در حالی است که در قرن بیست‌و‌یکم، تمام تلاش جهان اول بر این است که حضور تروریست‌ها و فعالیت‌های تروریستی را به جهان سوم خلاصه کند؛ به عبارتی، ما خود سخت تلاش می‌کنیم مرزهای تروریسم و فعالیت‌های تروریستی را در افغانستان ترسیم و حفظ کنیم و برای خلاصی از این وضعیت، کافی است با دقت و توجه بیشتر به مفاهیمی که استفاده می‌کنیم، به سود و زیانی که این مفاهیم برای ما به دنبال دارند بیندیشیم و از خود بپرسیم چرا اروپایی‌ها نمی‌توانند تروریست باشند، اما هر شهروند افغانستان می‌تواند برچسب تروریست بخورد.

از طرفی دیگر، شیوه رفتاری و سیاست حکمرانی طالبان نمایانگر پیروی از احکام و دستورات دینی نبوده و نیست. آنچه در این ۲۳ سال در عملکرد و سیاستشان مشهود است عطش و میل به قدرت سیاسی گروهشان و پیاده‌سازی سیاست‌های خارجی گروه‌های حامی آنان، به واسطه ابزارهای دینی حاکم در جامعه است.

بیرونی‌ و بیگانه‌ خواندن طالبان اشتباه دیگری است که سال‌هاست ذهن مردم را به آن مشغول داشته‌اند. طالبان گرچه تمام بودجه‌ نظامی‌شان را از بیرون مرزهای افغانستان تهیه می‌کنند و بدون شک پاکستان، عربستان سعودی، آمریکا و ایران در تقویت نظامی و آموزش تکنیک‌های مبارزه، رفع نیازهای اقتصادی و امنیت جانی اعضای طالبان و خانواده‌هایشان نقش سازنده و موثری دارند، طالبان برخاسته از بطن جامعه افغانی است.

از عوامل قدرت‌ گرفتن طالبان در سال‌های نخست شکل‌گیری این گروه می‌توان به سنتی‌ بودن بافت جامعه و مردمِ به‌شدت متاثر از آموزه‌های دینی، جایگاه بالای علمای دینی بین مردم و در نهایت، بی‌سوادی و کم‌سوادی اقشار مختلف جامعه اشاره کرد. این بدان معناست که جامعه افغانستان، از هر جهت، قابلیت تشکیل و پرورش چنین گروه تندروی دینی‌ای را داشت و تنها اندکی حمایت مالی از رهبران طالب کافی بود که با سرعتی سرسام‌آور اعضای گروه را جمع‌آوری کنند و با دیکتاتوری دینی بر مصدر قدرت بنشینند.

 

مساعد بودن فضای اجتماعی برای طالبان اساس بقای این گروه در افغانستان را تسریع و تسهیل کرد تا جایی که امروز، آمریکا آن را در جایگاه یک حزب سیاسی مخالف حکومت افغانستان به رسمیت شناخته است و برای حفظ منافع سیاسی و اقتصادی آن‌ها، دموکراسی و ارزش‌هایش را در افغانستان روی میز معامله به بحث می‌گذارند.

برای شناخت کیستی گروه طالبان، صرف‌نظر از جنبه‌های سیاسی و اجتماعی، بنیادگرایی تک‌تک اعضایش چه در اندیشه چه در رفتار کاملا مبرهن است. با مرور ۲۳ سال گذشته، سیاست رفتاری طالبان در قدم نخست، سلب حق انتخاب از مردم، حاکمیت بر اساس فرامین و قوانین غیر‌مدنی، بی‌عدالتی اجتماعی، وابستگی اقتصادی و نابود ساختن بنیادهای اقتصادی کشور، اضمحلال سیستم آموزشی و نابودسازی هویت تاریخی مردم افغانستان را نشان می‌دهد؛ پس چاره‌ای نمی‌ماند جز این‌که بگوییم هدف مشترک و نهایی این گروه خلاصه می‌شد در نابودی تمامی زیربناهای شهری و اجتماعی در افغانستان، اما طالبان از این نابودی چه به دست می‌آورد؟ اولین پاسخ درخور رفتار و عقاید دینی این گروه در بی‌سوادی اکثریت اعضای طالبان نمود پیدا می‌کند، گروهی که مدعی مبارزه زیر پرچم اسلام است از دین خود هیچ نمی‌داند، در حالی‌ که شناخت و آگاهی بر دانش و مطالعه متکی است. سبک زندگی اعضای این گروه هنوز به‌صورت روستایی و قبیله‌ای است، بنابراین حتی از لحاظ فرهنگ و تمدن، با گروهی بدوی مواجه‌ایم و مشکل می‌نماید که برای چنین گروهی از به‌ رسمیت‌ شناختن هویت‌های اجتماعی، جنسیتی و فرهنگی سخن بگوییم یا امیدوار باشیم در سیاست آن‌ها حقوق زنان جایگاهی داشته باشد. بسیار بعید می‌نماید که با به قدرت رسیدن مجدد طالبان بتوانیم به آینده‌ای بهتر برای جوانان و کودکان خوشبین باشیم، زیرا بر هیچ‌‌یک از ما پوشیده نیست آنچه طالبان در تمامی سال‌های گذشته در پی آن بودند، اگر هر تعریفی داشته باشد، نمی‌تواند پیشرفت اقتصادی و امنیتی را به ارمغان آورد.

دلیل این ادعا در مناطق تحت سیطره این گروه در بخش‌های شرقی و جنوبی کشور مشهود است که بسیاری از مضامین علوم تجربی و ریاضی را از مدارس حذف کرده‌اند و به‌جای آن به ساعت‌های درس دینی افزوده‌اند.

آنچه به حفظ و تحکیم قدرت طالبان انجامید قطعا بر‌اساس سیاست دقیق و رویه حساب‌شده آن‌ها نبود، بلکه ناتوانی مردم در مقابله با آن‌ها بود که خود نقش بزرگی در به‌ رسمیت‌ شناخته شدن و رشد این گروه دارد. نمونه به‌روز این مساله در چندپارچگی گروه‌های مشورت‌کننده در لویه‌جرگه مشورتی صلح با طالبان دیده می‌شود که چه در سطح احزاب سیاسی چه گروه‌های غیرسیاسی، هیچ‌یک قادر نیستند منافع ملی کشور را در نظر بگیرند و با دیدگاه و صدایی واحد سر میز مذاکره با طالبان وارد بحث شوند، در حالی که در جناح مخالف، طالبان یکصدا و متحد روی اهداف آینده‌شان متمرکزند.

 

در نهایت، طالبان، چه بدوی چه امروزی، توانسته‌اند به اقتدار سیاسی و حکومتیِ نسبی برسند، اقتداری که از انواع حمایت‌های خارجی و داخلی از طالبان ناشی می‌شود. اسامی اعضای این گروه مرتب از فهرست سیاه سازمان امنیت آمریکا نیز خارج می‌شود و مردم افغانستان ناخواسته در وضعیتی قرار گرفته‌اند که باید از میان گزینه‌هایی که آمریکا تعیین‌ کرده است یکی را برگزینند، حتی اگر این گزینه به‌نفع کشور نباشد.

 

هنرمند و فعال حقوق زنان
تازه چه خبر؟
گزارش‌های رسانه‌ای از مرگ شاهین ناصری، از شاهدان شکنجه نوید افکاری، در زندان تهران بزرگ خبر می‌دهند. منابع نزدیک به خانواده شاهین ناصری در گفت‌وگو با...More
طالبان اسامی شماری از افراد از جمله دو نفر از فرماندهان نظامی طالبان را که به سمت‌های مهم دولتی منصوب کرده است، اعلام کرد. به گفته ذبیح‌الله مجاهد،...More
حسن زرقانی دادستان مشهد از بازداشت شش متهم پرونده کودک‌ربایی در این شهر خبر داد و اعلام کرد که متهم اصلی پرونده هنوز دستگیر نشده وفراری است. زرقانی...More
پارلمان اروپا در قطعنامه‌ای اعلام کرد گروه شبه‌نظامی حزب‌الله لبنان که بارها وفاداری ایدئولوژیک قوی خود به جمهوری اسلامی را نشان داده، دولت لبنان را...More
ارتش سودان در بیانیه‌ای که از تلویزیون دولتی این کشور پخش شد، اعلام کرد تلاش برای کودتا را خنثی کرده و اوضاع تحت کنترل است. یک عضو شورای حکومتی سودان...More