تابوشکنی سلبریتیها با حسابهایی پر از اعتبار مردمی
گفتوگوی رسانهای قهرمان جودوی ایرانی درباره انتظارهای نابجای حکومت و سیاستمدارهای ایران از ورزشکاران ملی زوایای متفاوتی از قلمرو «ورزش عجین با سیاست» ایران را برای جهانیان آشکار کرده است. هرچند این مساله در داخل ایران چندان عجیب به نظر نمیرسید، با توجه به اینکه ایران توافقنامههای بینالمللی امضا کرده است که از حضور و بازی ورزشکاران ایرانی در مقابل اسرائیل جلوگیری نمیکند، به موضوعی حساس و مهم تبدیل شد و بیانگر ناراستی گفتار و رفتار مسئولان جمهوری اسلامی ایران در اجرای تعهدات و فریب نهادهای رسمی بینالمللی و افکار عمومی جهان بود.
پناه بردن بسیاری از چهرههای محبوب و ملی ایران به مجامع بینالمللی (واژه پناه بردن در اینجا صرفا به معنای پناهندگی نیست) و بیان واقعیتهای جامعه ایران در رسانههای آزاد برونمرزی، در واقع بهنوعی مبارزه با تابوها و سیاستهای ارزشی است که سالهاست گریبان بخشهای گوناگون جامعه از جمله ورزش، فرهنگ و هنر را گرفته است. قربانیهای این دیدگاه عقیدتی حاکم از سویی هنرمندان و ورزشکاراناند که درخشانترین سالهای عمر فعالیت حرفهایشان را برای کسب افتخاری از دست میدهند که شاید ۲۰ سال دیگر حتی وجود خارجی نداشته باشد و از سوی دیگر، مردمی که به فعالیتها و افتخارآفرینی آنها دلخوشاند.
نکته جالب توجه این است که علیرغم درگیری اغلب ورزشکاران و هنرمندان با چنین شرایطی، فقط تعدادی از آنها جسارت شکستن تابوی ارزشی نظام را داشتهاند و آشکارا به این شرایط اعتراض کردهاند. اگر به رسانههای اجتماعی سری بزنید، میبینید صفحههای این سلبریتیها همواره محل بحث و جدل منتقدها و طرفدارهاست و افراد بسیاری از هنرمند یا ورزشکار محبوب خود میخواهند به فلان رویداد اجتماعی یا سیاسی واکنش نشان بدهد یا منتقدند که چرا فلان بازیگر یا خواننده که امروز میگوید سیاست کار من نیست دیروز در مقام شهروندی مسئول، از مزایای رای دادن به نامزدی خاص در انتخابات ریاست جمهوری سخن گفته بود.
جدال بین گروهی که به حضور سلبریتیها در رویدادهای اجتماعی و سیاسی و توجه به مشکلات جامعه معتقدند و گروهی که میگویند سلبریتیها نباید در سیاست دخالت کنند و باید به همان هنر و ورزش بپردازند همیشه داغ است، اما باید توجه داشت اشخاص معروف و چهرههای مردمی در چه جامعهای زندگی میکنند و از چه طریقی قدرت و محبوبیتشان را کسب میکنند؟
نباید فراموش شود که در چهل سال اخیر، سیاستهای آگاهانه جمهوری اسلامی ایران در حذف اکثر گروهها، احزاب، دگراندیشان و سازمانهای مردمنهاد و از همه مهمتر، ایجاد فضای بیاعتمادی میان گروهها و اندیشمندان فعال در داخل و خارج از کشور، باعث شده است که امروز در روند تحولهای اساسی و بسیار مهم جامعه ایران خلایی بزرگ وجود داشته باشد که قدرت بسیج مردم مقابل تصمیمهای اشتباه یا عملکرد نادرست مسئولان و سیاستمدارها را تا حد زیادی از بین میبرد. درست به همین دلیل است که نقش و حضور ورزشکاران، هنرپیشهها، مجریها و دیگر چهرههای مردمی که محبوبیت و اعتبارشان را از مردم کسب کردهاند اهمیت دارد. به همین دلیل است وقتی سیل یا زلزلهای روی میدهد، مردم ترجیح میدهند کمکهای نقدیشان را به حساب شخصی سلبریتیهایی بریزند که دوست دارند نه نهادهای رسمی و متولی اجرای این امور. و درست در همین نقطه است که یک سلبریتی باید درک کند در قبال مردمی که به حساب او اعتبار میریزند مسئولیتی فراصنفی دارد. اوست که باید از این اعتبار ریختهشده به حسابش در جهت منافع همین مردم استفاده کند و جایی که حقی از مردم کشورش تباه میشود، به پشتوانه این اعتبار به مبارزه با آن برخیزد. اینجاست که اگر یک قهرمان و ورزشکار ملی میبیند دولتمردان کشورش مجامع بینالمللی را فریب میدهند تا ایدئولوژی خود را مخفیانه و بدون فشارهای خارجی به او تحمیل کنند و حق طبیعی و مسلم او، یعنی رقابت و امکان کسب افتخار برای کشور و مردمی که به آن ورزشکار عشق میورزند و اعتماد میکنند، را از او و در واقع، از یک ملت سلب کنند، ساکت نماند و اعتراض کند. یا اگر هنرمند و بازیگری که صدها هزار طرفدار دارد و به دلیل همین محبوبیت میتواند قراردادهای میلیاردی ببندد، وقتی دختران کشورش به جرم اعتراض یا رعایت نکردن حجاب اجباری با مجازاتهای ناعادلانهای مانند زندانهای طولانیمدت روبهرو میشوند، باید در حمایت از آنها ابراز عقیده کند. همچنین، فیلمسازی که سالهاست مردم در روزهای سختی که حکومت به او بیمهری کرده است، با خرید محصولاتش از او حمایت میکنند و به او قدرت و محبوبیت میدهند، وقتی مردم کشورش را در فشار شدید اقتصادی و خفقان سیاسی میبیند، بهجای ساخت فیلمهایی که سوژههای آن قبلا نیز گفته و شنیده شده است و در فضای مجازی هم مشابه آن را به شکلهای مختلف میتوان یافت، مشکلات را بهروشنی بیان کند و در دفاع از مردم کشورش، مقابل بیعدالتیها و بیمهریها و بیقانونیها بایستد و صدای رسای مردمش در دنیا باشد.
وقتی ورزشکاری ایرانی برای حضور در رقابتهای جهانی، به دلایل سیاسی نباید با ورزشکاری از کشوری خاص وارد رقابت شود یا هنرپیشه ایرانی روی فرش قرمز جشنوارههای جهانی نباید لباسی غیر از لباس مورد تایید سیستم سیاسی کشورش بپوشد یا وقتی فدراسیون جهانی فوتبال به ایران اولتیماتوم میدهد محدودیت حضور زنان در ورزشگاهها را رفع کند، این یعنی سیاست وارد ورزش و هنر و فرهنگ شده است و هنرمند و ورزشکار هم بهناچار وارد سیاست شده است.
با رشد مفهوم اجتماع، سیاست همه ابعاد زندگی اجتماعی را نیز در بر میگیرد. امروز در دنیا، روسای جمهور و سیاستمدارهایی داریم که کمدین، ورزشکار، معلم، کشاورز یا تاجر بودهاند. ارسطو قرنها پیش، زمانی که هنوز بسیاری از مفاهیم دولت و ملت و جامعه به شکل امروزی وجود نداشت، معتقد بود فقط دو موجود میتوانند خارج از اجتماع باشند: حیوانات و خدا. با وجود تغییر جوامع از آن روز تا امروز، این نظر ارسطو همچنان قابل توجه است، چرا که شکلگیری جامعه بهطور کلی همراه با سیاست بوده و حفظ آن نیز ملزم به داشتن سیاست است؛ پس تمامی افرادی که در جامعه زندگی میکنند سیاسیاند، چرا که همه ابعاد زندگیشان با تصمیمهای سیاسی احاطه شده است.
چهرههای مردمی در ایران، بهخصوص در شرایط فعلی و در نبودِ گروههای مدنی فعال و احزاب واقعی، باید با تکیه بر نقش و مسئولیت اجتماعیشان در جایگاه شهروندی که اعتبارش را از سایر شهروندان گرفته است، نقش رهبران فکری را در جنبشهای مردمی ایفا کنند. آنها باید بدانند محبوبیت و اعتبارشان را از مردم میگیرند و بنابراین، در بیان مشکلات مردم، محدودیتهای فعالیت حرفهای خود و انتقاد از قوانین ناعادلانه و رفتارهای نادرست حاکمیت باید پیشرو و تابوشکن باشند.