بهای گزاف اتفاقی استثنایی
حضور زنان در استادیوم آزادی در ۱۸ مهر ۹۸ را میتوان نقطه عطف حرکتهای مدنی زنان در چهار دهه پس از استقرار جمهوری اسلامی ایران دانست و سرانجام قفلی پس از ۳۸ سال گشوده شد. این ورود تاریخی زنان به ورزشگاه آزادی برای تماشای مسابقه فوتبال بین ایران و کامبوج، علاوه بر آنکه شوق و شعف بزرگی را بهدنبال تحقق آرزوی دیرینهشان به ارمغان آورد، خود مشوقی برای بازیکنان تیم ملی ایران نیز بود. زنان ایرانی با قدوم خود بازیکنان تیم ملی ایران را بهحدی دلگرم کردند که آنان توانستند با نتیجهای درخشان کامبوج را شکست دهند.
درباره مسابقه اخیر دو نکته باید مد نظر قرار گیرد. اول اینکه این نخستین بار نیست که تیم ملی فوتبال ما از نظر تعداد دفعاتی که دروازه رقیب را میگشاید، برتری چشمگیری میآفریند. برعکس، استثناییترین کار بازیکنان ایرانی وقتی اتفاق افتاد که در آذر ۷۹، در شروع دیدارهای انتخابی جام جهانی ۲۰۰۲، فوتبال ایران بهترین برد تاریخش را رقم زد، زمانی که تیم ملی ایران به گوام ۱۹ گل زد. این پیروزی ایران با نتیجه ۱۹ بر صفر در سال ۲۰۰۰ بهعنوان یکی از ۱۰ بردِ پرگل تاریخ دنیای فوتبال ثبت شد.
دومین پدیده مشابه اما شاید شگفتانگیزتر زمانی رقم خورد که دختران ایرانی توانمندی خود را نشان دادند، وقتی دختران تیم ملی نونهالان ایران در اردیبهشت ۹۴، مالدیو را با ۱۸ گل در هم کوبیدند. این بازی با نتیجه ۱۸ بر صفر نیز پیروزی درخشانی محسوب میشد و اساسا شاهکار زنان بود.
نکته دوم این است که با توجه به رتبه تیم ملی فوتبال کامبوج در ردهبندی فیفا که در جایگاه ۱۶۹ ایستاده است و رتبه ۲۳ تیم ملی ایران، پیروزی اخیر تیم ملی ما بر کامبوج کاملا قابل پیشبینی بود، اما تصور نمیشد تعداد گلهای ایران از ۱۰ گل تجاوز کند.
آنچه در ۱۸ مهر امسال رقم خورد هرچند بردی بزرگ برای تیم ملی فوتبال ایران بود، فراتر از آن یک پیروزی تاریخی و استثنایی برای زنان ایرانی در عرصه آزادی مدنیشان در سایه سلطه رژیم ولایت فقیه بود که در چهار دهه اخیر بسیاری از حقوق حقهشان را تضییع کرده است.
پیروزیای که دختر آبی بهایش را پرداخت
هرچند برای نیل به آرزویی کوچک و بدیهی که زنان ایرانی پس از ۳۸ سال سرانجام در این روزها شاهد تحققش بودند عوامل مختلفی نقش بازی کرد، صدای سحر خدایاری پرهزینهترین و در نتیجه مهمترین تاثیر را در باز شدن درهای استادیوم آزادی داشت.
ظاهرا آخرین حضور رسمی زنان در ورزشگاهها برای تماشای فوتبال برمیگردد به ۱۶ مهرماه ۶۰ که بازی استقلال و پرسپولیس برگزار شد. پس از آن تاریخ، حضور زنان در اماکن ورزشی، بهویژه برای تماشای مسابقات فوتبال، بهطور غیررسمی ممنوع شد. اما ورود آنان به ورزشگاهها هیچوقت منع رسمی نداشته است، چرا که عملا حکمی شرعی وجود ندارد که مانع حضور زنان در محیطهای ورزشی مردانه شود. بههرحال در این سالها، جز مواردی بسیار محدود، شاهد ورود زنان به استادیومهای فوتبال نبودهایم، که آن هم اساسا گزینشی بود یا صرفا نمایشی از سوی جمهوری اسلامی ایران.
پس از ممانعت از حضور زنان در ورزشگاهها، آنچه حساسیت آنان به این حق تضییعشده را بیشتر میکرد، تبعیضهای جنسیتی دیگری بود که حکومت اسلامی به نام شرع، در سایر عرصهها نیز بر زنان تحمیل میکرد و در برخی موارد اجازه میداد تا با قوانین کاملا مردسالارانه، به آنان ستم شود. به دنبال تشدید بیعدالتیها در دو دهه اخیر، باز شدن نسبی فضای اختناق اما باعث شد جنبشهای مدنی محدودی آغاز به فعالیت کنند و برخی فعالان زن ایرانی در خارج از کشور توانستند بهموازات حرکت زنان در داخل، جوی جدید ایجاد کنند. در این راستا، کسانی چون نسرین ستوده و نرگس محمدی تاکنون بهای گزافی برای این جنبشها پرداختهاند.
آنچه در ۱۸ مهر، با ورود تاریخی زنان به ورزشگاه آزادی رقم خورد محصول سه عامل است. نخست، حرکتهای مدنی زنان که آهسته اما پیوسته بوده است و همچنان ادامه خواهد داشت. دومین عنصر کلیدی، فشار فیفا بر جمهوری اسلامی ایران بود، اگرچه پیگیریهای مستمر این نهاد صرفا در سایه تلاشها و خواستههای زنان ایرانی بود که توانست تاثیر عملی، آنگونه که شاهد بودیم، داشته باشد. سومین عامل، خودسوزی سحر خدایاری بود که اگر نتوان آن را علت اصلی گشودن درهای استادیوم آزادی به روی زنان قلمداد کرد، قطعا کاتالیزوری بود که توجه جهانیان را به خود جلب کرد و در نتیجه، واکنش سریع و صریح فدراسیون جهانی فوتبال را به دنبال داشت.
به دنبال این رسوایی، جمهوری اسلامی ایران چارهای نداشت جز اینکه در فضای خشن تحریمهای اقتصادی که روزبهروز عرصه را تنگتر میکند، با باز کردن درهای مجموعه آزادی، دستکم خود را از فشار تعلیق و انزوای ایران در عرصه فوتبال نجات دهد؛ آن هم در شرایطی که افشاگری سعید ملایی در حوزه ورزشی دیگر، به افتضاحی سیاسی تبدیل شد.
بههرحال، حضور زنان در ورزشگاه آزادی، که قاعدتا در آینده به سایر اماکن ورزشی تعمیم خواهد یافت، بیش و پیش از آنکه نمایشی حکومتی باشد، یک نتیجه و دستاورد ملی است؛ هرچند ورود ۴ درصدی زنان به چهار جایگاه در مجموعهای که ۷۸ هزار نفر ظرفیت دارد، بسیار اندک است. از طرفی، برخی برخوردها همچنان تحقیرآمیز بوده است. اما نباید فراموش کرد که فقط برای همین پیروزی کوچک و مقدماتی، سحر خدایاری، که تنها آرزویش تماشای مستقیم فوتبال بود، چه بهای بزرگ و جبرانناپذیری داد.
مخالفت با حضور زنان در ورزشگاهها، انگیزه اعتقادی یا پروژه سیاسی؟
تنها یک ماه پس از پیروزی انقلاب بود که آیتالله خمینی ورود زنان بیحجاب به ادارات را ممنوع کرد. به دنبال این دستور، زنان سه روز تجمعهای اعتراضی برگزار کردند که بینتیجه ماند و کمتر از پنج سال بعد، در سال ۶۲، بیحجابی در قانون تعزیرات اسلامی بهعنوان جرم ثبت شد. یکی از ارمغانهای حجاب اجباری بریده شدن تدریجی پای زنان از ورزشگاهها بود. بهرغم آنکه اصل بیستم قانون اساسی حقوق انسانی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی زنان را با مردان برابر میداند، اما منوط دانستنش به رعایت موازین اسلام باعث شد انگیزه اعتقادی ممنوعیت برخی امور برای زنان، با تفسیری که به تناسب منافع و سلایق از شرع میشود، اندکاندک به پروژهای سیاسی برای اعمال فشار یک گروه بر دیگری تبدیل شود.
تحت تاثیر همین افراطگریهاست که بهرغم حضور زنان در استادیوم آزادی برای تماشای بازی اخیر ایران و کامبوج، خبرنگاران زن اجازه پوشش این رویداد را نداشتند! و درست به دلیل سنگینی چنین فضایی است که مسابقه اخیر حساسیتی به اندازه سیاسیترین بازی تاریخ فوتبال ایران، یعنی مسابقه بین ایران و آمریکا در جام جهانی فرانسه، پیدا کرد.
احمدینژاد بهرغم تندرویهای منحصربهفردش در دوران ریاست جمهوری، قول داد مساله حضور زنان در ورزشگاهها را حل کند اما با مخالفت رهبری، پروژه سیاسیاش ناکام ماند. نخستین جرقه طرح علنی مطالبه حق ورود زنان به ورزشگاهها در سال ۸۴، با حضور روسریسفیدها برای بازی ایران و بحرین زده شد، که به نشانه اعتراض روی زمین چمن مقابل ورودی غربی ورزشگاه آزادی نشستند.
آن حرکت نمادین زنان عامل محرکی شد برای فیفا تا مساله را پیگیری کند، اما شعله آتشی که سحر ۱۴ سال بعد بر جانش زد دامن جمهوری اسلامی ایران را گرفت و باعث شد تا پیش از تعلیق فوتبال ایران، تسلیم خواسته آن نهاد بینالمللی شود.
اگر مردم کامبوج پس از سالها، سرانجام در سال ۲۰۰۴ موفق شدند ممنوعیت فوتبال را که براساس آیین بودایی اعمال میشد بردارند، چرا دختران شجاع ایران نتوانند تابوی جمهوری اسلامی ایران درباره منع حضور زنان در استادیوم و تماشای مستقیم فوتبال را بشکنند؟
از روسریسفیدها تا دختر آبی راهی طولانی طی شد، اما خودسوزی سحر خدایاری، تنها چند روز پیش از چهلمین روز مرگ دردناکش، ثمر داد.