ناتوی عربی و مبانی تئوریک آن
از یاد نبردهایم که جمهوری اسلامی موج تحولاتی که از ۲۰۱۱ جهان عرب را از تونس تا بحرین درنوردید، «بیداری اسلامی» ملهَم از انقلاب اسلامی مینامید. بنا به این ادعای واهی، تمام این تحولات که جهان عرب را درنوردید، ناشیاز پیام انقلاب اسلامی بود که ازجمله به یمن رسید. هنگامیکه حوثیهای مسلح طرفدار تهران مسیر تحولات را در یمن دردست گرفتند، عربستان از سال ۲۰۱۵ به بعد، ائتلافی از ۱۰ کشور را برای مقابله با حوثیها تشکیل داد. همان زمان گفته میشد که نطفه «ناتوی عربی» منعقد شده است.
اگر جمهوری اسلامی قیام حوثیها را مثال اتم و اکمل بیداری اسلامی بداند (که میداند)، ناگزیر باید ائتلاف نظامی علیه آنان را نیز ائتلاف علیه بیداری اسلامی بداند. این یعنی بیداری اسلامی مورد حمایت جمهوری اسلامی منتهی به شکلگرفتن ناتوی عربی شده است. جالب اینکه کارکرد این ارتش عربی، نه مقابله با اسرائیل، بلکه مقابله با جمهوری اسلامی است.
این موضوع هنگامی برای تهران نگرانکنندهتر است که اینک بنابه تازهترین خبرها، دونالد ترامپ، رییس جمهوری ایالات متحده آمریکا، درپی ایجاد ائتلافی امنیتی و سیاسی با کشورهای عرب است تا جلوی نفوذ ایران در منطقه را بگیرد. این کشورها شامل عربستان، امارات، قطر، بحرین، عمان، کویت و همینطور اردن و مصر میشوند. سخنگوی شورای امنیت ملی کاخ سفید گفته است: «این طرح آمریکا مانند یک خاکریز در مقابل تجاوز، تروریسم و افراطگرایی از طرف ایران خواهد بود و به خاورمیانه ثبات میآورد.»
این یعنی کشورهای عربی و آمریکا در یک پیمان نظامی و امنیتی (موسوم به ناتوی عربی) به هم رسیدهاند تا جلوی نفوذ تهران را بگیرند. این در حالی است که در تصویری بزرگتر از رویارویی آمریکا با جمهوری اسلامی، تشکیل ناتوی عربی با حمایت آمریکا، بخشی از پروژه مقابله با تهران است. بخش دیگری از این پروژه، محاصره اقتصادی ایران است که با خروج آمریکا از برجام و تشدید تحریمها آغاز شده است.
در فرض تأسیس این ائتلاف نظامی بین آمریکا و کشورهای عربی، روشن میشود که آمریکا پروژه کلانی برای مقابله با نفوذ ایران درسر میپروراند. جنگ رسانهای، جنگ تبلیغاتی، جنگ روانی، جنگ اقتصادی و اینک تأسیس ارتش عربی برای جنگ احتمالی، تصویر کاملی از آنچه در در آمریکا درحال شکلگرفتن است، به دست ما میدهد.
به بیان ساده، اگر هدف از تأسیس ناتو به رهبری و هدایت آمریکا، مقابله با خطر فزاینده شوروی در فضای جنگ سرد بود، هدف از تأسیس ناتوی عربی به پیشنهاد عربستان و هدایت آمریکا، مقابله با نفوذ ایران در خاورمیانه است؛ نفوذی که بعضاً از آن در برخی رسانههای عربی با عنوان «ارتش صفوی» نام برده میشود.
مبانی تئوریک شکلگیری ناتوی عربی
گذری کوتاه به ادبیات رایج در برخی از رسانههای عربی کافی است تا دانسته شود چگونه این رسانهها، حضور نظامی جمهوری اسلامی در سوریه و لبنان و عراق و یمن را به قدرتنمایی ارتش صفوی در قرن ۱۶ میلادی (قرن یازدهم هجری) پیوند میزنند؛ ارتشی که با اتکا بر مذهب شیعه و در مقابله با دولت عثمانی توانست هژمونی خود را در گسترهای بهپهنای دو برابر اندازه کنونی ایران، اعمال نماید.
اینکه در ائتلاف مذکور از همه کشورهای عربی منطقه بهاستثنای عراق و سوریه و لبنان و یمن(چهار کشور با جمعیت شیعه که ایران در آنها حضور میدانی دارد) دعوت شده، خود گواه آن است که هدف از انتلاف نظامی آمریکا با کشورهای عربی نامبرده، عقبراندن ایران از این کشورها (عراق، سوریه، لبنان و یمن) است.
به این ترتیب، مبانی تئوریک ناتوی عربی به یک عنصر اصلی بازمیگردد که عبارت است از مقابله با «نوصفویگرایی» در شکل امروزین آن، یعنی انقلاب اسلامی. کاهش نفوذ ایران در این کشورها، مبنای مشترکی است که کشورهای سنی عرب و آمریکا را به هم نزدیک کرده است؛ چرا که نه آمریکا و نه آن کشورهای سنی، مایل به بسط نفوذ ایران در این کشورها نیستند.
به این ترتیب، درمییابیم که درنتیجه یک درک نادرست از تحولات جهان عرب و بیداری اسلامی خواندن آن، کشورهای عرب منطقه به نتایج زیر رسیدهاند:
یکم: پساز ۶ قرن، ارتش صفوی دوباره احیا شده است.
دوم: این ارتش وظیفه «صدور انقلاب اسلامی» را برعهده دارد.
سوم: جمهوری اسلامی تهدید نخست جهان عرب است و نه اسرائیل.
چهارم: راه مقابله با این تهدید، ایجاد ارتش عربی (ناتوی عربی) است.
پنجم: ناتوی عربی در همسویی با سیاستهای سختگیرانه ترامپ علیه جمهوری اسلامی، کاملکننده مهار همهجانبه ایران است. این مهار، هم ازطریق نظامی و هم ازطریق تضعیف اقتصادی ایران با تشدید تحریمها عمل خواهد کرد.
به شرحی که گفته شد، شرایط دشواری را میتوان پیشبینی کرد که اگر آنطور که قاسم سلیمانی تهدید کرده است، جمهوری اسلامی دست به جنگ نامنظم در منطقه بزند، وظیفه مقابله با آن را اینبار نه آمریکا (مانند حمله صدام)، بلکه کشورهای عربی، اما با حمایت آمریکا برعهده خواهند داشت. این درحالی است که آمریکا، تضعیف اقتصاد ایران را همزمان در برنامه خود دارد.