جان بولتون و «پروژه ایران» در کاخ سفید
رییسجمهور آمریکا در اقدامی تازه، دست به تصفیهای دیگر در میان دستیارانش زد و جان بولتون را بهجای مکمستر بهعنوان مشاور امنیت ملی کاخ سفید برگزید.
مشاور جدید ترامپ، زمانی همتای ظریف در سازمان ملل بود. ظریف و بولتون از زمانی که هر دو سفیران کشورشان در نیویورک بودند، از همدیگر شناخت کافی دارند. معروف است که بولتون در همان زمان گفته بود هر چقدر از جمهوری اسلامی متنفرم، اما برای سفیر ایران [ظریف] احترام قائلم. از این سخن او [مسموعات نویسنده است] شدت تنفر او از جمهوری اسلامی و شدت شناخت او از ظریف بهعنوان یک دیپلمات حرفهای روشن است. اینک این هر دو، باز در دو مقام کلیدی کشورشان در برابر هم قرار گرفتهاند.
اما از زاویهای دیگر، اینکه او در ۱۵ ماه گذشته به هیچ منصبی در حلقه پیرامونی ترامپ دعوت نشده بود، نشان میدهد که روابط او با ترامپ، بههیچوجه به گرمی روابط مایک فِلین (نخستین مشاور امنیت ملی ترامپ که بهدلیل ارتباط با روسیه استعفا داد) نیست. به عبارت دیگر، اگر فلین در مقام خود باقی مانده بود، نوبت به جان بولتون نمیرسید.
بیاعتنایی ترامپ به بولتون، ای بسا ریشه در افکار و اندیشههای غیرقابل دفاع بولتون دارد؛ تا آنجا که او سالها پیشتر، حتی وجود سازمانی مانند سازمان ملل متحد را هم بیفایده ارزیابی کرده بود. بیدلیل نیست که روزنامه واشنگتنپست بولتون را فردی افراطی توصیف کرده که میتواند فاجعهای را برای امریکا بهبار آورد. همچنین بیدلیل نبود که مجله ایندیپندنت به نقل از چند سناتور جمهوریخواه نوشته بود که آنها از برگزیدن بولتون توسط ترامپ عصبانیاند. از نظر این سناتورها، بولتون به قدر کافی افراطی و خطرناک هست که افکارش موجب برهم خوردن منافع امریکا در سرتاسر جهان شود. این روزنامه، در توصیف درک غیرواقعبینانه بولتون از رویدادها، نوشته که او همه چیز را به مانند میخ و چکش میبیند.
حال که او به این منصب گمارده شده، تصمیمات او درمورد «پروژه ایران» در کاخ سفید چیست؟ منظور از پروژه ایران در کاخ سفید، این است که آیا او در مقام مشاور امنیت ملی، ترامپ را به تغییر رژیم ایران، یا به مهار (containment) آن توصیه میکند؟
آنچه از شخصیت بولتون میشناسیم، موجب شده که بیشتر گمانهزنیها درباره نقش او در برابر پروژه ایران در کاخ سفید، گمانهزنیهای بدبینانه باشد. این بدبینیها البته ریشه در اندیشههایی که از بولتون می شناسیم، دارد. او از اعضای ارشد پژوهشکده «امریکن اینترپرایز» است که یکی از اهدافش «توسعه نهادهای حامی آزادی است». به همین بهانه، بولتون از حامیان حمله به عراق تحت دیکتاتوری صدام بود. با همین نگاه، او از حامیان توسل به قوه قهریه علیه جمهوری اسلامی ایران نیز بود. او سپاه پاسداران را یک گروه تروریستی میداند و بی هیچ پردهپوشی از تغییر رژیم در ایران سخن گفته است. او همچنین از حلقههای اصلی لابی سازمان مجاهدین خلق در آمریکاست که تاکنون دوبار در گردهمآیی آنان در پاریس شرکت جسته و خواستار پایان عمر جمهوری اسلامی شده است. او گفته بود که این رژیم نباید چهل سالگی خود را ببیند.
همه شواهد از گذشته بولتون، دال بر این است که او به قدرت سخت (hard power) بیشتر باور دارد تا قدرت هوشمند (smart power) که در دوره اوباما بهکار بسته شد و نهایتاً رهبر جمهوری اسلامی را واداشت «نرمش قهرمانانه» از خود نشان دهد. بنا بر این، تمایل بولتون بیشتر به تغییر رژیم در ایران است، تا مهار آن. برای مثال، او ضرورت خروج امریکا از برجام را در راستای هدف راهبردی دولت ترامپ در «تغییر رژیم» ایران میداند، نه «تغییر رفتار رژیم» ایران.
از همین رو، تقریباً بر همه صاحبنظران قطعی شده که انتصاب او، بهمنزله خروج آمریکا از برجام است. او از مخالفان سرسخت برجام است که در ماه اوت ۲۰۱۷ گزارش سرگشادهای با عنوان «چگونه میشود از شر برجام خلاص شد؟» منتشر کرد. با این توصیف، اگر ترامپ در برجام باقی بماند جای شگفتی خواهد داشت.
اما این تمام ماجرا نیست. جان بولتون هر اندازه تند باشد، تندتر از برخی اعضای برجسته کنگره نیست که بهرغم همه مخالفتهایشان با برجام، حاضر نشدند تصمیم درباره خروج از برجام را که نقض تعهدات ملی امریکا به شمار میرود، از تصویب کنگره بگذرانند و در نتیجه، توپ را به زمین ترامپ پرتاب کردند، تا اگر قرار است این رسوایی پای کسی نوشته شود، به پای کنگره نوشته نشود.
برای مثال، گو اینکه انتظار از بولتون جز این نیست که او به روال گذشته خود، بر طبل مخاصمه با برجام بنوازد، اما اگر او در مقام مشاور امنیت ملی بر خروج از برجام تأکید کند، سادهترین راهحل، اما نه درستترین راه را به رییسجمهور توصیه کرده است؛ راهحلی که برای همیشه امریکا را متصف به صفت «نقض پیمان» میکند. این در حالی است که ترامپ دعوت رهبر کرهشمالی را برای دیدار پذیرفته است. مشاور امنیت ملی کاخ سفید اگر تا ۲۲ اردیبهشت (۱۲ ماه مه) ترامپ را ترغیب به نقض برجام کند، کشورش را در وضعیت بغرنجی قرار داده که موجب سلب اعتماد همه کشورها، ازجمله کرهشمالی از آمریکا میشود.
بولتون در مقام مشاور امنیت ملی، باید میان تلاش برای خلع سلاح کرهشمالی و نقض برجام که منجربه خلع سلاح اتمی جمهوری اسلامی شد، یکی را انتخاب کند. هیچ بعید نیست مقتضیات مسؤولیتی که او برعهده گرفته، حقایقی را به او دیکته کند که با لفاظیهای پیشین او متفاوت است. برای مثال، او در اولین مصاحبه پس از انتصابش بهعنوان مشاور امنیت ملی کاخ سفید، تلاش کرد از گذشته خود فاصله بگیرد و چهره تازهای از خود نشان بدهد. او بدون اینکه حاضر باشد درباره گذشته خود صحبت کند، تنها بر این نکته تأکید کرد که وظیفهاش را بهخوبی انجام خواهد داد. او بدینوسیله تلاش داشت، چهرهای خردورز و نه احساساتی از خود نشان دهد.
با این توصیف، شاید مقتضیات شغل جدیدش به بولتون حکم کند که برای آزمودن جدیت کرهشمالی در مذاکرات پیش رو، چندانکه از او توقع میرود، بر نقض برجام و تغییر رژیم در ایران، اصرار نورزد.