تاثیر پایان احتمالی جنگ سوریه بر سیاستهای منطقهای ایالات متحده
با توجه به اظهارات اخیر دونالد ترامپ، رییس جمهوری ایالات متحده آمریکا، درخصوص اینکه هرگونه حمله نظامی به منطقه ادلب واقعدر شمالغربی سوریه میتواند فاجعهبار باشد، یکبار دیگر این سوال مطرح شد که پایان احتمالی درگیریها در سوریه چه تاثیری بر رویکرد ایالات متحده درقبال آن کشور خواهد گذاشت؟
در حال حاضر، از یکسو روسیه در حمایت از بشار اسد، به مبارزات خود در سوریه علیه مخالفان رژیم ادامه میدهد و ازسوی دیگر، ایران طبق توافق همکاریهای دفاعی با رژیم اسد، همچنان مشغول تجدید قوای ارتش سوریه است. به همین دلیل، اکنون بشار اسد خود را بیش از پیش آماده مبارزه با مخالفان حاضر در ادلب میبیند. اگرچه طرف روسی چندان تمایلی به حمله نظامی به ادلب از خود نشان نمیداد، اما با حملات نظامی چند روز پیش به ادلب، بهنظر میرسد که اکنون نیروهای اسد، تحت حمایت روسیه، بهدنبال تسخیر آخرین سنگر شورشیان در ادلب و احتمالا پایاندادن به جنگ هفتساله علیه رژیم بشار اسد باشند؛ بهگونهای که چند روز پیش، سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه، برای توجیه جنایات جنگی و خسارات جانی احتمالی که ممکن است طی این حملات بهوقوع بپیوندد، تلاش کرد تا منطقه ادلب را به یک ورم ملتهب در شمال سوریه تشبیه کند که ازمیان برداشتهشدن آن، نیازمند انجام عملیات نظامی جدی در این منطقه است.
پیشتر تصور بر این بود که کشورهای غربی و بهخصوص ایالات متحده از این وضعیت موجود در شمال سوریه، هیچگونه نگرانی نداشته باشند، چراکه ایالات متحده چندی پیش اعلام کرده بود که نیروهای خود را از سوریه خارج خواهد کرد و تنها نگرانی موجود، احتمال استفاده مجدد رژیم سوریه از سلاحهای شیمیایی است. در همین رابطه، دونالد ترامپ معتقد بود که با ریشهکن شدن گروه موسوم به دولت اسلامی یا داعش، اکنون دلیلی برای حضور نیروهای آمریکایی در سوریه وجود ندارد. اما واقعیت امر این است که بهطور قطع نمیتوان پیروزی احتمالی رژیم بشار اسد بر مخالفانش در ادلب را دلیل بر پایان جنگ تلقی کرد. به عبارت دیگر، با پیروزی اسد در ادلب، بهنظر میرسد که تنش دیگری در منطقه آغاز خواهد شد. تنشی که به احتمال قریببه یقین، بین روسیه و ایران برای حفظ نفوذ بیش از پیش آنها در عرصههای اقتصادی و سیاسی سوریه بهوجود خواهد آمد.
اما صرفنظر از احتمالهای فوق، نگرانیهای ایالات متحده نیز از اهمیت خاص برخوردار است. آنچه که که مسلم است، ایالات متحده در تلاش است تا مانع پیشروی دوباره داعش در منطقه شود و از این رو، اعتقاد آمریکاییها بر این است که دمشق ایستگاه اصلی جهت حل این معضل است. گردهمایی و حضور تعداد زیادی از نمایندگان اروپایی و آمریکایی در پایتخت سوریه طی هفتههای اخیر نیز به این ادعا قوت بخشید. در این میان، اروپاییها بهدنبال دستیابی به مکانیزمی برای بازگرداندن پناهندگان سوری از کشورهای اروپاییاند؛ و ایالات متحده در حمایت از اسرائیل، خواهان خروج نیروهای ایران از سوریه است. اما نباید فراموش کرد که بشار اسد نه خواهان بازگشت آوارگان و پناهجویان سوری به کشور و نه طرفدار خروج نیروهای ایرانی از سوریه است. در نهایت امر، این شهروندان سوریاند که متحمل بیشترین درد و رنج ناشی از این جنگ هفتساله شدهاند. جنگی که در آن حدود پانصدهزار نفر کشته و بیش از دهمیلیون نفر از خانه و کاشانه خود آواره شدهاند.
نگرانی دیگر ایالات متحده، همپیمان و متحد منطقهای آن، یعنی اسرائیل است که ممکن است مجبور به پرداخت هزینه در سوریه باشد. دلیل این امر نیز تمایل کشورهای غربی به مصالحه با بشار اسد و کمک به او جهت بازسازی سوریه است تا بلکه بتوانند از این طریق، زمینه را برای خروج ایران از سوریه فراهم سازند. در این صورت، سرنوشت بلندیهای جولان بهعنوان مهمترین محل انجام عملیاتهای اسرائیل نیز میتواند تا حدودی مشخص شود؛ چراکه اسرائیل همواره بهدنبال حفظ آزادی عمل خود در این منطقه است. البته جنگ هفتساله سوریه الهامبخش این تصور است که منازعات برسر بلندیهای جولان، بهطور موثر پایان یافته است؛ زیرا کسی انتظار آن را ندارد که رژیم اسد کماکان دستنخورده باقی بماند. اما حتی با تصور برسر قدرت ماندن بشار اسد، احتمال این امر وجود دارد که او در مواجهه با روند صلح احتمالی با اسرائیل، پا پس بکشد. به عبارتی دیگر، بشار اسد تلاش خواهد کرد تا وضعیت فعلی نه جنگ - نه صلح را حفظ کند؛ وضعیتی که حاکمان سوریه سالهاست که آن را بر یک فرایند کاملا صلحآمیز ترجیح دادهاند، که به نوبه خود، عامل اصلی بروز مشکلات سوریه بوده است.
اما نشست سهجانبه اخیر ایران، روسیه و ترکیه که در تهران برگزار شد، بار دیگر عدم توافق طرفین بر سر سوریه را نمایان و ادعای فوق مبنیبر اصرار سوریه بر سیاست نه جنگ - نه صلح را تایید کرد. عدم اشاره بر لزوم برقراری آتشبس در ادلب در نشست اخیر و اصرار ترکیه بر لزوم تحقق آتشبس در این منطقه و تاکید بر آن در بیانیه پایانی نشست، دلیلی بر این مدعاست که دو طرف دیگر (ایران و روسیه)، از سیاست نه جنگ – نه صلح پیروی میکنند و بهرغم تاکیدشان بر لزوم بازگرداندن آرامش به سوریه، همواره گزینه نظامی را تنها راهحل مقابله با مخالفان بشار اسد و پاکسازی شمال سوریه از مخالفان اسد میدانند. اما همانگونه که انتظار میرفت، طرف ایرانی پابهپای روسیه و تاحدودی پیرو سیاستهای پیشبینیشده آن در تداوم رژیم بشار اسد، حرکت کرد. البته این رویکرد، انعکاسی است از سیاستهای اقتصادی اخیر ایران برمبنای مبادله با روسیه درقبال پیروی از سیاستهای منطقهای آن کشور، پس از آغاز اجرای تحریمهای نفتی اخیر ایالات متحده علیه ایران.
بنابراین، برخلاف ترکیه که همواره نگران آسیبهای ناشی از مساله پناهجویان و روانهشدن دوباره میلیونها غیرنظامی سوری به مرزهای ترکیه و نیز خطر کنترل دوباره مناطق دیگری ازسوی کردهاست، بهنظر میرسد که روسیه و ایران به هر نحو ممکن، درپی ایجاد مانعی برای جلوگیری از بهوجود آمدن فضایی برای ادامه حضور اسرائیل در سوریهاند. بر این اساس، بهدست گرفتن دوباره کنترل ادلب، بزرگترین موفقیت سوریه، روسیه و ایران طی هفتسال جنگ داخلی سوریه را رقم خواهد زد. به هر روی، نشست تهران، بار دیگر نشان داد که هریک از طرفین، بهدنبال تحقق منافع متضاد خود در این منطقه از خاورمیانهاند.